درباره انتشار اشتباهی یک عکس و حواشی آن
روزنامه هفت صبح، رامتین لطیفی | نظریهپردازان و جامعهشناسان آمریکایی معتقدند اگر قرار باشد فضای مجازی را آنگونه که هست در کالبد یک انسان تصور کنیم به طور قطع آن انسان شمایلی نزدیک به یکی از کارداشیانها دارد.این نقطه نظر از آن جهت تاملبرانگیز است که اگر خوب به قرابتهای فضای مجازی و موجوداتی به نام کارداشیانها بنگریم درمییابیم که در هر دو مورد، افرادی بدون هیچ قابلیت و اهمیتی، معروف و مشهور شدهاند.
کارداشیانها هیچاند و به عبارت دیگر نه صاحب نظریه و تفکر خاصی هستند، نه هنری نزد آنهاست و نه ورزشکارند و نه هیچ چیز دیگری. آنها عصاره و چکیده انسان هزاره سوم هستند؛زنانی با بدنهای انتزاعی که در راستای تجارت و پول به جیب زدن، هر روز به یکسو میخرامند. چیزی که در مورد کارداشیانها از فرط فقدان بیش از دیگر مسائل جلب نظر میکند مسئله اصالت است.
آنقدر همه چیز در زندگی آنها با پول و تبلیغات و تجارت در هم آمیخته است که میتوان بر اساس استقرا و منطق اینگونه نتیجه گرفت که با پول میتوان کارداشیانها را به هر کاری واداشت.میتوان مصادیق بسیاری را برای آنچه گفته شد نوشت، برای مثال کریس جنر، مادر خانواده، نام فرزندان خود را به جای انتخاب از میان نامهای انسانها از میان نامهای برندهای مد و لباس انتخاب کرده است.
همچنین اگر کریس جنر را مادری در خانواده کارداشیانها با همان نقش و تاثیر تاریخی مادران در خانوادهها بدانیم،کافی است به این نکته ظریف اشاره کنیم که او همان فردی است که در قسمتهای آغازین شوی تلویزیونی «پا به پای خانواده کارداشیان» ناگهان دوبار با تظاهر به بیاختیاری در ادرار و با آثاری از خجالت و شرمساری در چهره، شلوار خود را از ادرار تر کرد و سپس در ادامه آن برنامه با لبخندی که نشانه وفاق و رضایت بود پوشکی برای بزرگسالان را تبلیغ کرد که حتی قطرهای از ادرار را هم به بیرون پس نمیدهد!
جهان آن خانواده مملو از این تظاهرات و دروغها در راستای جذب اسپانسر و حامی مالی برای تبلیغ همه چیز است و از این رو نمیتوان دریافت اگر کیم برای دیدن فیلمی به سینما میرود این کار او تفریح است یا تبلیغ یا اگر کلوئی تعطیلات خود را در جزیرهای بکر میگذراند فرصتی برای دوری از هیاهوی زندگی و استراحت است یا تبلیغ یک آژانس مسافرتی؟
شاید باورش کمی سخت باشد اما شهرت اعضای این خانواده شهرتی منفی است و بسیاری از افراد سرشناس با اعلام انزجار از آنها یا قرار دادن آنها و زندگیشان به عنوان دستمایهای برای طنز و فکاهی به شهرتشان کمک کردند. برای مثال آمریکاییها در واحدهای زمانی خود یک واحد به نام «کارداش» دارند که معادل ۷۲روز است و اگر فردی بخواهد وارد رابطهای شود که آن رابطه چندان هم برایش جدی نیست میگوید به دنبال رابطهای کارداشی به معنای یک رابطه ۷۲روزه است که این طعنهای به رابطههای متعدد و زودگذر کارداشیانهاست.
همچنین یک استاد ریاضی دانشگاه امآیتی نیز واحد «کارداشیان» را معادل منفی واحد «کیلو» که به معنای عدد ۱۰۰۰ در ریاضی است قرار داده و این واحد برای شمارش دنبالکنندگان افرادی در فضای مجازی به کار میرود که شهرتی بیدلیل دارند از جمله اعضای خانواده کارداشیان.
در چند روز اخیر و پس از اینکه عکاس اختصاصی کلوئی کارداشیان «به اشتباه» یک عکس از او را بدون فیلترهای زیبایی و با چهره اصلی و واقعی او منتشر کرد جنجالهای بسیاری در فضای مجازی شکل گرفت. عدهای از دیدن بیواسطه بدن و چهره واقعی کلوئی و تفاوتش با عکسهای بینقصی که همیشه از او میدیدند شگفتزده شدند و عدهای نیز از این فرصت برای انتقامگیری و تسویه حساب با کارداشیانها بهره بردند.
کلوئی در ابتدا هیچ واکنشی به این حواشی نشان نداد، سپس با حرکت در مسیر نمادین و مرسوم فضای مجازی سعی کرد این اتفاق را عادی جلوه دهد و یک عکس دیگر از خود را بدون هیچ فیلتری منتشر کرد و گفت:«این منم، خود واقعی من، بدون هیچ فیلتر و آرایشی» و دیگران نیز به تقلید از او هشتگ و جنبش انتشار عکس بدون فیلتر راه انداختند.
اما مسئله اینجاست که در دنیای مضحک،آکواریومی و خالی از معنای کارداشیانها حتی این حرکات مزورانه و نمادین مرسوم در فضای مجازی نیز جایی ندارد و سیانان در گزارشی از تلاشهای ناکام و بیفرجام کلوئی برای حذف عکس اول از اینترنت در ساعات اول انتشارش خبر داد. در فضای مجازی آمریکا بحث بر سر چند و چون این قضیه داغ است
منتقدان میگویند دنیای رنگارنگ، پر زرق و برق، زیبا و بینقصی که امروز در فضای مجازی میبینیم و به رویا و آرزوی قلبی مردم عادی تبدیل شده است و از لذت بردن آنها از زندگی خود جلوگیری میکند، دنیایی شبیه دنیا و زندگی کارداشیانهاست و نه تنها سراسر دروغ است بلکه چندان هم دلپذیر نیست و مردم باید قدر زندگی ساده و شرافتمندانه و به دور از دروغ و تزویر خود را بدانند و به صفاتی مانند اصالت در مسیر زندگی خود ببالند.