درسهایی که باید از اقتصاد چین یاد گرفت
روزنامه هفت صبح، پوریا عطاریان | اقدامات اقتصادی آمریکا علیه ایران و چین قابل مقایسه نیستند. ایران، به گفته وزارت امور خارجه آمریکا، هدف شدیدترین تحریمهای اقتصادی تاریخ قرار گرفته که به سیاست «فشار حداکثری» شهرت یافته و تجارت ایران با همه دیگر کشورها را تحت تاثیر قرار داده است.
در حالیکه اقدامات آمریکا علیه اقتصاد چین صرفا به وضع تعرفه در مورد برخی از کالاهای چینی مربوط میشود و قرار است صادرات چین به آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، شباهتهایی هم میان سیاستهای دولت فعلی آمریکا علیه ایران و چین وجود دارد.
برای مثال، در هر دو مورد، آمریکاییها به طور ساده انگارانهای تصور میکردند که طرف مقابل خیلی زود کوتاه خواهد آمد و به خواستههای آمریکا تن خواهد داد. اما نه ایران در مقابل فشار حداکثری تسلیم شد و نه چینیها هنوز به خواستههای تجاری آمریکا تن دادهاند.
البته به نظر میرسد که آمادگی چینیها برای مقابله با جنگ تعرفهای به مراتب بیشتر از آمادگی ایران برای مواجهه با فشار حداکثری بوده است. بانک مرکزی ایران در سالی که آمریکا آماده خروج از برجام میشد و در نتیجه اهمیت ذخایر ارزی ایران رو به افزایش بود، نزدیک به بیست میلیارد دلار (بنابر تخمین خبرگزاری مهر) به بازار ارز تزریق کرد.
آن هم در شرایطی که میزان دخالت در بازار ارز توسط بانک مرکزی در سالهای ۹۵ کمتر از دوازده میلیارد دلار و در سال ۹۴ کمتر از پنج میلیارد دلار بود. اقدامی که نه تنها در نهایت در مهار نرخ ارز ناکام ماند بلکه خزانه بانک مرکزی را هم از مهمترین داشتهاش خالی کرد. نرخ تورم بیش از چهل درصدی و همچنین رشد اقتصادی منفی پنج درصدی (سال ۱۳۹۷) نتایج همین عدم آمادگی در مقابل موج سهمگین تحریمها بود.
هرچند حالا آرام آرام نشانههایی از تطبیق اقتصاد با شرایط تازه و رفع تلاطمهای ماههای گذشته مشاهده میشود، اما احتمالا میشد در مقابل این موج، چابکتر و هوشمندانهتر عمل کرد. در مقابل، آسیب تعرفهها به اقتصاد چین بنابر برآورد روزنامه فایننشال تایمز حدود ۱.۵ درصد تولید ناخالص داخلی بود.
یعنی اگر چینیها هیچ اقدامی برای مواجهه با جنگ تعرفهای انجام نمیدادند، به میزان ۱.۵ درصد از رشد اقتصادی کشورشان کاسته میشد. اما چینیها به طور هماهنگ و به موقع بخشهای مختلف از قوانین و مقررات گرفته تا سیاستهای پولی و مالی را برای کاستن از آثار جنگ تعرفهای به کار گرفتند.
قوانین مربوط به کسب و کارهای داخلی در چین تسهیل شد، همچنین سیاستی مالی برای تحرک بخشیدن به اقتصاد به کار گرفته شد (سیاستی که دولت ایران عملا به کار نگرفت). سیاست مالی هرچند بر میزان کسری بودجه میافزاید اما اگر به طور هوشمندانهای به کار گرفته شود میتواند در رونق بخشیدن به اقتصاد مفید باشد.
در همین حال دولت چین به طور کنترل شدهای از ارزش پول ملی کاست تا به این طریق برای تولیدکنندگان چینی مزیت رقابتی ایجاد کند و همچنین هرچند نرخ سود را ثابت نگه داشت اما نرخ ذخیره بانکها در بانک مرکزی را کاهش داد تا دست بانکها برای اعطای تسهیلات بازتر شود.
این مجموعه اقدامات که به گفته فایننشال تایمز به جبران زیان ناشی از تعرفههای آمریکا منجر شد را مقایسه کنید با شرایطی که در ایران پیش آمد؛ اینکه تازه بعد از اینکه بحران ارزی به شدیدترین شکل خود را نشان داد و میزان قابل توجهی از ذخایر ارزی هم از دست رفت، تصمیم گیران کشور به این جمع بندی رسیدند که اختیارات ویژهای را به بانک مرکزی بدهند.
البته این را میدانیم که همین پیچیدگیها و ناهماهنگیهای اقتصاد ایران آن را تا حدی هم انعطاف پذیر ساخته و در شرایطی حتی به کار اقتصاد ایران آمده است اما تا آنجا که به واکنشی هماهنگ و به موقع علیه شوکهای خارجی مربوط میشود، باید گفت که چینیها به مراتب بهتر از ایرانیها عمل کردند.