درباره جنجالیترین چهره این روزهای موسیقی پاپ
روزنامه هفت صبح، بهنام مظاهری | خواننده، آهنگساز، ترانهسرا، بازیگر، مجری و… تقریبا کاری نیست که انجام نداده باشد. از آن دست خوانندگانی است که در اوایل دهه ۸٠ به شهرت رسید و حالا نزدیک به دو دهه است که یکی از چهرههای ثابت موسیقی ایران است. او هم مثل خیلی از همدورهایهایش در شبکه «مهاجر» یا همان MITV نامش سر زبانها افتاد.
شبکهای که در چند سال فعالیتش خوانندههای بسیاری را معرفی کرد که شاید بعضیهایشان حتی همین امروز هم روی قله شهرت ایستاده باشند. فرزاد فرزین هم از این قاعده مستثنا نیست و با قطعهای به نام «شراره» به شهرت رسید. آهنگی که هیت شد. کاری به آهنگسازی یاشار صباحی، علی ثابت و خود فرزاد. «شراره» آنقدر در کوچه و خیابانها شنیده میشد که اندکی بعد از موفقیت این کار، ورژن ریمیکس آن هم با موزیک ویدئوی جدید منتشر شد.
موزیک ویدئوی او را حالا اگر پلی کنید تولد یک ستاره در موسیقی پاپ ایران را میبینید. پسر جوانی که هنوز اکت او به طور کامل شکل نگرفته و مشخص است با دوربین راحت نیست اما صدایش اصلا چیز معمولی به نظر نمیرسد. دهه ۸۰ است و دوره، دوره خوانندههای به قول معروف لطیف و باریکخوان. حالا اما از یک خواننده جوان صدایی را میشنیدیم که گویی متعلق به خودش نبود و انگار موتورش را تقویت کرده بودند. پر قدرت و رسا. مثل بوکسوری که با صدایش مشت میزند و جالب اینجاست که بعد از سالها همچنان همان غدی خاصی که همان روزها هم در چهرهاش بود، قابل مشاهده است.
کل خاطرهام از او مصاحبهای است که در اواخر دهه ۸۰ با او داشتم. بعد از اتمام مصاحبه متوجه شدیم که زبانه در اتاق خراب شده و باز نمیشود. آرام و صبور نشست و فضا را استرسی نکرد تا نهایتا بعد از یک مدت نسبتا طولانی در باز شد. آن روزها سه یا چهار آلبومش منتشر شده بود و سوالی که ذهن همه طرفدارانش را درگیر کرده بود، این بود که چرا اسم تمام آلبومهایش با حرف «شین» شروع میشود. میگفت میخواهد آلبومهایش با این حرف شروع شوند و یک جور بدعدت شخصی است.
حالا اما با گذشت زمان او هفت «شین» خود را کامل کرده. از «شراره» تا «شانزلیزه» که در این دو دهه از او منتشر شد و از سال ۹۶ بود که دیگر آلبومی بیرون نداد و به انتشار تک قطعههایش بسنده کرد. از همان زمان هم بود که انگار تغییراتی اندک ولی محسوس، هم در صدا و هم در سبک و سیاقش ظاهر شد. او متوجه شده بود که فضای موسیقی تغییر کرده و او هم باید با این تغییرات آکورد شود.
فرم را کمی تغییر داد، پانچی که در صدایش داشت کمی کمتر شد و نرمتر خواند، آهنگهایش هم چه در ساختار ملودی و تنظیم و چه در ترانهها، هماهنگی بیشتری با موسیقی روز ایران پیدا کرد. باهوش بود و توانست بدون اینکه مخاطبهای قدیمیاش را از دست بدهد، مخاطب جوان هم پیدا کند. چیزی که در شخصیت فرزاد فرزین بیشتر از همه به چشم میخورد یک جور کم نیاوردن جلوی زمان است. انگار نه خودش قصد پیر شدن دارد، نه آهنگهایش. یک جور «بنجامین باتن» خاورمیانهای که گذشت زمان در ظاهر و باطنش اثر ندارد.
نکته دیگر که او را نسبت به خوانندههای مارکت متمایز میکند، کنسرتهای متفاوت و پر سر و صدایش است. گروه ویژه کارگردانی خودش را دارد و سعی میکند اجراهایش از لحاظ بصری هم کیفیت بالایی داشته باشد. از دکورهای سنگین گرفته تا طراحی لباس اجراهایش متفاوت است. انواع و اقسام ورودهای عجیب و غریب را در کنسرتهایش داشته. هر بار که اجرا دارد بعد از آن سایتها پر میشود از چنین تیترهایی؛ «ورود فرزاد فرزین با چتر روی استیج میلاد، فرزاد فرزین با موشک به صحنه رسید، فرزاد فرزین با قالیچه پرنده آمد.»
باور کنید من خودم یک فیلم دیدم که فرزاد فرزین خسته از جور زمانه در رودخانهای در حال پارو زدن بود که دید یک جایی کنسرت است و خواننده ندارند. قایق را پارک کرد، آمد برایشان خواند و همه هم حال کردند. باور نمیکنید عبارت «فرزاد فرزین، قایق، کنسرت» را جستوجو کنید. خودتان میبینید.
از اینها گذشته، شاید بتوان خلاصهای از تمام آنچه باید از او و اهدافی که در سرش دارد بدانیم، در گفتههای خودش باشد. در مصاحبهای که بعد از آن گفتوگوی اول از او گرفتم. به بهانه انتشار آلبوم «شلیک» و این بار تلفنی، لابد از ترس اینکه دوباره در اتاقی گیر نیفتیم! برای لحظاتی به دور از رسوم و سیاستهای معمول در سوال و جواب مصاحبهگر و مصاحبه شونده، او صادقانه درباره آینده و اهدافش میگوید:« من دنبال راز و اکسیر ماندگاری هستم، نه دنبال سود بیشتر.
هرچند میگویند در ایران فضای کار محدود است اما در همین شرایط هم دنبال این هستم که ردی از خودم در موسیقی پاپ کشورم به جا بگذارم. نکته دیگر هم اینکه نباید فراموش کنیم کار ما هنری است. متاسفانه بعضی از دوستان فقط به بیزینس این کار فکر میکنند. ولی ما باید با عشق کار کنیم چون در هر صورت کار ما کار هنری است. من برای کارم و برای مخاطبم که ۱۰۰ هزار تومان پول بلیت کنسرت میدهد ارزش قائلم.
مخاطبی که این هزینه را میکند لیاقت این را دارد که یک چیزهایی را ببیند. ببیند که در کنسرتهای روز جهان چه اتفاقاتی میافتد و آن را در کشور خودش هم تجربه کند. البته من نمیگویم کنسرتهایم با کنسرتهای بینالمللی در یک سطح است، چون نه از لحاظ مالی توانش را داریم و نه موسیقیمان تا این حد پیشرفت داشته و نه امکاناتش را داریم اما تا حدی که در توانم هست سعی میکنم مخاطبانم را راضی نگه دارم و به آنها بها بدهم.»