درباره غذا و ماشین و حاضر جوابی و آخرالزمان و...
روزنامه هفت صبح| یک: گزارشی کار شده از 50 غذای محبوب جهان که خب ایرانیها یک نماینده در جای هشتم دارند و لابد میتوانيد حدس بزنید که قرمهسبزی است. در عوض ترکیه 4 نماینده در میان 50 غذای برگزیده جهان دارد ازجمله اسکندرکباب و دونرکباب. راستش فکر میکنم در یک هماوردی ساده، کباب کوبیده راحت از پس هر دو حریف ترکیهایاش برمیآید.
ژاپن و ایتالیا با هفت غذا و برزیل و چین با 4 غذا در کنار ترکیه از کشورهایی هستند که سهم زیادی در این لیست 50تایی دارند. اما بهنظرم بهجز ایران که ظلم زیادی به آن شده است، هندیها هم با آن سنت بینظیر آشپزیشان فقط یک نماینده دارند. تنها كشوری که میتواند ذائقه و سنت آشپزی ایرانیها را به چالش بکشد همین هند است که به آنها هم در این فهرست ظلم شده است.
دو: دوستی میگفت که ارزانترین خودروهای وارداتی با برندهای مشهور جهان همانطور که سردار هادیانفر دوست دارند، زیر یک میلیارد تومان به تهران نخواهد رسید. مثلا پیکانتو و یا آی10. یعنی اگر محصولات سایپا و ایرانخودرو را محدود کنیم خودرو حتی در ارزانترین حالت خود به کالایی بدل خواهد شد که از دسترس خانوادههای ایرانی دور خواهد ماند. ایدههای سردار هادیانفر نمیتواند موجب امنیت در خودرو و کاهش تلفات به شکل عمده شود.
اقتصاد کشور به شکلی است که عموم مردم نمیتوانند خودرو گران بخرند. ساخت خودرو 200 میلیون تومانی هم یعنی چشمپوشی بر بعضی از اهداف ایمنی در خودرو. شرط ساخت خودرو ایمن در ایران بهبود وضعیت اقتصادی کشور در کنار بالا بردن استانداردهای ایمنی است. بهعنوان یک نظریه نامحبوب خدمتتان عرض کنم که تیبا میتوانست با کمی اصلاحات به حیات خود ادامه دهد اما خب نشد.
امیدوارم با همین وضعیت فعلی هم خودروسازها بتوانند با غلبه بر تحریمها، ازدیاد و تورم نیرو، تلف شدن بخشی از سرمایهها و تلاش برای بالابردن کیفیت خودروهای خوب و خوش قیمتی را روانه بازار کنند که خب از هرطرف که نگاه میکنی کار سختی است. در سالهای آینده همچنان پراید و تیبا، هدفهای دست اول طبقه فرودست باقی خواهند ماند. در چنین شرایطی بهبود راهها، سختگیری در جریمهها و اعمال قانون بهوسیله هوشمندسازی جادهها و سختگیری در صدور گواهینامه میتواند جانهای بسیاری را نجات دهد.
سه: پشت چراغ قرمز پسرک با فرچه دستیاش به سمت ماشین آمد که طبق عادت فوری گفتم «نه! لازم نیست» که پسرک با لحنی طعنهآمیز گفت «نه آقا. من کاری ندارم. ماشین تو با این چیزها کارش راه نمیافته» که اشارهای هوشمندانه به کثیفی ماشین بود.
چهار: امروز دیدم یکی دیگر از خطبای محترم، یک بازه زمانی 10ساله را مشخص کرده برای به خاک افتادن امپراتوری آمریکا. فیلمی هم دیدیم از وزیر نفت که در تابستان درباره بحران انرژی در زمستان اروپا حرف میزد. فکر کنم اینگونه پیشبینیها یکجور حس خودبزرگبینی در خودش دارد. یعنی انسان که فکر میکند میتواند همه فعل و انفعالات جهان را پیشبینی کند و نقش تقدیر و حوادث غیرمنتظره و پیشبینی نشده را دستکم میگیرد.
میشود پیشبینی کرد و برنامهریزی کرد اما این لحن مطمئن بیش از اینکه ناشی از ایمان و یا علم باشد ناشی از خودبزرگبینی شخصی است. نکنید این کارها را. در مورد پیشبینیهایتان با احتیاط حرف بزنید. چه لزومی دارد مدام تصویری آخرالزمانی از آیندهای بسیار نزدیک ترسیم میکنید؟ مگر ما کی هستیم؟ مگر چی هستیم؟ انسانهایی با این حجم از اشتباه و بدخلقی، چرا باید فکر کنیم که همه چیز را میدانیم؟
پنج: مجتمع مهر و ماه را در جاده قم پلمب کردهاند. کتابفروشی نزدیک را پلمب کردهاند،کتابفروشی … چه اعتقاد راسخی به پلمب شدن دارند دوستان؟خب اگر مشکلی پیش آمده اخطار بدهند، هشدار بدهند و در نهایت جریمه کنند و این چه اعمال و نمایش قدرتی است که با پلمب شدن به خرج میدهید. یعنی راهکار دیگری در قانون پیشبینی نشده است؟ زمانی هر روزنامهای اشتباهی میکرد سروکارش با توقیفهای ابدی بود. آن رویه اصلاح شد و فضا بهتر شد. حالا چه اصراری بر پلمب شدن کسب و کارهای مردم دارید؟