درباره ساحل رزا؛ ایرانی محبوب ژاپنیها
روزنامه هفت صبح، علی رستگار | علی نورانی گوینده ایرانی رادیوی ملی ژاپن دیروز به بهانه چالش اینستاگرامی اخیر درباره منع خشونت علیه زنان روایتی منتشر کرد از زندگی یک هنرمند ایرانی شاغل در ژاپن. این خبرنگار ایرانی مستقر در توکیو از ساحل رزا به عنوان یکی از ایرانیهای سرشناس در ژاپن نام برده و توضیح داده که چطور جنگ و تنگدستی و فقر در کودکی او را به مشقت انداخته.
ماجرایی که علی نورانی تعریف کرده اما دو ایراد اساسی دارد هرچند که احتمالا اصل ماجرا درست است. ابتدا روایتی را که نورانی در اینستاگرامش از سرگذشت ساحل رزا بازیگر، مدل و گوینده ایرانی ۳۴ ساله منتشر کرده مرور میکنیم و بعد به دو اشتباهی که اشاره کردیم میپردازیم.
* ساحل رزا بازیگر ایرانی کُرد تبار ۳۴ ساله که در کودکی همراه با نامادریاش به ژاپن رفته و حالا یکی از چهرههای سرشناس این کشور است. سال ۱۳۵۸ در سن چهارسالگی روستای زادگاه ساحل در غرب ایران زیر بمباران صدام با خاک یکسان شد و او تمام اعضای خانوادهاش را از دست داد. ساحل هیچ فامیلی ندارد که از آنها درباره گذشتهاش یا حتی تاریخ تولدش بپرسد.
* چهار روز بعد از بمباران پرستاری به نام فلورا یاسمین (اسم مستعار) ساحل را از زیر آوار خانهشان زنده پیدا کرد و او را به یک پرورشگاه تحویل داد. چند سال بعد ساحل در یک تبلیغ تلویزیونی ظاهر شد و از مردم خواست فرزندان یتیم شده در جنگ را به فرزندی بگیرند. تبلیغی که فلورا هم در تلویزیون دید. او که ارتباطش با دختر قطع شده بود و آن وقت تازه کارشناسی ارشد گرفته بود در پرورشگاه سراغ دختر رفت.
* فلورا بر خلاف میل خانواده تصمیم گرفت ساحل را به فرزندی بگیرد. این تصمیم باعث طرد او از خانواده سنتیاش شد. فلورا چارهای نداشت جز اینکه با نامزد ژاپنی و دخترش جدیدش راهی ژاپن شود. سه هفته نبود پایشان به ژاپن رسیده بود که نامزد فلورا آنها را از خانه به بیرون پرت کرد. خوشبختانه مادر در یک کارخانه کار گرفته بود و توانست خرج خانه و مدرسه دخترش را بدهد البته به هزار سختی و مشقت.
* یک روز خانم کارگر سلف مدرسه متوجه شد ساحل دارد با چه ولعی غذا می خورد و فهمیده احتمالا مشکلی در کار است. این تنها وعده غذای او بود. زن ضامن فلورا شد تا آپارتمانی اجاره و شغل بهتری یعنی قالیبافی در یک کارخانه پیدا کند. ساحل حالا بازیگر، مدل و فعال حمایت از کودکان بیسرپرست است و چهرهای شناخته شده در ژاپن. او ژاپن را وطن خود میداند و خاطره چندانی از ایران ندارد. برای ایران به عنوان وطن مادریاش احترام قائل است و در سالهای اخیر بعد از چند سفر به ایران علاقهاش به سرزمین مادریاش بیشتر هم شده.
*** دو اشتباه اساسی
نکته اول که حتما شما هم متوجه آن شدهاید این است که رزا ساحل ۳۴ساله معرفی شده اما تاریخ بمباران روستای آنها در سال ۵۸ ذکر شده. بنابراین سال ۵۸ رزا نمیتواند ۴ساله باشد. بعد خود علی نورانی در بخش در توضیح تکمیلی پست توضیح داده که سال بمباران را اشتباه ۵۸ ذکر کرده و درست آن ۶۸ بوده اما این مورد هم نمیتواند درست باشد چون جنگ در سال ۶۷ تمام شد. باز نویسنده مطلب این اشتباه را اینطور توجیه کرده که تبدیل تاریخ میلادی به شمسی را اشتباه انجام داده چون بمباران در سال ۱۹۸۹ رخ داده پس حادثه در سال ۶۷ اتفاق افتاده. این استدلال هم مجددا ایراد دارد چون سال ۱۹۸۹ میلادی از ۱۱ دی ماه ۱۳۶۷ آغاز شده و جنگ در تابستان آن سال تمام شده بود.
نکته دوم اینکه گفته شده مادر ساحل رزا سرپرستی او را از بهزیستی برعهده گرفته. در صورتی که تا قبل از سال ۱۳۹۲ که واگذاری فرزندخوانده به زنان مجرد منع قانونی داشت. یعنی تا همین چند سال پیش که این قانون اصلاح شد و به زنان مجرد بالای ۳۰ سال هم این مجوز داده شد که سرپرستی کودکان (فقط دختر) حاضر در بهزیستی را برعهده بگیرند. در متن البته گفته شده که مادر خوانده ساحل رزا نامزد ژاپنی داشته اما باز هم این فرد نمیتوانسته شوهر قانونی او باشد چون طبق قانون ازدواج زن ایرانی و مسلمان با مرد خارجی غیر مسلمان ممنوع است مگر اینکه مرد تبعه خارجی مسلمان شود.
با این تفاسیر شاید جالبتر باشد خود رزا ساحل یکبار شکل صحیح قصه زندگیاش را به زبان فارسی تعریف کند. او در سالهای اخیر به ایران و شهرهایی مثل شیراز هم سفر کرده و تعداد انگشت شماری پست به زبان فارسی دارد. هرچند که این روایت یکبار به نقل از خود او در یکی از سایتهای ژاپنی به زبان انگلیسی منتشر شده است.
توضیحات
کودکی ساحل رزا در ایران
توضیحات
*