درباره حسن روشن و تمام بدبیاریهایش
روزنامه هفت صبح | یک: فصل سخت تغییر از راه رسیده بود. فصل جابهجایی نسلها. بعد از جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۷۲، گوش راست موطلایی سرخها بعد از پنج سال ترکتازی در تیم ملی به فکر بازنشستگی افتاده بود. حسین کلانی را میگویم. آقای گل جام ملتهای بانکوک و زوج جدایی ناپذیر همایون بهزادی. همایون خداحافظی کرده بود و همه میدانستند کلانی نیز به زودی خواهد رفت. اما کسی نگران رفتن او از تیم ملی نبود. در تیم رقیب یعنی تاج، آتشپارهای ظهور کرده که شاید از کلانی هم بهتر باشد. اسمش حسن روشن بود. بچه محله اختیاریه تهران که در کنار فوتبال دونده بسیار خوبی هم بود.
هم سرعت و هم استقامت. اما عشقش فوتبال بود و از همان نوجوانی شیفته علی جباری. از ۱۹سالگی اسم و رسمیبه هم زده و در تاج چهره شده بود. در همان اولین فصل حضورش در تاج در رقابتهای باشگاهی تهران با یک شوت زیبا از فاصله ۲۰متری دروازه عقاب مهمترین حریف تاج را گشوده بود. در سال۱۳۵۱٫ در همان سالها با تیم ملی جوانان، قهرمان آسیا میشود. وقتی تیم ملی بزرگسالان از راهیابی به جام جهانی ۱۹۷۴ در تابستان تلخ ۱۳۵۲ بازماند دیگر همه میدانستند که نسل جدید باید جانشین نامهای بزرگ پیشین بشود و در این میان حسن روشن مهمترین نام بود
. با خداحافظی کلانی و بهزادی راه برای او باز شده بود. جوان ۲۰ساله به پیراهن تیم ملی رسید. اما سال طلایی یکسال بعد فرا رسید. وقتی که با گل پرارزشش تاج را پیروز دربی کرد و موجب شد تا آبیها جلوتر از پرسپولیس قهرمان دومین دوره جام تخت جمشید بشوند وبعد مهاجم فیکس تیم ملی شد و با یکی از بهترین تیمهای ملی تاریخ فوتبال کشورمان در جای نخست مسابقات فوتبال بازیهای آسیایی تهران قرار گرفت. آتشپاره محله دربند و زمین خاکیهای اختیاریه حالا مهمترین ستاره فوتبال ایران بود. دریبل زن، چالاک با شوتهای فنی عموما در زاویه مخالف و ضربات سر دقیق. با نوعی حس عجیب از فرصتطلبی که مختص بزرگان فوتبال بوده است.
* دو: در تابستان ۱۳۵۵ همراه تیم ملی به المپیک مونترآل رفت و یکی از زیباترین گلهای ملی تاریخ فوتبال ما را درون دروازه توماژوفسکی دروازهبان مشهور لهستانی کرد. یک ضربه کات دار بیرون پا از بیرون محوطه جریمه که دروازهبان نامدار حیرتزده شاهد چرخش توپ به درون دروازهاش بود. او در همان سال در جام ملتهای آسیا در تهران هم بازیکن فیکس و ستاره خط حمله ایران بود. دو گل بسیار حیاتی به عراق و چین زد که یکی آنها حاصل یک قیچی از بغل فوقالعاده ماهرانه بود. در این سالها او ۲۳ساله است اما سه سال سابقه بازی در تیم ملی را در کارنامه خود دارد.
در مقدماتی جام جهانی ۷۸ او بازهم چشم و چراغ تیم است. این واقعیتی است که در حضور علی پروین و ناصر حجازی، این جوان ۲۴ساله ستاره اصلی ایران محسوب میشد. در این سالها مدام با مصدومیت دست به گریبان است. تکنیک او برای مدافعان چارهای جز زدنش باقی نگذاشته بود. تکلهای خشن از پشت بارها او را روانه بیمارستان کرد. مصدومیتهای او موجب شد تا حشمت مهاجرانی به ناچار و به دفعات ترکیبهای دیگری را در خط حمله آزمایش کند و بازیکنانی مثل فرکی و غفور جهانی شانس فیکس شدن در ترکیب تیم ملی را پیدا کنند.
* سه: در مقدماتی جام جهانی او بازهم به رغم مصدومیتش منجی تیم ایران میشود. ریباند او دربازی با استرالیا در سیدنی روی برگشت شوت سنگین محمد صادقی، یک پیروزی بزرگ برای ایران رقم زد. در تهران هم در بازی با کرهجنوبی وقتی یک بر صفر با شوت سرکش مدافع کرهای عقب میافتیم، چشم امیدها باز هم به حسن روشن است. خطایی نرسیده به هجده قدم و در سمت راست رخ میدهد. پروین پشت توپ میایستد.
حسن روشن ناگهان در محوطه جریمه حرکت میکند و خود را به تیر اول میرساند و با صدای بلند پروین را صدا میزند. پروین هم بدون فوت وقت توپ را روی سر روشن میاندازد واین یکی با یک چرخش سر استادانه توپ را به زاویه موافق میزند و نتیجه بازی مساوی میشود… انگار که این دو نابغه در حال تمرین گل کوچیک در محلهشان هستند! در این سالها هردو نفر در تیمهای خود کاپیتان هستند. علی پروین ۳۱ساله کاپیتان پرسپولیس است و حسن روشن ۲۴ساله کاپیتان تاج!
* چهار: در خرداد ۱۳۵۷ حسن روشن همراه تیم ملی به جام جهانی میرود. دست به گریبان با مصدومیت قدیمی در حالیکه تنها ۲۳سال دارد. آسیب دیدگی زانو موجب میشود تا او در اولین بازی مقابل نامداران هلندی در ابتدا در ترکیب تیم ملی نباشد و از دقیقه ۵۲ به زمین بیاید. در بازی با اسکاتلند هم همچنان یار تعویضی است. اما در بازی سوم مقابل پرو بالاخره بر درد زانویش غلبه میکند و از همان ابتدا به زمین میآید و در نهایت یک گل زیبای دیگر به کلکسیون گلهای ملیاش اضافه میکند. در همین مسابقات، خطای خطرناک هکتور شومپیتاز مصدومیت زانوی او را تشدید میکند.
* پنج: انقلاب رشته درخشش اورا پاره میکند. او در ۲۵سالگی شاهد توقف مسابقات فوتبال است. در اوج جوانی و نبوغ. در حالیکه یک جام جهانی و یک المپیک را از سر گذرانده با تیم قهرمان جام ملتها و بازیهای آسیایی هم شده است. اما رودخانه خروشان تحولات تاریخی مراعات این پسرک نابغه فوتبال آسیا را نکرد. بازگشت او به فوتبال رسمی دو سال بعد است. در جام ملتهای آسیا در کویت. ۱۳۵۹٫ تنها ۲۷ سال دارد اما از آن قدیمیها محسوب میشود.
مصدومیت قدیمی زانو امانش را بریده است. در این تورنمنت یک گل میزند اما بیشتر از روی نیمکت شاهد هنرنمایی عبدالرضا برزگری، بهتاش فریبا و حسین فرکی است. وقتی از جام ملتهای آسیا باز میگردد دیگر قید فوتبال در سطح اول را میزند. مصدومیت فرسودهاش کرده است. دیگر در تیم ملی ظاهر نمیشود. به آن سوی آب میرود و در فوتبال کم فشار امارات بازی میکند و در برگشت به ایران دیگر هیچ نشانی از آن فوتبالیست نابغه و جسور دهه ۵۰ ندارد.
* شش: حسن روشن میتوانست به سادگی تاج بهترین فوتبالیست تاریخ فوتبال ایران را بر سر بگذارد اما سرنوشت با او خوب تا نکرد. تا فوتبال ملیاش در ۲۷سالگی به پایان برسد. دو دهه بعد پرسپولیسیها بازیکنی را رو کردند که همه را به یاد حسن روشن میانداخت. به نام مهدی مهدویکیا. او نبوغی همطراز با حسن روشن نداشت اما به جایش به لحاظ فیزیکی فوقالعاده آماده بود و ازآن مهمتر سرنوشت هم بر عکس حسن روشن دست مساعدت به این جوان جنوب تهران داد تا ۹ فصل در باشگاههای اروپا توپ بزند و امروزه به یکی از مفاخر فوتبال آسیا بدل شود.و حسن روشن؟
مرد موسپیدی است در گذر از ۶۰ سالگی که مدام در حال انتقاد و طعنه به مربیان استقلال است. زبان تلخی پیدا کرده است که مدام به شکایت و تحقیر گشوده میشود. حضور اتفاقی او در یک پارتی مشهور که پرونده بسیاری از ستارگان فوتبال ما را بست او را برای همیشه از نیمکت مربیگری تیم استقلال هم دور ساخت. حالا شاید باور ندارد که در ذهن علاقهمندان امروزی فوتبال جایی برای او باقی نمانده است. شاید باور ندارد که آوازهاش به عنوان بهترین فوتبالیست آسیا در طوفان زمان و حوادث تاریخی از یادها رفته است. شاید نمیتواند قبول کند که سرنوشت درست سربزنگاه روی خوشش را از او دریغ کرده است.