داستان غمانگیز شلیک سارقان به پلیس کلانتری گاندی
روزنامه هفت صبح | داستان عجیب و غمانگیز شلیک سارقان به قلب مامور پلیس حالا به عدد دو رسیده است. شنبه شب نیز شاهد قربانی شدن یکی دیگر از ماموران پلیس به دست سارقان بودیم. پلیسی که به قول همکارانش چهار روز دیگر تولدش بود. سارقان خشن و وقیح شدهاند یا دسترسی به سلاح آسان شده که هربار در تله پلیس گرفتار میشوند چاقو و تفنگ میکشند و میزنند و به قتل میرسانند! اصلا در اخبار جستوجو کنید و ببینید این چندمین مامور پلیسی است که به قتل میرسد یا مصدوم میشود. اینبار قرعه این اتفاق تلخ نصیب استوار یاسر طاهری، مأمور کلانتری ۱۰۳ گاندی شد.
شلیک به مامور کلانتری
این درگیری ساعت ۲۱:۳۰ شنبه ۱۶ مرداد در شمال تهران اتفاق افتاده و در جریان درگیری ماموران کلانتری با سارقان مسلح منزل، استوار یاسر طاهری به شهادت رسید و تحقیقات در اینباره ادامه دارد. اما این حادثه چگونه اتفاق افتاد؟ مرکز اطلاعرسانی پلیس پایتخت در اینباره اعلام کرد: در پی وقوع چندین فقره سرقت منزل در محدوده کلانتری گاندی، دستگیری عاملان این سرقتها به صورت ویژه در دستور کار ماموران کلانتری قرار داده میشود.
تا اینکه در ساعت ۲۲:۱۰ شنبه واحد گشت کلانتری ۱۰۳ گاندی به یک دستگاه خودروی وانت در خیابان جردن مظنون و برای بررسی موضوع به خودرو نزدیک که راننده آن به محض مشاهده مامور کلانتری به سرعت از محل متواری میشود که ماموران کلانتری اقدام به تعقیب خودرو میکنند و پس از دقایقی تعقیب و گریز در حالی که برای لحظاتی خودروی مظنونان در گره ترافیکی متوقف میشود مامور گشت کلانتری برای بررسی موضوع به خودرو موردنظر نزدیک میشود
که از پشت هدف چند گلوله سرنشینان خودروی مشکی رنگی که از همدستان راننده وانت بودند، قرار گرفته و به شدت مجروح میشود. مامور وظیفهشناس استوار یاسر طاهری که از ماموران شجاع، دلیر، پرتلاش و مسئولیت شناس کلانتری ۱۰۳ گاندی بود پس از انتقال به بیمارستان به دلیل جراحات وارده و شدت خونریزی به شهادت رسید. لازم بهذکر است سر نخهایی از مظنونان این پرونده در دست است و تلاش برای دستگیری متهمان ادامه دارد.
چاقو در قلب یک مامور دیگر
نهم مردادماه عبدالجبار مختوم نژاد سرباز کلانتری ۱۱۰ شهدا نیز توسط یک سارق به قتل رسید. ظهر روز شنبه نهم مرداد رهگذرانی در یکی از خیابانهای نزدیکی کلانتری ۱۱۰ شهدا تعقیب و گریز سرباز وظیفه و مرد جوانی را مشاهده کردند که حکایت از آن داشت مرد جوان متهمی است که از دست سرباز وظیفه فرار کردهاست. تعقیب و گریز زمان زیادی نکشید که سرباز وظیفه متهم را گرفت و هنگامی که قصد داشت به دستان او دستبند بزند مرد جوان دست به چاقو برد و ضربات متعددی به سرباز وظیفه زد و به سرعت از محل گریخت.
سرباز وظیفه غرق در خون روی زمین افتاد که رهگذران موضوع را به پلیس و اورژانس خبر دادند. با اعلام این خبر به سرعت تیمی از مأموران کلانتری شهدا به محل اعزام شدند که با پیکر خونین سرباز وظیفه عبدالجبار مختومنژاد روبهرو شدند و برای نجات جانش او را به بیمارستان منتقل کردند. مأموران پلیس دریافتند سرباز وظیفه در حال انتقال سارق سابقهداری به نام علی از دادسرا به کلانتری بوده که سارق شرور در نزدیکی کلانتری اقدام به فرار میکند و سرباز وظیفه هم او را تعقیب و در نهایت در جدال با متهم به شدت زخمی میشود .
سارق هم موفق به فرار میشود. بررسیهای تیم جنایی نشان داد علی سارق سابقهداری بوده که چند روز قبل از حادثه هنگام سرقت موتورسیکلت دستگیر و صبح روز حادثه برای بازجویی به دادسرا منتقل میشود، اما هنگام برگشت از دادسرا برای فرار از دست سرباز وظیفه با چاقو او را به شهادت میرساند. مأموران پلیس در تحقیقات بعدی محل زندگی متهم را در شهر کرج شناسایی کردند و برای دستگیری وی به کرج رفتند، اما دریافتند متهم پس از حادثه محل زندگیاش را ترک کرده است.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت مأموران پلیس ساعت ۹:۳۰ شامگاه شنبه نهم مرداد متهم را در نزدیکی یکی از پارکهای شهر کرج که سوار بر موتورسیکلت سرقتی بود شناسایی و در یک تعقیب و گریز کوتاه وی را دستگیر کردند. قاتل فراری پس از انتقال به تهران به قتل سرباز وظیفه اعتراف کرد. متهم در بازجویی با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد. او درباره روز حادثه گفته بود:« آن روز صبح سرباز وظیفه من و متهم دیگری را به دادسرای جشنواره منتقل کرد.
قاضی، متهم اولی را آزاد کرد و برای من هم ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه نوشت که به همراه سرباز به کلانتری برگشتیم. در نزدیکی کلانتری به سرباز گفتم که گرسنهام و از او خواستم برای من ساندویچ فلافل بخرد که او قبول کرد و هر دو از تاکسی پیدا شدیم. او دستبند مرا از دستش باز کرد و و به دست خودم زد و کیسهای که لوازم جرم من که چاقو هم داخل آن بود به دستم داد و سفارش ساندویچ داد. قرار بود ساندویچ بگیریم و به کلانتری ببریم و آنجا بخوریم.
در حالی که او مشغول سفارش بود وسوسه شدم که فرار کنم به همین دلیل من از فرصت استفاده کردم و کلید پا بند را مخفیانه برداشتم و پابندم را باز کردم و چاقویم را از داخل کیسه برداشتم و داخل جیبم گذاشتم. وقتی ساندویچ را گرفتیم و به طرف کلانتری به راه افتادیم ناگهان شروع به دویدن کردم که سرباز وظیفه هم پشت سرم دوید و مدام دستور ایست میداد، اما من تصمیم خودم را گرفتهبودم و به فرارم ادامه دادم تا اینکه او به من رسید و مرا گرفت و وقتی میخواست دستبند بزند چاقو را از جیبم بیرون آوردم و به او ضربه زدم.
از کوچهها خودم را به خیابانی رساندم و آنجا خودروی دربستی به مقصد خاتونآباد پاکدشت کرایه کردم. برای اینکه راننده به من شک نکند باند کتفم را باز کردم و روی دستبند کشیدم که فکر کند دستم زخمی شده است. در خاتون آباد قیچی آهنبری خریدم و دستبندم را بریدم و از آنجا دوباره راهی خانهام در کرج شدم. میدانستم که مأموران خیلی زود رد مرا میزنند به همین خاطر موتورسیکلت سرقتی که در خانه داشتم سوار شدم و به داخل خیابان آمدم و در نهایت هم ساعت ۹:۳۰ شب شناسایی و دستگیر شدم.»