درباره آلبوم بیحاشیه «ایستگاه» امید نعمتی
روزنامه هفت صبح، بهنام مظاهری | در هفتهای که گذشت، یک آلبوم قابلتامل به بازار آمد، تعدادی تکقطعه پاپ روی سایتهای دانلود قرار گرفت و زیر تابلوی خیابان شجریان غوغایی برپا بود. اگر بخواهیم از آلبوم قابلتامل شروع کنیم، باید گفت نام آلبوم «ایستگاه» است و خواننده آن هم امید نعمتی، خواننده نامآشنای گروه «پالت».
اصولا امید نعمتی مثل سینمای هنر و تجربه است در موسیقی ایران. صدای بسیار خوبی دارد، آثارش خوشساخت است و تا امروز هم ثابت شده که برخی از آنها حتی توانستهاند مخاطبانشان را از مرزهای مخاطبان موسیقی موسوم به تلفیقی هم فراتر ببرند. منتها خود امید نعمتی طوری کارش را عرضه میکند که انگار اصلا توقع مخاطب بیشمار را ندارد.
در چندباری که با او به بهانه مصاحبه دیدار کردهام، چنین مناعتطبعی در رفتار شخصیاش هم دیده میشد. انگار نه انگار خواننده است و سرشناس. گویی دانشجویی است که در کریمخان، سر خردمند جنوبی با او آشنا شده باشی، با تو تا ولیعصر قدم میزند، هرچه میگویی گوش میدهد و سر تکان میدهد و بعد هم باد او را با خود میبرد.
شوخی نمیکنم، دقت کنید. او با پالت نامش بر سر زبانها افتاد، در اوج کار تصمیم گرفت خط کاری خودش را هم پیش ببرد و آلبوم شخصی «حرمان» را تولید کرد. بعد مدتها خبری از او نمیشود تا پاییز همین امسال. او در آذرماه آلبوم «قبل پاییز بعد پاییز» را با محمدامین همایی کار میکند و در هفته گذشته که تازه وارد دیماه شدهایم، آلبوم «ایستگاه» منتشر میشود.
ایستگاه آلبومی است که اگرچه از همان ابتدا شما را درگیر خود میکند، اما شاید باید چندبار آن را گوش کنید تا ارتباطتان با آن کامل شود. آلبومی با آهنگسازی مهیار علیزاده که تا پیش از این نامش را در آلبومهای همایون شجریان و علیرضا قربانی هم دیده بودیم.
خود نعمتی درباره آلبوم «ایستگاه» گفته: «سالها پیش و زمانی که دانشجو بودم و با چند نفر از دوستانم سفری داشتیم به بهشهر مازندران، شب تصمیم گرفتیم بلیت قطار بخریم و صبح از ایستگاه بهشهر سوار شویم و برویم بندر ترکمن. نیمههای شب روی ریلهای نزدیک ایستگاه قدیمی نشسته بودیم و من آواز میخواندم تا قطار برسد.
به یاد شجریان و لطفی و نیما خواندم: قاصد روزان ابری، داروگ. کی میرسد باران؟ راستش را بخواهید این تصویر قدیمی در تمام مراحل ضبط آلبوم ایستگاه همراهم بود. تصویر چند جوان با بیمها و امیدها و آرزوهایشان. با آینده مبهمشان، با عشقهای ازدسترفته و عشقهای پیشرویشان که انتظار میکشند. انتظار روزهای خوب که هنوز هم نیامده، انتظار بارانی که هنوز نباریده.
میخواهم خواهش کنم شما هم وقت گوش کردن آلبوم خیال کنید که حالا کنار من و مهیار عزیز، روی ریلها نزدیک ایستگاه نشستهاید و با ما زمزمه میکنید … قاصد روزان ابری، داروگ. کی میرسد باران؟
«دیوانه» با شعر احمد امیرخلیلی، «ایستگاه» با شعر علیرضا کلیایی، «بازآی» با شعر وحشی بافقی و امید نعمتی، «مرا صدا بزن» با شعر اهورا ایمان، «چه کنم» با شعر اهورا ایمان، «آخرین تصویر» با شعر علیرضا کلیایی و «ببخشای» با شعر محمدرضا شفیعیکدکنی عنوان آثاری هستند که در این آلبوم گنجانده شدهاند.
اما اگر درباره قطعات جدید پاپ هم بخواهید بدانید، باید ابتدا به قطعه «خودمم میدونم» سیامک عباسی با ترانه بابک صحرایی و آهنگسازی امین قباد اشاره کرد. «خودمم میدونم» از آن دست قطعاتی است که دقیقا از سیامک توقع داریم. آهنگی با سبکوسیاق خودش، دلنشین و آرام، حتی اگر با تمپوی بالا باشد. قطعه بعدی هم متعلق به کاوه آفاق است.
قطعه «دوربرگردون» با آهنگسازی و تنظیم ویژه محمدرضا چراغعلی که نامش برای همه ما آشناست. آفاق در این کار در قامت همیشگیاش ظاهر شده با کمی تفاوت که البته از کادر خودش بیرون نمیزند. کاوه در این قطعه تکنیکهای ریز جدیدی به صدایش اضافه کرده که شنیدنش حتما برای آنهایی که دوست دارند موزیک متفاوت بشنوند پیشنهاد میشود.
به طرفداران موزیکهای دههپنجاهی هم آهنگ جدید روزبه بمانی با نام «علاج» که تیتراژ سریال «ملکه گدایان» است را توصیه میکنم. بمانی از زمانی که خوانندگی را تجربه کرد تا به امروز ظرف مدت کوتاهی توانست مخاطبان زیادی برای صدایش پیدا کند و عملا خود را یکبار دیگر و اینبار در قامت یک خواننده به مارکت موسیقی به خوبی نشان داد.