گفتگو با شمیم شهرم؛ چرا نگوییم قول زنونه؟
روزنامه هفت صبح | قول مردانه یا قول زنانه؟ مسئله این است. مسئله این است که تبعیض جنسیتی هنوز در افکار عمومی و بعضی ضربالمثلها جریان دارد. شمیم شهرم اما به خودش قول زنانه میدهد، تصمیمش را عملی میکند و اولین کتابش با همین عنوان یعنی «قول زنونه» چاپ میشود. او شاعر و ترانهسراست؛ متولد ۱۳۶۷، بزرگشده تهران و فارغالتحصیل رشته کامپیوتر از دانشگاه تهران. داستان هم مینویسد. در این گپ کوتاه به مناسبت انتشار اولین کتابش درباره علاقهمندیها و وضعیت شعر و ترانه در ایران صحبت کردیم.
* نوشتن را از چه زمانی شروع کردید؟
شعرنویسی من از زمان مدرسه شروع شد. پدربزرگم حافظ را از حفظ بود. خیلی اهل ادبیات و شعر فارسی بود و من از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم و مشوق من بودند. حولوحوش ۱۴ سال پیش، یک روز با دفتر شعرم رفتم نمایشگاه کتاب، خیلی اتفاقی به سراغ یکی از نشریات رفتم و گفتم میخواهم کتابم را چاپ کنم. یک آقایی آمدند و دفتر شعرم را دیدند.
نگاه کرد و شروع به خط زدن کرد. خیلی عصبانی و ناراحت بودم. اینکه من در مدرسه کلی لوح و جایزه بابت شعرهایم گرفته بودم. بههرحال گذشت و من چندسال اخیر تصمیم به چاپ اشعارم گرفتم. با توجه به مطالعه بیشتر، نوع نوشتارم عوض شده بود و کلی تجربه کسب کرده بودم. به نشرهای مختلف رفتم تا اینکه خیلی اتفاقی کتابم را با نشری که همان سال جواب نه از آن شنیده بودم به چاپ رساندم.
* ترانههایی را که نوشتهاید، خوانندهای هم اجرا کرده؟
اولینبار برای سریال «پاورچین» که کاری از آقای مهران مدیری است شعری فرستادم و از طرف ایشان هم استقبال شد و بعد از آن زمانی که این پیشنهاد از طرف یکی از خوانندهها شد، بالطبع استقبال کردم. ولی وقتی حرف از مبلغ و دستمزد شد، کلا جریان تغییر کرد و مستقیما گفتند که این خواننده که هزینه نمیکند. مثل برند میماند؛ گفتند درواقع کار شما را تبلیغ میکند. و البته من این کار را نکردم. به عقیده من آدمی که حالا اسم سلبریتی را یدک میکشد، این حرف را نمیزند. خیلی نپسندیدم.
* در بحث موزیک گوش کردن به چه چیزی بیشتر توجه میکنید؟
اولین چیزی که در موزیک بیشتر به آن توجه میکنم، ترانه و شعر است و خیلی حساس هستم. به قولی برای گوشم احترام قائلم. درواقع من ترانههایی را که خیلی از کلمات تکراری در آن استفاده میشود، گوش نمیکنم. ترانه را دوست ندارم که وقتی خواننده میخواند، شنونده بتواند بیت بعدی را حدس بزند. قطعا این ترانههایی را که خوانده میشود، یک شاعر یا ترانهسرا سروده است.
نمیخواهم انتقاد کنم، من خودم هنوز اول راه هستم. اما نظر شخصی من است. حالا دو حالت دارد؛ یا بهخاطر ملودی که روی این متن میآید، یا بهخاطر اینکه آن شخص فکر نمیکند مثلا فلان خواننده چه چیزی را میخواند. دلیلش فقط این است که چون خواننده موردعلاقهاش است پس گوش میدهد. متاسفانه ترانههایی خوانده میشود که نه سر دارد نه ته و نهتنها ماندگار نیست، بلکه حتی توهین به شعور شنونده هم هست و متأسفانه این نوع ترانههای دمدستی در جامعه ما مخاطبان زیادی دارد.
مردم ما دوست دارند و این اشخاص هم بهواسطه مردم دیده میشوند. مردم ما این سلبریتیها را پرورش میدهند و آن آدم را پررنگ میکنند. نهتنها گوش میدهند، بلکه با خواننده همصدایی هم میکنند و تکهکلامشان هم میشود؛ چه خوانندههای اینطرف و چه خوانندههایی که خارج از کشور زندگی میکنند. اگر این ترانه را جدا از ملودی روی کاغذ بنویسیم، گاهی قافیه هم درون آن پیدا نمیشود. منظور من این نیست که همه باید آقای شجریان یا افتخاری گوش کنند.
حرف من این است که به گوششان احترام بگذارند. ترانه زمانی ترانه است که وقتی ملودی هم نداشته باشد از شنیدن آن لذت ببریم. اما وقتی بعضی از این ترانهها از ملودی جدا میشوند، میبینیم اصلا ترانه بدون موزیک قابل خواندن هم نیست؛ قافیه و وزن ندارد. طوری ملودی گذاشته که بشود گوش کرد. اما متاسفانه خیلی به ترانه و شعر در موزیک اهمیت داده نمیشود.
* چه عاملی باعث شد «قول زنونه» را بنویسید؟
در زندگی من همهچیز هدف دارد. درواقع سعی میکنم هدفمند زندگی کنم. همیشه چاپ کتابم یکی از اهدافم بوده است. چون عاشق نوشتن هستم؛ مخصوصا شعر. شعر همیشه با من بوده و در شادی یا غم همیشه مینوشتم. هدف گذاشتم برای خودم و یک قول زنونه به خودم دادم که حتما این کار را انجام دهم و انجام شد.
و دیگر اینکه این اصطلاح «قول مردونه» رواج پیدا کرده است. چرا قول مردونه؟ یعنی قول اگر مردونه باشه باید تا تهش بایستی و اگر زنونه باشد خیر؟ چرا؟ چرا اصلا زن و مرد میکنیم؟ و اینهمه تبعیض جنسیتی را حتی در ضربالمثلها و اصطلاحاتمان به کار میبریم؟ اینهمه سوال و یکسری مسائل دیگر دست به دست هم داد تا بتوانم «قول زنونه» را بنویسم.
* چه اشعاری یا کدام شعرا روی شعر گفتن شما تاثیر داشتند؟
از بین شعرا، فریدون مشیری که خیلی تاثیرگذار بود؛ شعرهایش همیشه جوری بود که آنها را حفظ میشدم بدون اینکه بخواهم حفظ کنم. انگار آهنگ اشعارش در من حک شده بود. از آنجا شروع شد. و در ترانهنویسی و ترانهسراهای الان، خانم مونا برزویه و نیلوفر لاریپور؛ کارهای قدیمیشان. روزبه بمانی همینطور. یا مثلا در غزل، کاظم بهمنی. اما اینکه چطور شروع شد و با چه کسی، قطعا فریدون مشیری بود.
* بین عنوان با درونمایه کتاب شما چه ارتباطی وجود دارد؟
همیشه در زندگیام دوست داشتم که به چشم یک ضعیف به من نگاه نشود و متأسفانه در جامعه من به زن به شکل یک جنس ضعیف نگاه میشود. این دیدگاه من نیست، بلکه یک نگاه کلی است. چرا باید زن در جامعه من اینهمه سرخورده باشد؟ و اینکه این یک لفظ عامیانه است که میگویند مثلا فلان کار را نکن، اگر فلانی انجام میدهد چون اون مرد است. چه فرقی میکند؟ همیشه دوست داشتم که این برابری باشد.
زمانی که میخواستم برای کتابم اسم انتخاب کنم، خب از یکی از شعرهایم این عنوان را برداشتم. در کشور من همهچیز شکل جنسیتی گرفته. برای انجام دادن هر کاری، زن و مرد میکنند. قدم برمیداری زن و مرد میکنند. امیدوارم زنهای ایرانی یاد بگیرند بدون تکیه زدن، به جایی برسند و خودشان برای زندگی، هدف و موفقیتشان تلاش کنند و روی پای خودشان بایستند. و اینکه خودشان را دستکم نگیرند. امیدوارم به جایگاهی برسیم که این نگاه جنسیتی از بین برود.