کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۶۲۵۵
تاریخ خبر:

داستان پیدایش قلعه قجری و ملحقاتش

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | همه ‌چیز از رضاشاه شروع شد. وقتی که سلطنتش قطعی شد حرمسرای بزرگ احمدشاه را منحل کرد و بیش از۱۰۰ زن از ۱۵ تا ۵۵ ساله بی‌سرپرست، آواره خیابان‌های تهران شدند. زنانی از تمام نقاط ایران که به دست عوامل دولتی محلی دستچین شده بودند و همین طور زنانی از یونان و گرجستان و روسیه و ترکیه و لبنان.

حرمسرای احمدشاه جایی جنب ناصرخسرو و باب همایون قرار داشت (بعدها وزارت دارایی در آنجا تاسیس شد) این زنان به سمت بیرون دروازه قزوین یعنی بیرون محدوده آن روزهای تهران کوچانده شدند. به محله قجرها که آن روزگار مامن بزهکارها و خلافکارها بود. تعدادی از این زن‌ها به‌خصوص اگر جوان بودند و ثروتمند خواستگاران و عشاقی داشتند که آنها را از آنجا بیرون آوردند اما بقیه به تدریج به تن فروشی مشغول شدند.

ارباب جمشید (جمشید جمشیدیان ) بانکدار مشهور زرتشتی (که بعدها ورشکسته شد و در فقر درگذشت)سعی کرد سروسامانی به زندگی آنها بدهد. پس برایشان خانه‌هایی ساخت و خیابان‌هایی را آسفالت کرد و چند مغازه هم آنجا تاسیس کرد. پس گروهی آنجا را محله جمشید نام‌گذاری کردند و گروهی هم قلعه قجری و نام دیگر آنجا نیز شهر نو بود.

سپس این قسمت دوزخی تهران به محل جدیدی برای خوشگذرانی‌های تهرانی‌ها‌یی بدل شد که دیگر لاله‌زار راضی‌شان نمی‌کرد. در حاشیه این منطقه‌، مردی یزدی‌الاصل به نام حجازی‌، کافه شکوفه را تاسیس کرد و به سرو مشروبات الکلی برای مشتریانی پرداخت که یا در آستانه ورود به قلعه بودند یا در حال خروج. کم کم آواز و ترانه را نیز به این کافه نه چندان بزرگ اضافه کرد‌.

و بعد کارش را توسعه داد و کاباره شکوفه‌نو را با کمک پسرانش پرویز و حمید حجازی تاسیس کرد. در شرق قلعه و ضلع غربی خیابان سی متری (کارگر) . اولین کاباره تهران این‌گونه در حاشیه شهر و در جوار محله بدنام و زنان تن فروش تاسیس شد. در دهه‌های بیست و سی این کاباره در تهران برای ثروتمندان جاذبه‌ای غیر‌قابل مقاومت داشت.

وقتی در سال ۱۳۳۲ در روز کودتا شماری از زنان قلعه درکنار شعبان جعفری و حلقه کلاه مخملی‌ها در حمله به خانه مصدق فعالیت چشمگیر داشتند، حمایت حکومت از این منطقه افزایش یافت. مشهور است که ملکه اعتضادی از زنان سرشناس قلعه روز بعد از کودتا در رادیو به نفع شاه سخنرانی کرده است‌! نتیجه این اتفاقات تلاش حکومت برای افزایش امنیت و رونق این منطقه از تهران بود .

یک پاسگاه در ورودی قلعه تاسیس شد و ورود چهره‌های جدید به قلعه سازماندهی شد و خب این ماجرا رونق بیشتر کاباره شکوفه نو را نیز در دهه سی به دنبال داشت. صابر آتشین پدر گوگوش و همین طور مهوش خواننده کوچه بازاری از آس‌های این کاباره بودند.کم کم در مناطق دیگر تهران هم کاباره‌ها سروکله‌شان پیدا شد.

مولن روژ در لاله زار و باکارا در زیرزمین سینما آتلانتیک (سینما آفریقای فعلی) رقبای شکوفه نو شدند. یکی از پسران حجازی یعنی پرویز مدیریت باکارا را برعهده گرفت و بعدها آن را از مالکش محمد کریم ارباب خرید. برادر دیگرش حمید هم مالک شکوفه نو بود و هم کاباره ونک را تاسیس کرده بود. محمود قربانی هم با کاباره میامی به میدان رقابت آمده بود.

متاسفانه بخشی از این اضلاع از سرمایه‌گذاران و تغذیه‌کنندگان اصلی سینمای آن سال‌های ایران هم بودند. فرهنگ کاباره‌ای به شکل مستقیم سینمای فارسی آن دوران را تغذیه می‌کرد. فرهنگی به شدت مردسالارانه و منحط و غیرقابل دفاع که سایه‌اش را بر فیلمفارسی‌های آن دوران نیز انداخته است.

شگفت‌انگیز است که حکومت محمدرضا که در عرصه سیاسی و در دهه چهل یکی از مستبدانه‌ترین سیستم‌های حکومتی را برپا کرده بود در عرصه اجتماعی و اخلاقی آن هم در کشوری که طبقه مذهبی همیشه همچون آتش زیر خاکستر آماده شعله‌ور شدن بودند این‌گونه رها و لاقید حرکت می‌کرد. بی‌جهت نبود که کاباره باکارا و دیگر کاباره‌ها و همچنین چند سینما و محله جمشید از اولین اهداف انقلابیون سال ۵۷ بودند که در آتش سوختند.

کدخبر: ۳۶۶۲۵۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • Maximus

    احسنت بر آرش خوشخو