درباره دو نمایش «ستاره شناس» و «شازده احتجاب»
روزنامه هفت صبح، سمانه استاد | نمایش «ستارهشناس» که ترجمه و کارگردانی آن را «اصغر نوری» انجام داده، در سال گذشته ابتدا در مجموعه تئاترشهر و سپس در سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر به روی صحنه آمد. این متن بر اساس اجرای این اثر در جشنواره فجر نوشته شده است.
«ستارهشناس» داستان روانشناسی است که به شیوه خود به درمان بیمارانش میپردازد. نمایش با دو بیمار او، انیس و مور شروع میشود. دو زنِ متفاوت که در لابی مطب روانشناس با هم آشنا میشوند. اولی مادری خانهدار است که همسرش رهایش کرده و دومی زنی تنها و جدی است که با مردان متعددی رابطه داشته.
در گفتوگوی این دو با هم، آنها متوجه علاقهشان به یک مردِ واحد میشوند. مردی که خود را در قالب ستارهشناس معرفی کرده و هر دو زن را به چالش کشیده است. حال آن دو برای رفع این موضوع به روانشناس مراجعه کردهاند؛ روانشناسی که در پایان مشخص میشود همان ستارهشناس معروف است. «ستارهشناس» نمایشی مینیمال از لحاظ دکور و صحنه و رئال از لحاظ جنس بازیهاست.
نمایشی خلوت اما تفکر برانگیز. «ستارهشناس» داستان دو زن را به صورت موازی بیان میکند و روایت آشنایی آنها با مردی را میگوید که علاوه بر ویژگیهای ظاهری و حتی رفتاری مشترک، با هر دو زن به نوعی متفاوت برخورد میکند. ستارهشناس، انیس را با مهربانی و توجه به خود جذب میکند و مور را با بیمیلی و مقابله با سرسختیهایش به سوی خود میکشاند.
«ستارهشناس» علاوه بر داستانی که در لایه ظاهری در حال تعریف آن است، در لایه زیرین خود به مسائلی روانکاوانه میپردازد. داستان زندگی این دو زن، داستان دوستی آنها با خود است چراکه تا فرد نتواند خودش را دوست داشته باشد، در دوست داشتن دیگری نیز به مشکل خواهد خورد و میدانیم که خوشبختی با دوستی با خود شکل میگیرد. در این نمایش مور و انیس دو زن متفاوت با سبک زندگی، عقاید و رفتارهای کاملا متفاوت هر دو عاشق یک مرد شدهاند، مردی که میداند چطور آنها را به صلح با خود برساند.
بازیهای نمایش دلنشین بوده و شخصیتها میتوانند به خوبی مخاطب را با خود همراه کنند. در این میان بازی «احمد ساعتچیان» که در نقش ستارهشناس و در انتها روانشناس ظاهر میشود، طنز صحنه را نیز میسازد. رفتارهای شیرین او در مقابل دو زن که یکی را با محبت و دیگری را با توی ذوقش زدن به خود جذب میکند، برای مخاطب جذاب مینماید. خروج او از صحنه با موزیکی فرانسوی که زمزمه میکند (اُه شانزلیزه) برای مخاطب تبدیل به تکراری آشنا میشود و حتی در مواقعی باعث همراهی مخاطب نیز میشود.
انتخاب بازیگران زن این نمایش نیز به خوبی صورت گرفته است. بازیگر نقش انیس را زنی کمی کوتاهتر، کمی چاقتر با صدایی پر انرژی و پر امید، با لبخندی همیشگی بازی میکند که مادر نیز است. او با بافتنی همیشه همراهش و با لباسهای ساده و تمیزش به خوبی میتواند نقش زنی خانهدار، ساده و زودباور را بازی کند که عاشق ستارهشناس شده؛ زنی خوش انرژی و امیدوار که زود نیز دل میبندد.
در مقابل او بازیگر نقش مور، زنی بلند قامتتر و لاغرتر انتخاب شده. کسی که آشفتهتر حرف میزند، دوست دارد مدام سیگار بکشد، لباسهایش سادگی لباسهای انیس را ندارد، خوشبین نیست و دیر کسی را باور میکند. کسی که به قول خودش قرار بوده فلسفه درس بدهد و سر از درس دادن شیمی درآورده؛ حال نیز اخراج شده و کار سیاه میکند.
«ستارهشناس» نمایشی است به اندازه. در این نمایش همه ملزومات اجرا به اندازه و در جای خود قرار گرفته است. از انتخاب متن و ترجمه خوب گرفته که هم داستانی برای تعریف دارد و هم مفهومی را برای فکر کردن در اختیار مخاطب میگذارد تا اجرا که همه چیز در آن به اندازه اتفاق میافتد. نمایشی که میتواند مخاطبش را با آفرینش لحظههای خوب بخنداند و هم او را به فکر ببرد؛ گاهی او را غمگین کند و گاهی به زمزمه کردن آهنگ مورد علاقه ستاره شناس وا بدارد تا «اُه شانزلیزه» را با او بخواند.
* نویسنده:دیدیه ون کولارت / کارگردان: اصغر نوری / بازیگران: احمد ساعتچیان، سهیلا صالحی، غزاله رشیدی
*** «شازده احتجاب»
نام رمانی از «هوشنگ گلشیری» است که وی آن را خوش اقبالترین اثر خود میداند. در سال گذشته «افشین زمانی» نمایشی را با همین نام و برگرفته از این رمان به روی صحنه تالار هامون برده و در سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر نیز آن را در تماشاخانه ایرانشهر به اجرا در آورد. نسخهای که این متن بر اساس آن نوشته شده مربوط به اجرای این اثر در جشنواره فجر است.
رمان «شازه احتجاب» درباره خسرو احتجاب یا همان شازده احتجاب، آخرین بازمانده خاندانی اشرافی است که در آخرین روز عمرش روی صندلی اجدادی در اتاقی که پر از یادبودهای گذشته و قاب عکسهای اجدادش است نشسته و در کابوسهایی که مدام به بیداری ختم میشوند، گذشته خود و خاندانش را به یاد میآورد تا در نهایت مُراد، قاصد مرگ، خبر مرگ خود شازده را برای او میآورد.
دست گذاشتن روی رمانی که جایگاه مهمی در ادبیات کشور دارد، داستانی که بزرگان سینما و تئاتر از آن اقتباس کرده و اثر ارائه دادهاند، بیشک کارِ افشین زمانی را سخت کرده و البته جسارت او را در این امر نشان میدهد. این کارگردان در به صحنه آوردن رمان «شازده احتجاب» به کلیت اثر وفادار بوده اما تغییرات زیادی در داستان داده است.
از جمله این تغییرات میتوان به تغییر در مرگ شخصیتهای داستان و مسببین آنها، تغییر نسبت منیر خاتون که در رمان اصلی یکی از زنان حرمسرای آقابزرگ است و در نمایش به دختر خانم بزرگ تبدیل شده، اخته کردن خود خواسته شازده در شب زفاف، کمرنگ کردن جنایتهای آقابزرگ و در نهایت مظلوم جلوه دادن زنانِ این نمایش از جمله مادر اشاره کرد؛ تغییراتی که البته نمایش را برای اجرا در زمانه فعلی مناسب کرده است.
افشین زمانی در روایت این داستان از ژستهای ایستای بازیگران و نگاههای خیره آنها بهره برده است. وی در صحنهای خالی از دکور و با آکسسوارهایی که مهمترینش را صندلی قدرت تشکیل میدهد، نمایشی جذاب به صحنه برده. بازیگران نمایش «شازده احتجاب» در بازیهایی هماهنگ موفق شدهاند اثری قابل قبول ارائه دهند. در این میان اما بازی «علی پویا قاسمی» در نقش شازده احتجاب با کمری خمیده، بدنی ضعیف، رنجور و شکننده که با زیباییِ تلخی، انسانی رو به زوال و نابودی را به تصویر میکشد در خور توجه است. انسانی که میراثِ خاندانش را به دوش کشیده و این سان خمیده شده است؛ میراثی عجین شده با ظلم، خشونت و بیرحمی نسبت به خودی و غیر خودی.
افشین زمانی در نمایش «شازده احتجاب» از دو بازیگر برای نمایش شخصیت خسرو استفاده کرده است. ایدهای که به نوعی برگرفته از متن اصلی است اما صحنه همراهی این دو با هم و خروجشان از قاب نمایش پس از مرگ خود، بیشک یکی از بهترین صحنههای تئاتری امسال است؛ صحنهای که خسروِ خمیده و شکننده، دست در دست خودش گذاشته و قاب صحنه را ترک میکند میتوان ساعتها در قالب همان ژست ایستایی که بازیگران به خود گرفتهاند نگریست، نگاه پر از حسرت و اندوهشان را دید و به ظلمی فکر کرد که بالاخره با مرگ پایان یافته است.
کارگردان این اثر نمایشش را متناسب با زمانهای که در آن زیست میکند به روی صحنه آورده و از تخت قدرتی حرف میزند که فرقی نمیکند چه کسی بر آن مینشیند؛ مهم ذات این تخت است که ظالم پرور است. در نمایش «شازده احتجاب» این واژگان مرهم که نه اما شاید سخنانی آشنا باشد که بیانش جسارت و درکش واقعبینی میخواهد:« چه فرقی میکند چه کسی بر این تخت قدرت مینشیند
مهم همان مرض زوردار شدن است که مبتلا میکند آدمش را آخ که چه بیرگ شدهایم ما …»
* بازیگران: رها مقدم، علیرضا لبیبیان، شهاب عباسیان، علی پویا قاسمی، فائزه حمیدی، نسترن پارساییان، مهسا ظهیری، مرجان مومنی، رضا محمدی/ نریمان عابدی/ مهدیس هاشمی، افشین زمانی