درسهای ولاسکو برای دکتر نمکی
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | دکتر نمکی وزیر محترم و زحمتکش بهداشت در روز یازدهم فروردین امسال شادمان از نتایج اولیه و آمار نزولی مبتلایان کرونا گفتند:« اتفاقی دارد میافتد که فقط در حد یک معجزه است. در آیندهای نزدیک دستاوردی برای جمهوری اسلامی به دست خواهد آمد که در عرصه بینالمللی در رتبه اول خواهد بود.
این را تردید نکنید. کاری که ما کردیم یک کار بسیار …اروپاییها چند روز پیش تماس با ما گرفتند و ویدئو کنفرانس داشتند که از تجربههای ما استفاده کنند که شما چه کردید که این موج سهمگین را در گسترهای که معادل چند کشور اروپایی است اینگونه جمعوجور کردید.ما امروز در نقطه مطلوبیم…»
سه ماه بعد از این سخنان پر از شادمانی، ما روزی۱۵۰ قربانی کرونایی میدهیم و اروپاییها عموما این بلا را کنترل کرده یا پشت سر گذاشتهاند. زندگی در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه و آلمان و هلند و بلژیک به شکل عادی دنبال میشود اما در ایران موج دوم قرنطینه در راه است.
کسی نمیخواهد و نمیتواند منکر زحمات دکتر نمکی و یارانش شود اما همین هفته پیش در حالی که کرونا دوباره اوج گرفته بود دکتر جهانپور در حال بیان راز موفقیت ایران در کنترل کرونا در یک مصاحبه مطبوعاتی بود! کدام موفقیت؟ما تنها چند نبرد کوچک را از کرونا بردیم و کرونا هم در چند نبرد سنگین ما را شکست داده است.
چرا وقتی هنوز پیروزی به دست نیامده اینگونه شادمانی و پایکوبی میکنیم؟ چرا تمرکز خود و کادر درمان و مردم را از مواجهه با غول خطرناک کرونا از بین بردیم؟چرا کودکانه دست افشانی کردیم که بله ما برنده شدیم! مثل گلزنی که توپ را به دروازه شلیک میکند و توپ از خط نگذشته شادمانی میکند که ناغافل مدافع حریف توپ را از روی خط برمیگرداند یا داور اعلام آفساید میکند و این که بازی ۹۰ دقیقه است.
بگذارید یک خاطره برایتان نقل کنم. در سال ۱۳۶۸ ایران در آزادی مهمان تیم ملی چین بود. در پکن دو برصفر باخته بودیم و برای جا نماندن در تفاضل گل باید چین را گلباران میکردیم. ۱۰۰هزار تماشاگر از سر ظهر ورزشگاه را پر کرده بودیم. همان دورهای که تیم ملی را از دهداری گرفته بودند و به مناجاتی داده بودند و سر یک شیطنت درون اردویی قایقران و محرمی و نادر محمدخانی از تیم ملی خط خورده بودند.
در پکن محمد تقوی جای محرمی بازی کرد که اصلا خوب نبود اما در تهران محمد حسن انصاری فرد در پست تقوی بازی میکرد. خط حمله پیوس و گروسی و در خط هافبک هم نامجو مطلق و افتخاری و کرمانی مقدم ستارههای اصلی بودند. فشار جمعیت چینیها را گیج کرده بود. در همان نیمه اول با دو گل جلو میافتیم. یک نوک پای گروسی و یک شوت آزاد زیبا از افتخاری.
ورزشگاه غرق در شادی است. در همان ابتدای نیمه دوم کرمانی مقدم سانتر میکند و پیوس گل بسیار زیبایی میزند. سه بر صفر جلو میافتیم. دوربین میرود روی نیمکت مناجاتی سرمربی تیم ملی از خوشحالی چون کودکی نوجوان دستیار خودرا بغل کرده و مثل ابربهار میگرید.کی؟دقیقه ۵۸! چرا باید دقیقه ۵۸ مربی تیم ملی اینگونه جشن شادمانی بگیرد؟پس ۳۲ دقیقه باقی مانده چی؟ یک ربع بعد چینیها دو گل به ایران زده بودند. جمعیت ساکت و عصبی و روی نیمکت مناجاتی کلافه و سردرگم. حذف شدیم.
وقتی ولاسکو سرمربی تیم ملی والیبال ایران شد از یک عادت والیبالیستهای ایرانی عصبانی شده بود. این که برای یک تک امتیاز، برای یک دفاع موفق یا یک آبشار چنان از خود بیخود میشوند فریاد میکشند و دور زمین میدوند که انگار مدال المپیک را دریافت کردهاند. ولاسکو به آنها فهماند که این فقط یک امتیاز ساده است. وقتی حق دارید شادی کنید که ست را ببرید،بازی را ببرید.سه ست برنده. این شادی برای تک امتیازها فقط اشتیاق و انرژی لازم برای پیروزی اصلی را نابود میکند.
همین امسال یورگن کلوپ ۲۰ امتیاز از رقبا جلو بود اما به احدی اجازه شادمانی برای قهرمانی را نمیداد تا وقتی که قهرمانی لیورپول حتمی شد. اینها مدیران و مربیان بزرگ ورزشی هستند. کسانی که میدانند پیروزی دقیقا یعنی چه و چه موقعی حاصل میشود. چیزی که دکتر نمکی و علی مناجاتی نمیدانستند و مکافاتش را هم دیدهاند.