داستان عمارت اعیانی محله محمودیه
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اینجا برایتان از ۹۰ خاطره مینویسم. ازآدمها، بازیها، فیلمها و… یادها. تا آخرتابستان… قرار بود از تعطیلیها و توقیفها بگویم گزارش فیلم را که گفتم. تعطیلی روزنامه زن در فروردین ۷۸ را قبلا برایتان تعریف کردهام. چاپ فکس تبریک نوروز فرح دیبا در صفحه آخر روزنامه و همین طور کاریکاتوری از آروین که درآن نصف بودن دیه زن نسبت به مرد از نگاه یک قاتل سوژه شده بود.
همین جا بگویم که در مورد چاپ آن تبریک به نظرم کار خانم هاشمی اشتباه و حتی آماتوری بوده است. تا آنجا که این شایعه پیچید که خانم هاشمی دنبال راهی برای بسته شدن روزنامه زن میگشته که فوقالعاده پرهزینه چاپ میشد و در رقابت لجام گسیخته دو قطبی مشهور مطبوعات اصلاح طلب آن سال یعنی جامعه به سردبیری شمسالواعظین و روزنامه صبح امروز با هدایت برادران اشرفی و سعید حجاریان شانسی برای موفقیت نداشت.
آن دوتا روزنامه (البته جامعه بعدترجای خودرا به صبح آزادگان داد ) در برجسته ساختن خواستههای اصلاح طلبانه بیش از حد تند بودند و در حالیکه مثلا سلام پرچمدار اصلاحطلبان معتمد محسوب میشد. این دوتا روزنامه بخش بزرگی از طبقه متوسط خاموش را به میان معرکه آورده بودند.
اکبر گنجی، عمادالدین باقی و ابراهیم نبوی مهمترین نویسندگان این روزنامهها بودند و از طرفی طبع ژورنالیستی گزنده و قدرتمند حمید اشرفی توپخانه قدرتمندی را به سمت رسانههای اصولگرا گرفته بود که به چنین آتش متقابلی عادت نداشتند. در این آتشبار خانواده هاشمی نیز مورد تهاجمات پیدرپی قرار میگرفتند.
جناح هاشمی در سال ۷۶ به سمت خاتمی گرایش نامحسوسی پیدا کرده بود و فعالیتهای فائزه هاشمی در سال ۷۴ تا ۷۶ درمورد حقوق زنان اولین حرکت واضح اصلاح طلبانه در جامعه ایرانی محسوب میشد اما بعد از دوم خرداد یک دفعه خانواده و دوستان هاشمی از دو سو مورد حمله قرار گرفتند.
محاکمه کرباسچی و بقیه شهرداران مناطق تهران رخ داد و از این سو هم گنجی و دوستانش حملات سنگینی را متوجه هاشمی و خانوادهاش ساختند. کار به آنجا رسید که در فهرست روزنامه نگاران اصلاح طلب برای مجلس اسم فائزه خط خورد! در حالیکه دوره قبل فائزه به عنوان نفر دوم (و به روایتی نفر اول !) تهران به مجلس رفته بود.
فائزه هاشمی اولین کسی بود که روح خفته دختران جوان شهری را دوباره زنده و فعال کرد و آنها را به سرمایههای اصلی جریان اصلاح طلب بدل ساخت. به هرحال روزنامه زن در این واویلا شانسی برای پیروزی نداشت. محمد فرنود، فرج بال افکن، شادی صدر، نیکآهنگکوثر، مانا نیستانی، ماریا ناصر، کسری نوری، عباسی، فردنیا، منصور بیطرف، کاملیا انتخابی فرد، فرناز قاضی زاده، زرویی نصرآباد، بهروز فغانی، حسین سناپور، سپیده زرین پناه، اسدالله امرایی، سیما سعیدی، زهرا مشتاق، مهگامه پروانه، زهرا حاج محمدی، بهروز مهری، نیوشا توکلیان (که کارآموز ۱۶ ساله بود)، هنگامه فهیمی، جواد منتظری، مهرزاد فتوحی و… خود من، شماری از همکاران روزنامه زن بودند.
دو چهره اصلی روزنامه در بدو شروع فعالیت ابراهیم نبوی به عنوان کسی که روزنامه را طراحی کرده بود و اصغر رمضانپور به عنوان اولین سردبیر بودند. که خب رمضانپور خیلی زود جدا شد و نبوی هم به جامعه رفت. بههرحال عمر این روزنامه پرتنش و مملو از جنگ قدرت و رقابتهای عصبی کننده و حقوقهای سنگین و امکانات باورنکردنی برای تحریریه در فروردین ۷۸ به پایان رسید.
راستی محل روزنامه متعلق به مرحوم اسدالله عسگر اولادی بود. یک خانه ویلایی دوطبقه بسیار بزرگ و دلباز با حیاطی مشجر و استخر و درختان میوه و تاب سفید روی تراس. در محمودیه تهران. در همان کوچه لوکس طلایی. فقط زیرزمین مجهز این خانه زیبا میتوانست برای چند خانواده طبقه متوسط، محل سکونت لوکس و ممتازی را دست و پا کند. یادتان باشد از سال ۱۳۷۷ حرف میزنم. ۲۱ سال پیش.