کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۵۸۱۷
تاریخ خبر:

درس‌هایی از بحرین‌ و شکست‌۸-۱ پرسپولیس

روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: اگر بزرگترین شکست تاریخ فوتبال ایران و پرسپولیس را همان باخت ۸-۱ در اواخر دهه چهل تلقی کنیم، هیچ زخمی از این مسابقه در این نیم قرن بر جای نمانده که اکنون بازیچه این ملیشیای اینترنتی شود، اما درسی که این باخت به سلطان داد هرگز از یادش نرفته است. شکستی متعلق به نسل اول ستاره‌های پرسپولیس، در مقطعی که این تیم تمامی بازیکنانش را به‌صورت قرضی به پیکان داده و این باشگاه به شکرانه قهرمانی در جام باشگاه‌های تهران، بازیکنان را به سفر تفریحی اروپا فرستاده بود. یک سفر تفریحی از نوع خوشان‌خوشان که حتی وقتی در ورزشگاه تیم کریستال‌پالاس هشت گل از حریف خوردند، هیچ جایشان به‌درد نیامد. شاید تنها از فرط گل خوردن کمی مست شدند! این عبارتی است که بهرام مودت گلر جذاب تیم سرخ‌ها در گفت‌وگو با دنیای ورزش به کار برده بود: «آنقدر گل خوردم که مست شدم».

* دو: اگر مودت در این بازی از فرط گل خوردن مست شد، علی پروین از این دیدار درسی گرفت که نه تنها به‌درد خود او در زمان بازیگری خورد که در مواقع مربیگری هم عصای دستش شد. پروین هنگامی که عنوان مرد سال فوتبال ایران در سال ۵۰ را تصاحب کرد، هنگام پوشیدن شنل سفید در مراسم معرفی بازیکن سال در ۱۳۵۱، در مصاحبه‌ای با دنیای ورزش به درسی که همیشه از آن شکست ۸گله گرفته است، اعتراف کرد. او تعریف کرد که یک مرد ایرانی ناشناس که برای تشویق آنها در بازی با کریستال‌پالاس به ورزشگاه آمده بود، در پایان بازی از روی سکوها فریادی کشید که دیگر هرگز از خاطرم محو نشد؛ در ورزشگاه لندن خطاب به من و بقیه بازیکنان داد زد «مگر شما ناهار ماست خورده‌اید؟» پروین آن روز اقرار کرد «من بعد از آن بازی در هر مسابقه‌ای که پا روی چمن گذاشتم، حرف آن مرد را هرگز از خاطر نبردم.»

بازی دوستانه پیکان و کریستال‌پالاس زیر یک باران سیل‌آسا برگزار شد. «وقتی که تور دروازه ما هشت بار متوالی لرزید، مرد ناشناس در جمع تماشاگران انگلیسی فریادی زد که در تمام استادیوم پیچید: مگر شما ناهار ماست خورده‌اید؟» پروین نمی‌دانست که موج صدای آن مرد تنها، چگونه در میان آن‌همه داد و بیداد تماشاگران انگلیسی به گوشش رسید اما چنان ملکه ذهنش شد که بعد از آن، دیگر هر وقت تیمش بد بازی کرد، این جمله ناهار ماستی را خطاب به بازیکنانش بر زبان آورد. جمله‌ای که به مثابه یک زنگ خطر در مغزش حک شده بود. او در این مصاحبه خطاب به بچه‌های دنیای ورزش گفت «شاید برای گریز از آن جمله ویرانگر تماشاگر ایرانی است که همیشه توی زمین تمام وجودم را به خدمت می‌گیرم تا بگویم بابا من ناهار ماست نخورده‌ام!»

* سه: جمله ماستی آن ایرانی ناشناس به مدت نیم قرن چنان ملکه ذهن سلطون شد که او نه تنها در بازی‌های رسمی فوتبال که حتی در والیبال‌های رفاقتی طرشت هم هرگز باخت را قبول نکند. در این مسابقات غیرتخصصی نیز او چنان به پیروزی تیمش تعصب داشت که گاهی حتی وقتی توپ یک متر بیرون زمین می‌افتاد با قاطعیت می‌گفت «یه وجب داخله». و جرزنی‌اش طوری روی مخ رفقای تیم مقابل بود که هیچ‌کس در تمام این دهه‌ها موفق به برد او و تیمش نشد. بردی که سلطان علنا بپذیرد و شهادت دهد!

* چهار: من جرزنی را دوست ندارم اما عاشق بازیکنانی‌ام که باخت را قبول ندارند! عین علی دایی. عین همین تیم ملی مقابل بحرین در نیمه دوم.بگذارید از فرصت استفاده کنم و برای آنهایی که در حین مسابقه و یا بعد از پیروزی تیم ملی ایران بر بحرین، حرف‌های غیرمستند زدند و از فرط خوشباشی، در بوق و سرنا، دادار دودور انداختند که ایران هرگز در بحرین این تیم را نبرده بود و این اولین پیروزی فوتبال ایران در این کشور است، یک چیز خاک بر سری بنویسم. عاجزانه به یادشان بیاورم که تیم تاج اولین تیمی از ایران بود که در آذر سال ۵۱ برای برگزاری مسابقه به بحرین رفت و با ۵ گل زده در دو پیروزی به تهران برگشت.

تیمی که صدرنشین باشگاه‌های تهران بود، ابتدا به شیراز پرید و از آنجا با یک پرواز ۴۵ دقیقه‌ای به بحرین رسید. اگر حرف مرا باور ندارید حداقل این گزارش صمیمانه عطا بهمنش در شماره ۹ دی ۱۳۵۱ دنیای ورزش را بروید نگاه کنید. بحرین آن روزها فقط ۲۰۰ هزار نفر سکنه داشت که بخش قابل‌توجهی از آن هم ایرانی‌های مقیم این کشور بودند که در کنار سه هزار خارجی (اروپایی و آمریکایی) در آنجا کار و زندگی داشتند. منامه پایتخت این کشور نیز در ابتدای دهه ۵۰ دارای جمعیتی ۸۰ هزار نفری بود. آنقدر ایرانی در بحرین آن زمان زیاد بود که مردم این کشور به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی حرف می‌زدند و روزنامه‌ها نیز به این سه زبان منتشر می‌شدند.

بچه‌های تاج در فندق الخلیج اسکان داده شده بودند که هزینه یک اتاق دوتخته‌اش البته بدون صبحانه ۳۰ تومان تمام می‌شد. عطاخان هم انگار عین خودم عاشق قبرستان بود که رفته بود از قبرستان‌های قدیمی دوطبقه دیدن کرده و نوشته بود «بدن مرده را در یک طبقه جا داده و در طبقه رویی، اشیای مربوط به او را دفن کرده بودند. قبوری که به راهروهای باریکی وصل می‌شد و مردم در آستانه آن، برای مردگان خود آب و غذا می‌گذاشتند.»

* پنج: در همین سفر بود که امیر بحرین همه اعضای تیم تاج را به حضور پذیرفت و به همه‌شان قهوه شیرین داد. امیر گفته بود «ما و ایران یک ملت هستیم». بهمنش گزارش روزنامه الاضواء بحرین را هم کلیشه کرده بود که در آن نوشته شده بود «تیم ملی بحرین با تیمی برای اولین روبه‌رو می‌شود که در سطح بین‌المللی ارزش دارد.» تیم تاج در بازی اول با تیم ملی بحرین در استادیومی به میدان رفت که هنوز زمین چمن نداشت: «استادیومی که یک طرف جایگاهش ۸ هزار تماشاگر جا داشت و روبه‌رویش از حاشیه‌ای باریک تشکیل شده بود. دورتادور زمین، پیستی خاکی است که زمین شنی فوتبال را پوشانیده است. در روی سکوها تشویق‌ها به دو زبان فارسی و عربی است.»

تاج با ترکیب منصور رشیدی، منصور پورحیدری، عزت جانملکی، کارو حق‌وردیان، عباس نوین‌روزگار، جواد قراب، علی جباری، رضا عادلخانی، حسن روشن، اکبر کارگرجم و مسعود مژدهی، نیمه اول را با دو گل عادلخانی در دقیقه ۱۹ و مژدهی ۲۳ به رختکن می‌رود و با گل علی جباری در نیمه دوم، بازی را ۳- صفر می‌برد و به فندق برمی‌گردد. در گزارشی که عطاخان نوشته از رایکوف کلی تعریف کرده و دستورات ویژه او درباره تغذیه را سر میز ناهار عینا آورده است: «بچه‌ها نان نخورید. آب نخورید. فردا مسابقه داریم. اگر زیاد غذا بخورید شب را نخواهید خوابید!» (آن روزها مربیان ایرانی مگر می‌توانستند سر سفره غذا، نان را از دست بازیکنان بگیرند؟!) در حالیکه قیمت بلیت بازی از ۹ تومان تا ۷۵ تومان تعیین شده بود، تاج بازی دوم را در یک هوای توفانی مقابل باشگاه النسور بحرین انجام داد.

آن‌هم با داوری که موجبات خنده بازیکنان ایرانی را فراهم آورده بود؛ سر هر صحنه، بازی را قطع و با کمک‌های خود مشورت می‌کرد. داوری که به جباری به‌خاطر یک اعتراض کوچک کارت زرد و مژدهی را در نیمه دوم به‌خاطر یک خطا اخراج کرده بود. تاج این بازی را هم با دو گل رضا عادلخانی با آن شوت‌های معجزه‌گرش برد. عطاخان در پایان گزارش خود نوشته است: «تیم تاج حتی از پول جیبی فوتبالیست‌ها که به روال بین‌المللی روزی ۲ دلار است، چشم پوشید و دوستی و برادری با ملت بحرین را سرلوحه قرار داد.» (چه ربطی داشت عطاجان! دو دلار پول توجیبی بازیکنان هم خوردن دارد؟)

* شش: من درست ۲۰ سال بعد از این سفر عطاخان و برای تهیه گزارش از حضور پاس در قهرمانی باشگاه‌های آسیا به منامه بحرین رفتم و جای او را خالی کردم. یک شهر قدیمی حوصله سَربر و عقب‌مانده که از بس کوچه‌هایش را در آن دو هفته گشتم، خسته شدم. بهترین تفریحم هم‌صحبتی با ایرانی‌های مقیم بحرین بود. مردانی که پدران و اجدادشان دهه‌ها قبل به‌ویژه از ولایت شیراز و استان فارس به آنجا کوچیده و همچنان ارزش و تقدم زبان مادری خود فارسی را حفظ کرده بودند. عین دریانی‌ها که سوپرمارکت‌های تهران را قبضه کرده‌اند، بیشتر آنها هم سوپری بودند.

روزی که پاس به تیم الوصل باخت، آنها درِ فندق پاسی‌ها را از پاشنه‌ درآورده و گریه می‌کردند که ما چگونه صبح از خانه‌مان بیرون بیاییم و توی چشم عرب‌ها نگاه کنیم؟! روزی هم که ما الله‌بختکی قهرمان باشگاه‌های آسیا شدیم، ایرانی‌های مقیم بحرین با همان «چپی عقال» در هتل گرد آمده و رسما آوازخوانی می‌کردند. یک کارتن اشانتیون عطر هم برایمان آورده بودند که به یمن پیروزی تیم ایرانی بین خبرنگاران پخش کردند. عطرهایی شبیه بوی عطر مشهد که یادگار گرفتنش از دست آنها حلاوتی دیگر داشت. می‌گریستند و می‌بوسیدند و کادو می‌دادند. حالا در بحرین حتی یک گزارش‌نویس هم حضور ندارد تا از سوژه‌های تیم ایران و ایرانی‌های مقیم بحرین چیزی بنویسد.

انگار تنها همین عکس‌های خندانی که بازیکنان در شبکه‌های مجازی خود پست می‌گذارند، تاریخ ورزش را از اعزام خبرنگار، بی‌نیاز کرده است. اگر پنجاه سال پیش نیز چنین بود اکنون ما هیچ سندی از حضور تاج در بحرین نداشتیم و عین این گزارشگرهای بی‌سوادمان باید می‌گفتیم بله این اولین‌بار است که فوتبال ایران در بحرین پیروز شده است. فدراسیونی که تاریخ، هیچ حالی‌اش نیست، در چشم من هیچ توفیری با سلاخی که شعر حالی‌اش نیست ندارد. صد رحمت به سلاخان و قصابان عزیز و گرامی که عاشق قناره‌اند و صد لعنت به فدراسیونی که تاریخ را قناره کرده است.

کدخبر: ۳۹۵۸۱۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر