داستان فرش قرمز و هیاهوی ستارهها
روزنامه هفت صبح | پنجشنبه رفتم برای اکران خصوصی فیلم آتابای. فیلم را در جشنواره دو سال پیش دیده بودم و بسیار دوستش داشتم و رفتم برای یک دیدار دیگر از این فیلم. کارت دعوت میگفت نمایش فیلم ساعت ۱۵ در پردیس ملت. خب آن طور که فکر میکردم نشد. راستش این داستان فرش قرمز و ستارهها و عکاسی از آنها در نمایشهای خصوصی به مکافاتی بدل شده است.
با یک تخمین نسبی حداقل ۸۰ عکاس در چندین صف فشرده در حال عکاسی از بازیگران فیلم بودند و هر چهره شناخته شده دیگری که از راه میرسید. واقعا نمیدانم این تعداد رسانه سینمایی چه کیفیتی دارند. هرچه بود ولع و حرصی آشکار بود برای شکار ژستهای بازیگران. برق فلاشها و شاترها یک لحظه قطع نمیشد و فریاد عکاسها که در این هیاهو میخواستند سوژه مورد نظر نگاهی به آنها داشته باشد.
سحر دولتشاهی با تیپ زمستانی و کلاه و حسین علیزاده عزیز با پالتوی مشکی فوتر موقر و شیک خودش، جواد عزتی با کاپشن سیاه و کوتاه اسپرت و لاله مرزبان و الهه حصاری و همایون شجریان و مهران مدیری و سارا بهرامی و نازنین بیاتی و…و البته شخص خانم نیکی کریمی و خب جای بازیگر اصلی فیلم و نویسنده کار خالی بود.
یعنی هادی حجازیفر که درگیر ساخت یک تولید تلویزیونی است. خلاصه پنجشنبه عصر در پردیس ملت، محفلی بود مختص ستارهها و عکاسان. وای به حالت اگر لحظهای حواست نبود و پایت روی آن فرش قرمز میرفت. بلافاصله توبیخ میشدی حتی اگر درآن لحظه عکاسی انجام نمیشد. آنجا محدوده ستارگان بود و لاغیر.
میخواهم بگویم احتمالا مراسم باشکوهی بود اما وقتی تا یک ربع به چهار آنجا ایستاده بودم و مراسم عکاسی همچنان ادامه داشت، دیگر حوصلهام سررفت و پشت دستم را داغ کردم که برای نمایشهای خصوصی اینطوری، نروم. پس برگشتم و دیدن این فیلم خوب را موکول کردم به اکران عمومیاش.