داستان گلها؛ مهمترین برنامه موسیقی رادیوی ایران
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | مرگ دریغآور عبدالوهاب شهیدی، آهنگساز، نوازنده عود و مدرس آواز، برای اهالی موسیقی، باز هم نام و خاطره یک برنامه موسیقی سطح بالا در رادیو ایران را زنده کرد. برنامهای که به جرات میتوان آنرا مهمترین برنامه موسیقی تاریخ رادیو و تلویزیون ایران دانست. شهیدی از سال ۱۳۳۹ وارد برنامه گلها شده بود ولی برنامه گلها از سال ۱۳۳۵ و بهتر است بگوییم از نوروز ۱۳۳۶ کار خود را آغاز کرد. موسسش داود پیرنیا بود.
داود پیرنیا را باید به عنوان یک «موسس» در تاریخ ایران شناخت. کمی در مورد او بخوانید تا بعد برسیم به ماجرای گلها:داود پیرنیا بزرگترین پسر مرحوم مشیرالدوله، حسن پیرنیا بود. پدرش چهار دوره در ایران نخست وزیر بوده است. ولی دورههایی کوتاه. مجموعا حدود ۱۶ ماه. (نکته پساکرونایی؛ خانه مشیرالدوله در حال حاضر مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل است و اگر بعد از کرونا، کمی اصرار کنید میتوانید آنجا را ببینید. یک کافه هم به نام کافه ایوان بود که مشرف بود به این خانه و الان نمیدانم هست یا نه. سریال هزاردستان را هم در این خانه ساختند.)
داود پیرنیا در سال ۱۲۷۹ یا ۱۲۸۰ در تهران متولد شد. به مدرسه فرانسوی سن لویی (مدرسهای در منطقه لاله زار تهران) رفت و پس از آن عازم لوزان سوئیس شد تا در آن جا به تحصیل حقوق بپردازد. پسرش (داریوش پیرنیا) رشته تحصیلی پدر را حقوق عمومی و عنوان رساله لیسانس او را تطبیق قوانین جزا میداند.
پس از بازگشت به ایران، در عدلیه اداره احصائیه قضایی را تاسیس کرد. شاید عنوان اداره احصائیه قضایی برای خواننده امروزی نامفهوم باشد. شما فکر کنید اداره امور وکلا. همین سابقه باعث شد که او، با وجود اینکه وکیل نبود، از موسسین کانون وکلا شود. او بود که «عصر روز ۲۶ تیر ماه ۱۳۰۹، عدهای از آقایان وکلا را به منزل خود دعوت کرد و با ذکر مقدماتی مناسب مقصود اظهار نمود که آقای وزیر عدلیه مصلحت میداند کانون وکلا تشکیل شود» و خود هم ضمن عضویت در هیات موسس کانون، کمک مالی خود برای تاسیس کانون را هم دریغ نکرد. پسرش داریوش پیرنیا نیز در اینباره میگوید: «کلیه اعضای موسس، او را به سمت رئیس کانون وکلا برگزیدند و داوود پیرنیا تا ۱۰سال در صدر کانون وکلا باقی ماند.»
او بعدتر به وزارت دارایی رفت. آن موقع البته اسمش وزارت مالیه بود. پیرنیا در وزارت دارایی، خلأ وجود مرکزی برای آمار مملکت را احساس کرد و اداره آمار را تاسیس کرد. گفته شده که در همان وزارت، زمینه تاسیس سازمان مراقبت از دخل و خرج دولت را هم پدید آورد. یک چیزی مثل دیوان محاسبات کنونی یا سازمان بازرسی کل کشور.
آخرین فعالیتهای داود پیرنیا در عرصه سیاسی - قضایی، انتصابش در سال ۱۳۲۵ به عنوان وزیر مشاور و معاون قضایی در دوران نخست وزیری قوام السلطنه بود. در آن روزهای پس از جنگ جهانی، ایران تحت اشغال بود. ظاهرا بعد از غائله آذربایجان (تشکیل جمهوریهای جداییطلب در مهاباد و آذربایجان) است که به تهران برمیگردد اما دیگر مشاغل سیاسی نمیپذیرد و به سراغ فرهنگ و ادب میرود.
خب از اینجا برویم سراغ برنامه گلها. رادیو در ایران در سال ۱۳۱۹ تاسیس شد. اسم ادارهاش اداره کل انتشارات و تبلیغات بود و اولی رئیسش، عیسی صدیق اعلم.
در حوالی دهه ۳۰، همان وقت که پیرنیا در حدود چهل سالگی از سیاست فارغ شده بود، رئیس اداره کل انتشارات و تبلیغات فردی شد به نام پرویز عدل. پرویز عدل حقوق خوانده بود مثل پیرنیا و از خاندان اصیل قجری بود به نام عدل. پدرش فضلالله عدل بود و پدر بزرگش سید حسن عدلالملک. پسر بزرگ این آقای سید حسن عدلالملک، میرزا مسعود عدلالملک بود و فرزندی داشت به نام احمدحسین عدل که شهریار و کامران، باستان شناس و عکاس معروف، هر دو از فرزندان احمدحسین عدل بودند.
حالا برسیم به ماجرای گلها. پرویز عدل وقتی برگشته بود ایران عموما در حوزههای میانی دیپلماتیک - رسانهای کار میکرد و مثلا سابقه فعالیت در اداره اطلاعات سازمان ملل داشت و سخنگوی دولت سپهبد زاهدی هم بود. بعد از این دوره، او رفت به رادیو. رفاقتی داشت با داود پیرنیا. از او خواست بیاید و یک برنامه موسیقیایی راه بیندازد. داود پیرنیا هم که در آن زمان به خاطر نسبش با گروههای مختلف ادبی - هنری ارتباط داشت؛ گلهای جاویدان که در یک گروه محدود اجرا میشد را به رادیو ایران برد.
حالا چه شد که پیرنیا از این برنامه رفت؟ اگرچه واقعیت این بود که پیرنیا بسیار خوب از عهده این کار برآمده بود و در گلها از هنرمندان مطرحی استفاده کرده و هنرمندان جوانی (که بعدا شاخص شده بودند) هم معرفی کرده بود؛ بسیاری از هنرمندان موسیقی معتقد بودند پیرنیا یک هنرمند موسیقی نیست و سابقهای در این هنر ندارد و نباید مسئول برنامه گلها باشد.
در این میان پیرنیا، یک روز در فروردین سال ۱۳۴۳ بیمار شد و به بیمارستان رفت. در غیاب او هیچ برنامهای ضبط نشد تا اینکه پیرنیا بهبودی کامل یافت و برنامه گلها از سر گرفته شد اما اتفاقهای جدیدی علیه پیرنیا در حال شکل گرفتن بود.در سال ۱۳۴۵ خورشیدی ۲ تن از خوانندگان علیه او شروع به تحریک کردند و نامهای علیه او نوشته و تکثیر کردند و همه این مسایل بر ناراحتی روحی پیرنیا تاثیر گذاشت تا اینکه آبان همان سال هوشنگ انصاری وزیر اطلاعات، افرادی را برای بازرسی کارهای پیرنیا اعزام کرد.
این در حالی بود که پیرنیا در ازای خدماتی که انجام میداد، حقوقی دریافت نمیکرد و هر نوازنده یا گروهی که کارشان را انجام میدادند هم، پس از پایان کار بر طبق یادداشتی که پیرنیا امضا کرده بود، دستمزدشان را از صندوق دریافت میکردند. بنابر نوشته اسماعیل نواب صفا در کتاب قصه شمع از قول بیژن فرازی: «دکتر تسلیمی معاون وزارت اطلاعات و رضا عاطفی مدیر کل فنی رادیو بدون اجازه یا اطلاع قبلی وارد اتاق پیرنیا شدند. آن روز پیرنیا سیزده برنامه تازه حاضر و آماده داشت. آقایان وارد شدند، پیرنیا به هیچ یک اعتنایی نکرد. به من گفت هر برنامهای میخواهند در اختیارشان بگذار.
من هم یکی از برنامههای تازه را بر روی ضبط گذاشتم، پس از این که مقداری از مقدمه برنامه پخش شد دکتر تسلیمی اظهار داشت، پس چرا در میان ارکستر، تنبک وجود ندارد؟ به ایشان توضیح دادم که مدتهاست در ارکسترهای بزرگ و موسیقیهای هارمونیزه شده تنبک لازم نیست. آنها رفتند و پیرنیا نیز بلافاصله استعفای خودش را نوشت و برای وزیر فرستاد و وزارتخانه را برای همیشه ترک کرد و برنامه شماره ۴۰۵ (گلهای رنگارنگ) آخرین برنامهای است که زیر نظر پیرنیا ضبط شده است.»
برنامه گلها بعد از پیرنیا مدتی توسط رهی معیری و بعد از آن توسط پژمان بختیاری، هر دو با همکاری محمد میرنقیبی اداره شد تا سال ۱۳۵۱ که هوشنگ ابتهاج آمد و برنامه دیگری به نام گلهای تازه را ایجاد کرد. این تیم مدیریتی هم البته در انتهای سال ۱۳۵۷، وقتی که ابتهاج و شجریان و دیگران در اعتراض به کشتار ۱۷ شهریور استعفا دادند رفتند.
در نهایت، در طول یازدهسال ریاست و نظارت پیرنیا بر تولید مجموعه گلها ۵ دسته برنامه در این مجموعه تهیه شد: گلهای جاویدان (۱۵۷ عدد)؛ گلهای رنگارنگ (۴۸۱ عدد)؛ برگ سبز (۴۸۱ عدد)؛ یک شاخه گل (۴۶۵ عدد)؛ و گلهای صحرایی (۶۴ عدد). ابتهاج هم ۲۰۱ برنامه گلهای تازه تولید کرده است.