کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۷۶۷۷
تاریخ خبر:

درباره پنج مرد گمشده که هنوز پیدا نشده‌اند

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری |‌ گم شدن یا به‌اصطلاح انتظامی؛ فقدانی، داستان غریبی دارد. انگار فردی یک روز از خانه بیرون برود و خانواده در انتظار بازگشتش باشند، اما هرگز بازگشتی در کار نباشد. ماجرا وقتی جنبه تراژیک پیدا می‌‌کند که خانواده نمی‌داند دقیقا چه بلایی بر سر عزیزشان آمده است؛ زنده است یا مرده! به قتل رسیده یا تصادف کرده است.

درگیر یک ماجرای مخوف شده است و دارد در گوشه‌ای انتظار کمک می‌کشد یا به میل خودش ترک یار و دیار و خانواده کرده است. بی‌خبری بدترین خبر برای خانواده‌های فرد فقدانی است. با هر زنگ دری در نیمه‌شب یا صدای تلفن به امید شنیدن یک خبر از جا می‌پرند و تنها نصیبشان بی‌خبری است. آن زمان که فضای مجازی نبود،‌ در صفحه روزنامه عکس فرد گمشده را چاپ می‌کردند و حالا که در فضای مجازی برایش مانور خبری هم می‌دهند، اما وای به وقتی که این اقدامات هم بی‌ثمر باشد.

در این میان گزینه آزار و اذیت و مزاحمت‌ها را هم نمی‌توان نادیده گرفت. آنها که به طمع مژدگانی، خانواده فرد گم‌شده را به‌اصطلاح سر می‌دوانند. یکی از خانواده‌های این افراد تعریف می‌کرد: «وقتی عکس و خبر فرد گم‌شده را با شماره تلفن منتشر کردیم، خیل فالگیر، رمال و طالع‌بین و آینده‌بین بر سرمان ریختند که بیایید تا جای دقیق فرد گم‌شده را بگوییم و دیگر تلفنمان فقط از طرف این افراد و مزاحم‌ها زنگ می‌خورد.»

وقتی از فردی، چند روز متوالی خبری نمی‌‌شود، خانواده‌اش به پلیس مراجعه می‌کنند تا برایش پرونده فقدانی تشکیل شود. این پرونده راجع به چند مرد است که در چندوقت اخیر یک‌باره بدون هیچ دلیل و مدرکی گم شده‌اند و خانواده‌هایشان غمگین به دنبالشان می‌گردند؛ دنبال کسی که نیست و چه غم‌انگیز که اگر هیچ‌گاه نیاید.

*** پنج ماه از گم شدن محسن محروقی می‌گذرد
محسن محروقی از قدیمی‌های مطبوعات است. ۱۸ سال در بخش صفحه‌آرایی روزنامه‌ها و مجلات کار کرده بود و سه سال بود به دلیل داشتن مدرک برق و آشنایی با این حوزه، به پیشنهاد برادرهای همسرش در کارخانه سیمان پردیس مشغول به کار شده بود. اما حدود پنج ماه پیش محسن یک‌باره در‌حالی‌که وسایل شخصی و گوشی تلفن همراهش در کارخانه مانده بود ناپدید شد و دیگری خبری از او نشد.

حتی بر سر قرار کاری‌ای که با یکی از دوستانش داشت هم نرفته بود. حدود ۱۰ روز می‌گذرد تا خانواده محسن؛ پدر، مادر و خواهرش متوجه می‌شوند، ۱۰ روز از گم شدن او می‌گذرد؛ خواهری که پرونده را پیگیری می‌کند و حتی به تازگی پیش قاضی رفته تا پرونده را از پردیس به تهران برای پیگیری بیشتر ارجاع کنند. او درباره روند این ماجرا می‌گوید:

«پرونده مفقودی محسن در پلیس آگاهی شاپور به جریان افتاد. از شاهدان و خانواده همسر محسن بازجویی شد، اما پرونده با توجه به محل مفقود شدن به کلانتری و دادسرای پردیس ارجاع شد، اما حدود ۱۰ روز پیش قرار شد پرونده به تهران ارسال شود.» او درباره نحوه گم‌شدن محسن و اتفاقات می‌گوید: «۵ ماه پرونده در کلانتری و دادسرای پردیس چرخید، اما نتیجه‌ای حاصل نشد و خبری از محسن نیست. می‌گویند اتفاقی در کارخانه رخ نداده است، درحالی‌که گوشی تلفن همراهش آنجا بوده.

پدر و مادر من مدت‌هاست چشم‌انتظار پسرشان هستند و سرنخ‌هایی وجود دارد که باید به درستی پیگیری شود، ما امید داریم بلکه در تهران خبری از محسن به ما برسد.» خواهر محسن تاکید می‌کند: «۱۰ روز بعد از گم شدن محسن، خبر مفقودی‌اش اطلاع داده شده و حالا پنج ماه گذشته و هیچ خبری از او نداریم. برای ما عجیب است چگونه برادرم بدون هیچ خبری ناپدید شده است!»

*** معین شریفی گم‌شده در جنگل کردکوی
شامگاه ۲۵ شهریورماه سال جاری، هرچقدر همسر و دوقلوهای یک‌ساله معین شریفی در انتظار بازگشت او به خانه ماندند، خبری از او نشد. معین جوان اهل کردکوی گلستان بود؛ همان جنگل معروفی که سها رضانژاد، دختر گردشگر در آنجا گم شد و سپس فوت کرد. معین هم برای پیاده‌روی به سمت دیگر این جنگل رفته بود و نیم‌ساعت قبل از بازگشتش به شاگرد مغازه‌اش خبر می‌دهد در حال آمدن است، اما دیگر خبری از او نشد و حالا چهار ماه گذشته است.

به گفته فرماندار و نیروهای امدادی منطقه تمام جنگل را گشته‌اند و خبری از او نیست. حتی گزینه‌های جنایی و انتظامی پرونده را نیز مورد بررسی قرار داده‌اند. دلوان و دلوین تولد یک‌سالگی‌شان که روز ۱۶ آبان بود را بدون پدر جشن گرفتند. پدر معین دراین‌باره به شهروند می‌گوید: «معین زندگی دارد. زن و بچه دارد. او عاشق دوقلوهایش بود. وضع مالی‌اش هم بد نبود. چرا باید خودش جایی برود و هیچ خبری ندهد، آن‌هم این‌قدر ناگهانی؛ از طرفی معین مشکلی با کسی نداشت. نمی‌دانیم چه اتفاقی برایش افتاده. از انتظار خسته شده‌ایم. کاش یک ردی از او پیدا شود. بااین‌حال ماموران پلیس در حال پیگیری هستند.»

*** دانیال یزدانی و گم شدن در دماوند
ماجرای دانیال یزدانی هم در زمره گمشده‌های امسال است. پسر ۳۷ ساله مجرد،‌ آرام و علاقه‌مند به زندگی به تازگی شرکت‌ دانش‌بنیانش را تاسیس کرده بود و ذوق‌وشوق فراوانی به‌خاطر این موضوع داشت. دانیال دوشنبه، ۱۹ آبان‌ماه سر یک قرار کاری با یکی از همکارانش به دماوند می‌روند. قبل از قرار کاری، با مادربزرگش صحبت می‌کند، به سر قرار می‌رود و دیگر از او خبری نمی‌شود، حالا دو ماه گذشته است و هیچ اثری از او نیست.

برادرش می‌گوید: «نه ماجرای عشقی در زندگی‌اش وجود داشت که منجر به کینه شود و نه برادرم اصلا با کسی مشکل داشت. ما حتی همکاری که با او قرار داشته است را نیز به آگاهی معرفی کردیم، اما بعید است که او خبر داشته باشد. آنها سر مسائل کاری یک قرار ساده داشتند.» دانیال به تنهایی در خانه‌ای حوالی کارگر جنوبی زندگی می‌کرد و شرکتش نیز همان‌جا قرار داشت. حالا دو ماه گذشته و هیچ خبری از دانیال نیست. گوشی تلفن همراهش خاموش است و پزشکی قانونی نیز گزارش داده او آنجا نیست و خانواده‌اش امیدوارند دانیال زودتر پیدا شود.

*** گم شدن محمد در ورامین
حدود ۱۸ ماه پیش محمد جعفرزاده‌اصل، متولد ۱۰ خرداد ۱۳۷۱ در کاظم‌آباد ورامین ناپدید می‌شود. محمد با دختر و همسرش در خانه پدری‌اش در ورامین زندگی می‌کرد. محمد که به علت تصادف در هر ۲ پایش پلاتین کار گذاشته شده بود، بیشتر از چند قدم نمی‌توانست پیاده‌روی کند. ۵ خرداد ۱۳۹۸ مصادف با شب ۲۱ ماه رمضان نزدیک‌ ساعت ۸ شب با موتورسیکلت یکی از دوستانش که جلوی در خانه به دنبال او آمده بود، با پیراهن مشکی‌ای که به تن داشت از خانه خارج شد.

بعد از یک ساعت مادرش به علت آسیبی که پاهای او دیده بود، دل‌نگران با تلفن همراه او تماس گرفت، ولی تماس او بی‌پاسخ ماند. بعد از ساعت ۹ شب گوشی همراه او برای همیشه از دسترس خارج شد. در نهایت خانواده محمد سراغ او را از دوستی که همراهش بود گرفتند، او گفت: «محمد را سر کاظم‌آباد در ورامین از موتور پیاده کردم و خودم برگشتم و دیگر از او خبری ندارم.» پدر محمد می‌گوید: «از دوستان و اقوام سراغش را گرفتم، ولی کسی از او خبر نداشت.

فردای آن روز به‌ناچار به بیمارستان‌ها سر زدیم، ولی هیچ نشانی از او نبود. ۲۱ ماه رمضان در کلانتری اعلام مفقودی کردم و یک روز بعد پرونده را به آگاهی انتقال دادم. در آنجا از دوستی که آخرین‌بار همراه او بود و دیگر دوستانش بازجویی شد و بعد از پیگیری‌های لازم درخصوص این پرونده و تحقیق از مظنونین، ۴ ماه بعد قرار منع تعقیب صادر شد.» حالا ۱۸ ماه می‌شود که پدر و مادر، همسر و دختر محمد در انتظار او هستند. نه در زندان است و نه پزشکی قانونی، خانواده‌اش هم بی‌خبر از او.

*** گم شدن مرموز علیرضا محمودی
علیرضا محمودی، ۵۷ ساله و گچ‌کار ساختمان بود. او پدر ۴ فرزند است و از تیرماه سال ۹۸ تاکنون خبری از او نیست. اما ماجرای گم شدن علیرضا محمودی عجیب است. علیرضا محمودی، گچ‌کاری ۵۷ساله است که آخرین‌بار وقتی سوار بر خودروی ال‌نودش از محل کار خود در سعادت‌آباد راهی خانه‌اش در مشیریه بود، دیده شد.

برادر همسر وی در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: «علیرضا از شامگاه یکم تیرماه ناپدید شد. او در ساختمانی که من در حال ساختش بودم در سعادت‌آباد مشغول به کار بود. حدود ساعت ۷بعدازظهر سوار خودروی ال‌نودش شد که به خانه برگردد و پس از آن ناپدید شد. دامادمان در اسنپ نیز مشغول به‌ کار بود و همیشه قبل از رفتن به خانه چند سرویس مسافر جابه‌جا می‌کرد و بعد به خانه می‌رفت. آن روز هم رفت که ساعتی مسافرکشی کند، اما چندساعت پس از رفتنش فرد ناشناسی با ما تماس گرفت و درخواست عجیبی کرد.»

تماسی که با خانواده علیرضا برقرار شده بود با پیش‌شماره‌ای متعلق به افغانستان بود. برادر خانم وی ادامه می‌دهد: «مرد ناشناسی که پشت خط بود می‌گفت دامادمان را ربوده و برای آزادی‌اش ۲۰۰میلیون تومان می‌خواهد. ما که حرفش را باور نکرده بودیم، از او خواستیم اجازه بدهد صدای وی را بشنویم تا مطمئن شویم که زنده است، اما او گفت که نمی‌تواند صدایش را پخش کند و درعوض نشانه‌ای از او برایمان می‌فرستد. پس از آن، تلفن را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت. خانواده علیرضا که نگران او شده بودند، ماجرا را به پلیس اطلاع دادند.

همزمان با شروع تحقیقات پلیسی معلوم شد که خودروی ال‌نودی با مشخصات خودروی مرد گمشده درحالی‌که در خاورشهر رها شده، از سوی پلیس پیدا شده است. مأموران در بررسی داخل خودرو با آثاری از خون روبه‌رو شدند که معمای این پرونده را پیچیده‌تر می‌کرد. بااین‌حال چیزی از داخل ماشین سرقت نشده بود و حتی مدارک شناسایی مرد گمشده نیز داخل ماشین پیدا شد. از آن به بعد دیگر ردی از دامادمان به‌ دست نیامد. نزد پلیس که می‌رویم می‌گویند سرنخی از او ندارند».

کدخبر: ۳۶۷۶۷۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر