درباره خانه یکی از بزرگترین دیکتاتورهای تاریخ
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | خانههای جذاب کم در زندگیام کم ندیدهام. از خانه آندره گدار معمار بزرگ در تهران بگیرید که الان کافه شده تا حتی خانههای کوچک و بزرگ رفقایم.اما خانهای که بتوانم قصهاش را برایتان بگویم در تفلیس بود. طبق عادت قبل از سفر به تفلیس آدرس هر جایی را که باید میرفتیم از طریق تریپ ادوایزر در آورده بودم.خانه جوانیهای استالین در فهرستم نبود. اصلا خبر نداشتم الان چنین خانه و موزهای وجود دارد. محمدجواد ترابی که قبلتر به تفلیس رفته بود برایم گفت که خانه استالین در تفلیس الان موزه جمع و جوری شده و دیدنش برایم جالب خواهد بود.
در یکی از کوچهپسکوچههای مهجور تفلیس در خانهای بود که رویش داس و چکش نقاشی کرده بودند.تنها بازدیدکنندگان موزه هم من و دخترداییام بودیم.خانهای بود قدیمی که میتوانست مثل بقیه خانهها باشد.اگر زمانی استالین و رفقایش در آن پناه نمیگرفتند.از همینجا گمانم میشود به این نتیجه رسید که آدمها هستند که به خانهها هویت میدهند.خانهها البته میتوانند زشت یا زیبا، هیجانانگیز یا ملالآور باشند اما در نهایت معرف هر خانه ساکنانش هستند.
ساکن و متولی فعلی این خانه-موزه پیرمردی بود گرجی که یک کلمه هم انگلیسی نمیدانست و فقط به زبانهای گرجی و روسی مسلط بود.احتمالا میتوانید حدس بزنید که ما هم یک کلمه روسی و گرجی بلد نبودیم اما شاید باورتان نشود که بیشتر از یک ساعت از زیر زمین تا طبقه دوم خانه را گشتیم و من از او سوال کردم و او به من جواب داد و حرف همدیگر را میفهمیدیم. هنوز هم نمیدانم چطور.فهمیدم که خودش از اعضای حزب کمونیست گرجستان بوده و عکس جوانیهایش را در تظاهرات ۳۰-۴۰ سال پیش نشانم داد.
رفتیم به زیرزمینی که وقتی نیروهای تزار حمله میکردند استالین و رفقایش آنجا مخفی شدند و یک ماشین چاپ قدیمی هم در زیرزمین بود که پیرمرد تعریف کرد با آن شبنامه منتشر میکردند.بعد فکرش را بکنید عین سریال «ارتش سری» یک چیزی شبیه لوله هم بود که اگر سربازان تزار نزدیک میشدند ساکنان بالا به آن ضربه میزدند و از صدایش استالین و بقیه میفهمیدند که باید فعلا دست نگه دارند که صدای ماشین چاپ به گوش سربازان نرسد.
چه چیزی خانه مردی که تبدیل به یکی از مهیبترین دیکتاتورهای جهان شد برایم جذاب بود؟ اینکه استالین هم زمانی آرمانخواه بوده و هنوز هم پیرمردی هست که با همان آرمانخواهی در همان خانه زندگی میکند و تصورش بر این است میتواند تودهها را متحد کند.