درباره نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟»
روزنامه هفت صبح، مهدی عظیمی| بهرام افشاری پیش از مشهور شدنش بهاندازه امروز، نمایشی را در سال ۹۴ در تماشاخانه ایرانشهر بهروی صحنه برد بهنام «جوجهتیغی». این مونولوگ که بهنظر میرسید برگرفته از زندگی خود افشاری است، درباره پسری شهرستانی صحبت میکرد که به تهران آمده و سعی میکرد جایی در هنر برای خود باز کند. او بهعنوان سیاهلشکر در فیلمها و سریالها حاضر میشد و آرزویش گرفتن تندیس اسکار بود.
حالا بیست سال گذشته و همین جوانک هنرپیشهای مشهور شده است، تا حدی که دوربینها رهایش نمیکنند. او به دلیل حواشیای که برایش ساخته میشود مجبور به ترک ایران شده. مدتی در ترکیه کار و زندگی کرده و حالا دوباره به ایران بازگشته است و آرزو دارد بازی کند. او در اتاقی مورد بازجویی است. در این نمایش «تینو صالحی» نقش بازجو را بازی میکند.
نمایش در سالن شماره یک شهرزاد روی صحنه رفته. میزی طویل در جلوی چشم مخاطب است که یک سوی آن بازیگر مشهور نشسته و سوی دیگرش بازجو. «چه کسی جوجهتیغی را کشت؟» با پخش شدن فیلمهای نمایش «جوجهتیغی» شروع و مدام به این فیلم تئاتر ارجاع داده میشود.
بازیگر مشهور در جواب به بازجو و در درگیریهایی که با او دارد نقبی به زندگی گاه بیثبات بازیگران و افراد مشهور میزند، کسانیکه چنان زیر نگاه مردم هستند که کوچکترین غفلت آنها میتواند زندگیشان را نابود کند. بازیگر مشهور که همین مردم به او این شهرت را دادهاند، توسط فیلمی که همین مردم از او پخش میکنند، مجبور به فرار از مملکت میشود. مردم همان شهرتی را که برایش ساختهاند از او میگیرند و در نهایت فراریاش میدهند. این قصه برای بسیاری از ما آشناست. همانها که تو را بالا میبرند، میتوانند بهراحتی تو را به زمین بزنند.
ابتدای نمایش کسلکننده و خستهکننده بهنظر میرسد. ارجاع مدام به فیلم تئاتر قبلی افشاری و ادامه دادن نمایش با این ارجاعات حوصله مخاطب را سر میبرد و درک نمیکند چرا باید نمایشی که در زمان اجرا موفق بوده و فیلم تئاترش بازدید زیادی در پلتفرمهای نمایش فیلم داشته این چنین دوباره دستمایه ساخت یک نمایش دیگر شود. اما از میانههای اجراست که برای مخاطب روشن میشود که چرا به این تئاتر ارجاع داده میشود و با روشن شدن این دلیل نمایش رنگ جذابتری بهخود میگیرد.
نمایش از فراز و فرودهای سرنوشت یک بازیگر به شکلی اغراقگونه سخن میگوید اما از آنجاییکه نمونههای نزدیک به آن برای جامعه بازیگری ایران اتفاق افتاده است، این موضوع برای مخاطب قابل درک است. این نمایش تنها هنرنمایی بهرام افشاری نیست. روبهروی افشاری، تینو صالحی قرار دارد که خود یکی از بازیگران مهم تئاتر است.
شاید بسیاری از مخاطبان برای دیدن افشاری روی صحنه به سالن آمده باشند، اما بازی او در کنار صالحی است که جذاب شده و بهدل مینشیند. حضور پررنگ و حرفهای صالحی در نقش بازجو که همپای افشاری و گاه جلوتر از او پیش میرود، یکی از مهمترین دلایل جذابیت این نمایش است.
نمایش «چه کسی جوجهتیغی را کشت؟» بازه زمانی هفتساله بعد از نمایش «جوجهتیغی» را تبدیل به بازهای بیست ساله کرده و بازیگری را نشان میدهد که زمان زیادی از شهرتش گذشته است. قابل انکار نیست که افشاری در مدت این هفت سال راه زیادی را در شهرت پیموده و به یکی از پرمخاطبترین و پرطرفدارترین بازیگران سینما تبدیل شده است و حرفهایی که در مورد بیست سال شهرتش میزند، در همین بازه کوتاه نیز قابل پذیرش است.
بهرام افشاری نمایشاش را با تجربهای در خواندن به پایان میبرد و همانطور که اشاره میکند «پایان همهچیز خوب است، اگر پایان چیز بدی شد، نگران نباش، زیرا پایانش نیست.» حال اگر مخاطبی از این پایان خوشش نیامد نگران نباشد، شاید چند سال دیگر افشاری با ارجاع به دو نمایش قبلیاش، جوجهتیغی را ادامه دهد.