کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۵۳۷۲۹
تاریخ خبر:

درباره قائم‌شهر؛ شهر فوتبال و‌ پلنگ ‌و ‌کارگران

روزنامه هفت صبح، نگین باقری| تصویر اولیه ما از قائم‌شهر چیست؟ شهری بین فیروزکوه و ساحل مازندران که ما را از یک‌طرف به آمل و بابلسر و از آن‌طرف به ساری و گرگان می‌رساند. اما حالا با آوازه تیم نساجی و ماجرای مرگ پلنگ فراری، قائم‌شهر با ۲۴۰ هزار نفر جمعیت به شهری مهم‌تر و پرآوزاه‌تر بدل شده است. وقتی از قائم‌شهر حرف می‌زنیم، داریم از چه مختصات و کیفیتی حرف می‌زنیم؟

اگر اهل شبکه‌های اجتماعی باشید حتما ویدئوهای دو روز گذشته از رقص و شادمانی قائم‌شهری‌ها را برای پیروزی تیم نساجی در جام حذفی دیده‌اید. مردمی که مثل همه مازندرانی‌های دیگر برای رقصیدن دور هم حلقه می‌زنند و با دستان بالا انگار مشغول لی‌لی‌بازی کردن جمعی می‌شوند.

باشگاه نساجی احتمالا هویت‌سازترین داشته و نداشته قائم‌شهری‌هاست. باشگاهی که اسم آن از کارخانه مهم این شهر برداشته شده و در دهه ۶۰ ستاره مهمی به اسم نادر دست‌نشان داشته است و البته دروازه بانی تیزچنگ به اسم پیروز جغتاپور. در سال‌های اخیر هم مردم آن به رضا عباس‌زاده می‌نازند؛ گلزن پرسپولیس و تراکتورسازی که در قائم‌شهر بسیار محبوب است. رضا علیپور و مهدی عبدی هم اهل قائم‌شهر هستند.

کارخانه نساجی در سال ۱۳۰۹ بیشتر برای بافتن پارچه‌های لباس‌های سربازان تاسیس شد و ساختار زندگی مردم اینجا را صنعتی و به‌واسطه آن شهری کرد. کلی مهاجر هم از بخش‌های دیگر راهی این قسمت مازندران شدند و شهر شاهی که بعد از انقلاب قائم‌شهر نام گرفت این‌گونه شکل گرفت. از دل این کارخانه یک تیم ورزشی بیرون آمد که عمده طرفداران آن را کارگران کارخانه تشکیل می‌دادند.

شاید بتوانیم با کمی اغراق بگوییم احتمالا شعار «امید شهر خسته» ریشه در همین کارگری بودن تیم داشت که این قشر از طرفداران شهری را نمایندگی می‌کرد. اتفاقا در اطراف کارخانه‌ و خود شهر قهوه‌خانه‌های زیادی پیدا می‌شود که روزی پاتوق همین نیروی کار انبوه محسوب می‌شد. از همان موقع فرهنگ قهوه‌خانه‌ رفتن بین این قشر کارگر آنقدر جا افتاد که حالا با وجود خراب شدن کارخانه، هنوز هم آداب آن پا‌برجاست. از طرفی قائم‌شهر به نوعی مرکز ثقل راه‌آهن سراسری در دوره رضا شاه هم بوده است.

خاطره‌های جمعی در دل نقشه شهر
قائم‌شهری‌ها مراسم مذهبی را در امامزاده صالح و یوسف رضا می‌گذرانند و برای تفریح‌ در جنگل‌ها به جنوب شهر می‌روند. البته خود شهر آنقدر جنگلی است که نمی‌شود بین جنگل و منطقه شهری مرزی مشخص کرد اما به‌طور ویژه پارک جنگلی تلار، جایی است که به‌خاطر برکه نزدیک به جاده نظامی، مسافران زیادی را به سمت خود می‌کشاند.

این جنگل در ۱۰ کیلومتری شهر بوده و به‌خاطر داشتن حداقلی از امکانات رفاهی، منطقه پرطرفداری بین خود مردم محسوب می‌شود. قائم‌شهر آبگیرهای زیبایی هم دارد که شاید جای قایقرانی نداشته باشد اما می‌شود از منظره‌های زیبایشان لذت برد. علاوه بر این قائم‌شهری‌ها به قسمتی از شهر بام می‌گویند که نزدیک شهرک نساجی است. اخیرا یک اقامتگاه بومگردی هم اینجا درست شده که در روز بدون ترافیک می‌شود حداکثر در ۴ ساعت از تهران به آن رسید.

حالا که حرف بلندی‌های این شهر شد، چند تپه مهم هم در قائم‌شهر قرار دارد که باستان‌شناسان می‌گویند عمری هزارساله داشته‌اند. جالب اینکه بین مردم داستان‌های زیادی از نقش این تپه‌ها در حمله اعراب نقل شده که می‌گویند دژ نظامی روی آن، از شهر محافظت کرده است. یکی دیگر از المان‌های هویت‌بخش در یکی دیگر از تپه‌ها اسکلت سگی سه هزار ساله است که گویا حرمت و جایگاه خاصی بین مردم داشته.

استادیوم محلی، همسایه‌های فوتبالی
یکی دیگر از نکات ویژه‌ای که قائم‌شهری‌ها را فوتبالی کرده احتمالا این است که ورزشگاه آنها طوری ساخته شده که از پشت‌بام خانه‌ها هم می‌شود بازی را نگاه کرد. به همین خاطر معمولا روزهای بازی خانواده‌ها به همراه زنان و کودکان به‌عنوان تماشاچی می‌توانند با هماهنگی خانه‌هایی که سقف مشرف به استادیوم دارند، شاهد بازی‌ها باشند و در این تجربه شریک شوند.

هرچند چمن مصنوعی این ورزشگاه ( در منطقه ای که رویش چمن به ساده ترین شکل ممکن امکان پذیر است!) موجب شد تا نساجی برای بازی‌های خانگی خود راهی مشهد و گاه تهران شود و از موهبت طرفدارانش محروم شود. محدوده‌ای که ما امروز به قائم‌شهر می‌شناسیم قبل از انقلاب دو اسم دیگر هم داشته. گویا اول به علی‌آباد معروف بود ولی بعد در دوره قاجار به شاهی معروف می‌شود؛ آن‌هم به دلیل زادگاه رضاخان در سوادکوه که در همسایگی قائم‌شهر قرار دارد؛ در منطقه ای کوهستانی.

قائم‌شهر همیشه واسطه شهرهای تجاری مهم دیگری در شمال کشور بوده و از همان موقع خودش را به مسافرهای گذری عادت داده است. به‌خصوص بعد از کشیده شدن راه‌آهن رفت‌و‌آمد در آن زیادتر هم می‌شود. حتی قبل از راه‌آهن هم سفرنامه‌نویسان زیادی از آن عبور کرده‌اند و در خاطراتشان به آن اشاره دارند.

مثلا پیترو دلاواله سفرنامه‌نویس ایتالیایی در دوره صفویه از اینجا عبور کرده و درباره آن به نکته جالبی از روابط اجتماعی زن و مرد اشاره می‌کند. او می‌گوید که در اینجا برخلاف شهرهای دیگر زنان و مردان ابایی از حرف زدن با هم دیگر ندارند؛ نکته جالبی که شاید بشود گفت هنوز هم بین زندگی مردم جریان دارد. مثلا همین که زنان از روی سقف‌های خانه‌ها در تجربه‌ تماشای فوتبال حضور پیدا می‌کنند یا فعالانه در جشن‌های فوتبالی خیابانی حاضر می‎شوند، تاییدکننده حرف این سفرنامه‌نویس است.

از همه مهم‌تر نماد قائم‌شهر، مجسمه‌ای از یک زن بافنده بوده که هنوز اهمیتش را از دست نداده و مردم به آن وابستگی عاطفی دارند.
از کارخانه نساجی چیز زیادی باقی نمانده. در واقع نساجی سه کارخانه بوده که فقط بخشی از کارخانه شماره سه آن فعال است. شماره دو که تخریب و زمین آن به سایپا فروخته شد. شماره یک را هم دهه قبل شهرداری قائم‌شهر خریداری کرد که امروز به نام کارخانه نساجی قائم شهر فعال است. از قضا همین کارخانه شماره یک دقیقا روبروی استادیوم قائم‌شهر بوده و حدودا ۵۰ متر از آن فاصله دارد.

باز هم هر چقدر درباره قائم‌شهر بنویسیم المان‌های مهم آن، یک‌جوری به کارخانه نساجی مربوط می‌شوند. مجسمه نزدیک کارخانه است، قهوه‌خانه‌ها تحت تاثیر آن شکل گرفته و فوتبالشان را مدیون آن هستند. کارخانه‌ای مخروبه که مانند عزیزی از دست رفته هنوز برای این مردم مهم و هویت‌بخش است و می‌تواند تا سال‌های دیگر همچنان مردم را برای رقص و شادی به میدان اصلی شهر بکشاند.

همانطور که گفتیم قائم‌شهر نقش کلیدی در جنگ جهانی دوم داشته. اگر از نانوایی‌ها بپرسید حتما برایتان تعریف می‌کنند که نان قالاچ، که احتمالا مشابه آن را در کارتون هایدی دیده‌اید، از همان دوران باقی مانده است. قالاچ را می‌شود از مغازه‌ای در کوچه آلمانی پشت خیابان استادیوم خرید.

یکی دیگر از نقاط شهری که قائم‌شهری‌ها با آن خاطره زیادی دارند، یخ در بهشت‌های تمشکی چهارراه فرهنگ است. محلی برای معاشرت‌های شبانه که قائم‌شهری‌ها در تابستان‌ها از او یخ در بهشت می‌خرند و زمستان‌ها مشتری باقالی و لبوی آن می‌شوند. مثل خیلی دیگر از مازندرانی‌ها، اکبرجوجه غذای محبوب مردم اینجاست که البته فاصله کم آن با گلوگاه، محل تولد این غذا به محبوبیت آن برای مردم قائم‌شهر اضافه کرده است.

کدخبر: ۴۵۳۷۲۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر