داستان قتل وحشتناک دکتر ضیایی و همسرش
روزنامه هفت صبح| ماجرای قتل وحشتناک دکتر محمدرضا ضیایی و همسرش دکتر مینو صابری (اقتصاددان) به اوایل اردیبهشت امسال بازمیگردد. وقتی از این زوج فرهیخته خبری نمیشود و خواهرزاده دکتر نگران گمشدن دایی و زنداییاش میشود، چرا که فرزندان دکتر نیز در ایران زندگی نمیکردند و مدتی بود که پدر و مادرشان به تماسهای آنها پاسخ نمیدادند. خواهرزاده دکتر ضیایی گم شدن او و همسرش مینو را به پلیس اطلاع میدهد.
زن جوان به کلانتری 163 ولنجک رفت و هنگامی که مقابل افسر نگهبان قرار گرفت، گفت: «دایی سالخوردهام متخصص گوش و حلق و بینی یک بیمارستان معروف تهران است و ثروت زیادی دارد و چند روزی میشود که به همراه همسرش ناپدید شده و اقوام هم از آنها خبری ندارند. ناگفته نماند دو روز قبل نیز خانه این زن و شوهر در شمال تهران هدف دستبرد قرار گرفته است.»
رسیدگی به موضوع در دستور کار کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و پروندهای جنایی با یازده متهم رقم خورد. افرادی که تصمیم داشتند با شیوه اخاذی و جعل سند، املاک دکتر را بهنام خود بزنند و در همین ماجرا قتل دکتر و همسرش نیز اتفاق میافتد. در این پرونده کارآگاهان با شیوههای پلیسی تكتك افرادی که در پرونده قتل این زن و مرد سالخورده نقش داشتند را دستگیر کرده و آنها نشان میدهند كه چگونه با شلیک گلوله به دکتر و همسرش آنها را کشته و در شهریار تهران اجساد را دفن میکنند. در این ماجرا یک آشنای خانوادگی سردسته اصلی اتفاقات بود که سند ملک هزار متری دکتر را با شیوه تهدید بهنام خودش میزند و با اجیر کردن یک پدر و پسر و وعده دادن سانتافه دکتر به آنها، اجساد را از طریق آنها دفن میکند.
سرقت از خانه دکتر معروف تهران
پس از ثبت شکایت زن جوان در کلانتری 163 ولنجک و تشکیل پرونده در دادسرای ناحیه 27 (امورجنایی، ویژه قتل) تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی با دستور قاضی جنایی، تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و راهی خانه این زن و شوهر سالخورده در شمال تهران شدند. کارآگاهان به محض ورود به خانه موردنظر با بههمریختگی سالن پذیرایی مواجه شدند و در ادامه با تجسسهای ابتدایی پی بردند صندوق جواهرات داخل یکی از اتاق خوابها به همراه اسناد و خودروی سانتافه دکتر از پارکینگ به سرقت رفته است.
تیم پلیسی که در جریان تحقیقات متوجه دوربینهای مداربسته شده بودند به بازبینی فیلم آنها پرداخته و لحظه به لحظه تردد سه سارق جوان را به خانه دکتر سرشناس مشاهده کردند که هویت یکی از متهمان با اقدامات اطلاعاتی گسترده شناسایی شد. در اولین قدم از تحقیقات تیم کارآگاهان مشخص شد که دکتر ضیایی، متخصص معروف بیمارستان عرفان تهران این اواخر در یک دفترخانه وکالتی تنظیم کرده و خانهاش واقع در خیابان ایرانزمین را بهنام فرد دیگری زده است که احتمال میرفت آن وکالتنامه هم جعلی بوده باشد.
تجزیه و تحلیلهای اطلاعاتی مشخص کرد، زن و مرد گمشده چند روز قبل از وقوع سرقت، به خانه دیگر خود که به یک مرد جوان بهنام سامان اجاره داده بودند رفته و پس از ملاقات با مستاجر خود ناپدید شدهاند که همین موضوع شک تیم جنایی را برانگیخت!
ردپای آشنا در پرونده قتل
اولین کسی که در این پرونده بازداشت شد همان فردی بود که میگفت به درخواست دوستان مشاور املاکیاش این معامله را انجام داده است که دوستان او هم دستگیر شدند و کارآگاهان به فردی بهنام سامان رسیدند که مشخص شد او با دکتر در ارتباط بوده و خانه ویلایی هزار متری دکتر واقع در ایرانزمین تهران را سه ماه قبل اجاره کرده بود.
ردیابی خط و نقطهزنی مکان، حکایت از آن داشت که سامان (آشنای دکتر) به همراه چند فرد دیگر در همان روزی که دکتر و همسرش ناپدید شدند در خانه آنها واقع در خیابان ایرانزمین حضور داشتند. به این ترتیب این افراد شناسایی و دستگیر شدند و راز جنایت هولناک آنها فاش شد و همه همدستان سامان یکی پس از دیگری بازداشت شدند. در تحقیقات پلیسی و جنایی مشخص شد که سامان با طراحی نقشه قتل دکتر و همسرش، رسیدن به اموال آنها را هدف قرار داده بود. برای همین عدهای را اجیر کرده بود تا سند نقل و انتقال اسناد املاک دکتر را جعل کنند.
نقشه اجاره خانه دکتر
سامان متهم اصلی پرونده با کمک دوستان مشاور املاک خود ابتدا طرح و نقشه اجاره خانه دکتر در ایران زمین را کشید و بعد پیشنهاد خرید خانه به صورت اجاره به شرط تملیک را به دکتر داد و قرار شد که خانه را از دکتر خریداری کند. این فرد با پرداخت 170 میلیارد تومان ابتدا خانه را اجاره کرد و قرار شد بعد از گذشت سه ماه الباقی پول خانه را بهصورت ارز و تتر (ارز دیجیتال) به دکتر بپردازد
اما اجاره این خانه فقط نقشه بود و سامان قصد داشت تا تمام اموال دکتر را از آن خودش کند! وقتی نزدیک زمان پرداخت الباقی پول خانه رسید سامان به بهانه گفتوگو با دکتر در مورد مسائل مالی مربوط به خانه او را به ملک ایرانزمین دعوت کرد و دکتر آن شب به همراه همسرش پا به خانه خودشان گذاشتند و نمیدانستند به قتلگاه قدم میگذارند، چرا که نقشه جنایت از قبل طراحی شده بود.
سامان متهم اصلی پرونده که نقشه گرفتن اموال دکتر ضیایی را داشت، شب حادثه با تهدید اسلحه امضاهایی از دکتر و همسرش گرفت تا از طریق آن بتواند نقل و انتقالات اموال را انجام دهد. اگرچه یک پدر و پسر همدانی نیز در این ماجرا نقش داشتند. ضمن تحقیقات پلیس نقش این پدر و پسر فاش شد.
تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه یکی از متهمان که به همراه پسرش بازداشت شده بود به جنایت هولناک اعتراف کرد و گفت: «چندی قبل بهواسطه پسرم که به سامان سکههای عتیقه فروخته بود با او آشنا شدم؛ سامان پول سکههای تاریخی که چند میلیارد تومان میشد را به ما پرداخت نکرد و سرمان کلاه گذاشت.سامان سر پول سکهها خیلی من و پسرم را اذیت کرد تا اینکه روز حادثه به ما زنگ زد و گفت به خانهاش در خیابان ایرانزمین برویم تا پول سکههای تاریخی را پرداخت کند اما هنگامی که وارد خانه شدیم جسد خونآلود یک زن و مرد سالخورده را مشاهده کردیم.
من و پسرم که در خانه حضور داشتیم در یک لحظه جا خوردیم اما سامان به ما گفت اجساد را با خودروي سانتافه مشکی رنگ که در خیابان پارک شده است به شهریار ببریم و در آنجا دفن کنیم که پول سکههای تاریخی و پاداش دیگری که 7 میلیارد تومان میشد را در ازای این کار به ما بدهد.به همین خاطر اجساد را داخل صندوق عقب خودروی سانتافه قرار دادم و به شهریار بردم و دفن کردم در ادامه نیز خودروی سانتافه را در مرکز تهران رها کردم و پا به فرار گذاشتم. من در قتل پزشک سرشناس تهرانی و همسرش دخالتی نداشتم و سامان جنایت را انجام داد.»
اظهارات ضدونقیض متهم ردیف اول
سامان متهم ردیف اول پرونده در اظهارات ضد و نقیضی مدعی شد: «بهخاطر خانه خیابان ایرانزمین با دکتر اختلاف پیدا کرده بودیم؛ قصد ما جنایت نبود فقط قرار شد تا او را با کلت کمری بترسانیم اما هنگامی که پزشک سرشناس و همسرش وارد خانه شدند، پدر این پسر که به دلیل مصرف مواد مخدر در حالت طبیعی خود نبود با سلاح گرم به زن و مرد سالخورده شلیک کرد!
پس از این حادثه، خیلی ترسیده بودم. در ادامه اجساد توسط این 2 نفر به شهریار برده و در آنجا دفن شد؛ من مرتکب قتل نشدهام فقط قصد داشتم تا با جعل سند، خانه دیگر دکتر را بهنام خود کنم.» بعد از این ماجرا سامان، تیمی دیگر از همدستان خود را برای سرقت اموال و اسناد دکتر به خانه محل سکونت او واقع در ولنجک تهران فرستاد که با فریب سرایدار خانه، اقدام به سرقت کرده و از مهلکه گریختند. متهمان چند روز قبل، بعد از دستگیری ماجرا را شرح دادند و محل دفن جسد را هم افشا کردند اما این در حالی است که سامان اتهام قتل با شلیک اسلحه را گردن همدستان خود میاندازد.
کشف اجساد در شهریار
پس از اعتراف صریح متهمان به جنایت، تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی به همراه متهمان راهی شهریار شدند و پس از تجسسهای چند ساعته اجساد را کشف کردند. در ادامه گفتوگوی متهمان این پرونده درباره قتل دکتر ضیایی و همسرش است.
جعل اسناد و همدستی در قتل
یکی از متهمان که به اتهام جعل اسناد و همدستی در قتل دستگیر شده است در اولین اعترافات خود گفت: «من صراف هستم و با سامان در کار خرید و فروش ارز آشنا شدم. او به من میگفت خانههایی را که صاحبان آن خارج هستند پیدا کنیم و با سند جعلی بفروشیم. میگفت من جعل کنم و او خانهها را بفروشد.»
اما متهم اصلی این پرونده که همه از او نام میبرند سامان است. او درباره این ماجرا و شناختش از دکتر میگوید: «از بهمن ماه سال قبل با دکتر آشنا شدم. من سالها بود که ساکن محله ایرانزمین بودم و دنبال خرید یک خانه ویلایی در آن منطقه بودم. دکتر هم خانه ویلاییاش را در آن منطقه براي فروش گذاشته بود. قرار شد سه ماه خانه را اجاره کنم وقتی پول حاضر شد پول را پرداخت کرده و سند را بهنامم بزند. اصلا هم قرار بر قتل نبود ما با دکتر به اختلاف مالی خوردیم.»
سامان درباره ادعای اختلافش با دکتر نیز توضیح داد: «دکتر از من خواست الباقی پول خانه را بهصورت ارز و تتر (ارز دیجیتال) به او بپردازم. قبل از عید بود که من پول خانه را با او تسویه کردم و حتی سند را هم بهنامم زد. اما با بالا رفتن قیمت ارز دکتر در مورد معامله میگفت باید به نرخ روز با من پول خانه را محاسبه کنی.
من هم با چند نفر از دوستانم صحبت کردم و قرار شد که با دکتر صحبت کنیم تا موضوع حل و فصل شود.دوستانم مشاور املاک بودند و در مورد اینطور معاملات اطلاعات داشتند.برای همین فکر میکردم که آنها میتوانند دکتر را قانع کنند تا اختلاف ما حل شود.برای همین با دکتر و همسرش در خانه قرار گذاشتیم. بعدش هم دوستانم آن شب دکتر و همسرش را کشتند و قبلش هم از او امضا گرفتند.» سامان در اعترافاتش میگوید: «لیسانس زبان روسی گرفته و کارخانه تولید لوازم بهداشتی دارم.»
نقش پدر و پسر در دفن اجساد
پدر و پسر همدانی میگویند وانت دارند و برای سامان بار جابهجا میکردهاند. چندسال قبل که همدان سیل آمده، پدر چند سکه عتیقه پیدا کرده و چون به سامان اعتماد داشته به او میدهد تا بفروشد. حتی یک چک چند میلیاردی هم سامان به آنها میدهد که موجودی نداشته و وقتی سامان با آنها تماس میگیرد فکر میکنند قرار است پول سکهها را بپردازد.
سامان آن روز به ما گفت یکی از بستگانش ساکن ولنجک است اما مشکل سیاسی دارد. برای همین نمیتواند به خانه خودش برود و از من خواست به همراه او و دوستانش برای کمک به آن فرد اموالش را از خانهاش خارج کنیم. وقتی دیدیم خود سامان هم تا سر خیابان ولنجک آمد، واقعا باور کردم راست میگوید.
حتي به ما گفت یک خودروي سانتافه هم هست که آن را بهعنوان طلبم به من میدهد. من وقتی وارد خانه شدم دوستان سامان سراغ اسناد و مدارک رفتند. وقتی داشتیم خودرو را از خانه خارج میکردیم، سرایدار پرسید چرا خود دکتر برای خارج کردن خودرو نمیآید؟ دوستان سامان او را دست بهسر کردند و از خانه خارج شدیم. پسر میگوید: «من نقشی در دفن جسد نداشتم. خودرو را بیرون آوردم و کنار خیابان رها کردم تا بعدا سامان آن را بردارد.» تحقیقات پیرامون این پرونده همچنان ادامه دارد و تمام متهمان پرونده بازداشت شدهاند.