درباره مصاحبه مهدی نصیری با ضرغامی و احمدینژاد
روزنامه هفت صبح | اوضاع عجیبی شده است. واقعا اگر کمی فاصله بگیرید از اتفاقات خرد سیاسی و مجموعه ماجراها را در نظر بگیرید به عجیب بودن روند کلی سیاست در ایران پی میبرید. به طور مشخص در میان اصولگرایان چرا که اصلاح طلبان اساسا کنشی ندارند در این روزها! انگار جاذبه انتخابات همه افکار را به پرواز درآورده است. روی فضا. اما چرا اصولگرایان عجیب شدهاند:
* یک: مهدی نصیری مصاحبههایی در یک برنامه تلویزیونی در اینترنت دارد به نام «عصر حیرت». سه بخشش پخش شده. احمدینژاد و ظریف و ضرغامی. در بخش احمدینژاد یک ۱۰دقیقه نصیری و احمدینژاد دارند در مورد حجاب الزامی حرف میزنند و آن را نقد میکنند و به چالش میکشند.. تندترین ایده ها درباره حجاب مطرح میشود. ایده هایی که عموما از سوی بخش های دیگر منتقد نظام بااحتیاط بیان می شوند.
* دو: در مصاحبه اخیرش، نصیری نشسته در مقابل ضرغامی و در بخشی از مصاحبه به یکدیگر نقد میکنند که چرا در کیهان یا در صداوسیما افراطی گری راه انداختی و نصیری به ضرغامی قصه عدم پخش مصاحبه دکتر سیدحسین نصر را یادآوری میکند (و حتی با چاشنی کنایه تند به غلامعلی حدادعادل) و ضرغامی حمله به سینماگرانی مثل کیارستمی در کیهان زیر نظر نصیری را به یاد او میآورد.
ما هم همین طور حیرت زده نگاه میکنیم به مصاحبه سردبیر سابق کیهان با رئیس سازمان صداوسیمای این مملکت طی ۱۰سال. شاید بدبین هستیم. شاید به شکلی اتوماتیک و در جوار فضای مجازی ضرغامی و نصیری دچار سعه صدر بیشتر شده اند. شاید مطالعات نصیری و مکاشفات ضرغامی آنها را به چنین مرحلهای رسانده که جلوتر از مطالبات عمومی حرکت کنند و حرفهایی را بر زبان بیاورند که مخاطب را شگفتزده می کند.
آیا بخشی از اصولگرایان، تجدیدنظر طلب شدهاند؟ آیا میخواهند شانس خودرا ورای بلوک های مرسوم و معمول اصولگرایان بیازمایند؟ بلوک پایداری و قالیباف و موتلفه ؟ شاید هم مته به خشخاش گذاشته ایم. شاید رشد چشمگیر شبکههای اجتماعی و توانایی شنیدن نظرات و آرای مختلف، بخشی از اصولگرایان خارج از قدرت را احتمالا برای اولین بار با واقعیت های جامعه که نسبتی با آن فضای ایده آلیستی ذهنیت آنها نداشته و ندارد روبرو کرده است. حالا در توییتر و اینستاگرام باید با چهره هایی که با آنها هم عقیده نیستند و یا مخالفشان هستند ، حرف بزنند ….
اما اگر همان عینک بدبینی را دوباره بگذاریم میتوانیم از تمایل شدید آنها برای به دست آوردن رای طبقه متوسط شگفتزده بشویم. . ما را یاد دور دوم احمدینژاد میاندازد که تلاش کرد با نزدیک شدن به المانهای طبقه متوسط خود را طرفدار آنان جلوه و از طیف سنتی اصولگرایان خود را جدا نشان دهد. شاید نمادینترین کارش برای این منظور، استفاده از مرحوم عزتالله انتظامی برای همراهی با اسفندیار رحیم مشایی در ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ بود.
این روند را بعدها در طول دوره دوم ریاست جمهوری هم دیدیم مثل ماجرا ی ملی گرایی و منشور کوروش. ضرغامی مدیر صداوسیما بوده از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ و در آن سال ها و در حادترین وقایع سیاسی کشور هیچ تمایز خاصی به لحاظ روحیه دمکرات منشانه و روادارانه از او ندیده ایم که با بقیه مدیران تلویزیون فرق عمده ای داشته باشد. در منصب مدیریت انگار قید و بندها برای همه یکسان است.
در مصاحبه ضرغامی با نصیری صحبتهای تند او را میبینیم در خصوص پرونده اکبر طبری و نقد آملی لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دفاع از طبری. یک جملهاش این است: «خطر بزرگ امروز، تقاطع اصحاب قدرت و ثروت است. در سالهای اخیر، این دو جریان همدیگر را به خوبی پیدا کردهاند. اکبر طبری فقط یک نمونه از آن است».
حالا واقعا سوال این است که آیا چنین اظهارنظرهایی برای مردم یا همان طبقه متوسط به معنای تمیز قایل دادن مسئول خوب از مسئول بد است و امیدواری مردم به اینکه در انتخابات آینده کسی خواهد آمد و اوضاع بهتر خواهد شد یا واکنش مردم نفی همه مسئولان و حتی گوینده خواهد بود؟ گفتیم که شاید زیادی بدبین هستیم و ماجرا ساده تر از این حرف ها باشد. چه خوب که اگر این گونه باشد.