داستان علینقی عالیخانی، اولین وزیر اقتصاد
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | علینقی عالیخانی از جالبترین چهرههای تاریخ معاصر ایران است. تحصیلکرده اقتصاد در فرانسه که به عنوان کارشناس اقتصادی جذب ساواک در دوران تیمور بختیار شد و در سال ۱۳۴۱ درحالیکه تنها ۳۴ سال داشت از سوی اسدالله علم برای بازسازی اقتصاد ایران انتخاب و اولین وزیر وزارت تازهتاسیس اقتصاد شد.
او وارث اقتصاد درهمشکسته و ناتوان اواخر دهه ۳۰ بود؛ دستپخت ناشیانه نخستوزیرهایی مثل منوچهر اقبال و علی امینی. عالیخانی اقتصاددانی با گرایشات سوسیالیستی مدل فرانسوی بود، اما تصمیم گرفت تسلطش بر اقتصاد ایران بر پایه تجربیات شخصی خودش باشد. او تئوری حمایت دولت از بخش خصوصی برگزیده را اتخاذ کرد؛ سیاستی پر از ریسک که به نگاه تیزبین و سالم مدیر دولتی در مواجهه با بخش خصوصی و ارزیابی درست از شایستگیهای آنها احتیاج داشت.
یک بخش خصوصی رانتی که در حمایت دولت رشد پیدا میکند. ایدهای بکر اما این سنت ترسناک را ناخودآگاه شکل داد که موجب شد بخش خصوصی رانتی، در کشور نهادینه شود، بهخصوص وقتی که مدیران دولتی فاسد و کممایهای بر سر کار باشند که توانایی تشخیص شایسته از غیرشایسته را نداشته باشند.
او و تیم معاونانش شامل رضا نیازمند، رکنالدین ساداتتهرانی، غلامرضا کیانپور و محمد یگانه، با دقت و وسواس به دنبال چهرههایی افتادند که توانایی، اشتیاق و جاهطلبی تبدیل کارگاههای کوچک و بومی خود به کارخانههایی بزرگ را داشته باشند و خب معجزه رخ داد. خودروسازی، صنایع مس، ماشینسازی، اتوبوسسازی، تراکتورسازی، یخچالسازی، پتروشیمیها، صنایع سیمان و حتی کارگاههای بزرگ صنایع دستی همه و همه در دوران وزارت هشتساله او در زمان سه نخستوزیر شکل میگیرند.
در دوران علم، منصور و هویدا. او یک بخش خصوصی نازپرورده را شکل داد و پای حمایت از آنها ایستاد. او موفق شد در دوران وزارتش میانگین رشد اقتصادی ایران را به بالای ۹ درصد و به روایتی ۱۱ درصد برساند و درعینحال نرخ تورم را در حدود ۲ درصد حفظ کند. البته نقش سمیعی در بانک مرکزی و صفی آصفیا در سازمان برنامه و بودجه را نیز نباید از نظر دور داشت.
یکی از سیاستهای عالیخانی تعامل اقتصادی با بلوک شرق و شوروی بود. حصارها و موانع اقتصادی در ترکیه آن روز، اجازه مراوده تجاری با آنکارا را نمیداد، اما درعوض عالیخانی باب تجارت با شوروی را گشود و سپس با چکسلواکی و مجارستان و رومانی هم مراودات تجاری را آغاز کرد و توانست تولیداتی مثل یخچال و اتومبیل و کولر را به این کشورها صادر کند. روایت است که دریافت یک یخچال ارج به عنوان هدیه در نمایشگاههای صنعتی مسکو آرزوی بسیاری از دولتمردان شوروی بوده است.
در دوره وزارت او ایران وامی از خارج نگرفت و در این دوره سرمایهگذاران داخلی ایران صنایع بزرگی را پایهگذاری کردند، چراکه عالیخانی توانسته بود اعتماد آنها را جلب کند. از سویی دیگر نظام مالیاتی و اظهارنامهها را محرمانه و غیرقابل سوءاستفاده از سوی دولت قلمداد کرد. این فرهنگ سازمانی چنان رواج یافت که روزی خود عالیخانی فرم اظهارنامه یکی از بازرگانان را میخواست، اما کارمند مربوطه اعلام کرد که این فرمها محرمانه است.
این را هم باید در نظر گرفت که در صنایع دفاعی و همینطور صنایع نفتی تلاش او به جایی نرسید و او همیشه منتقد وابستگی بیش از حد ارتش ایران به خریدهای گرانقیمت و گاه بیفایده خارجی باقی ماند و نتوانست مدل بومیسازی را در این صنایع پیش ببرد. حمایت همیشگیاش از بخش خصوصی و سرمایهداران، موجب شد تا به تدریج با هویدا زاویه پیدا کند. هویدا موافق دخالت دولت و نظارت شدید بر بخش خصوصی، بهخصوص در بحث قیمتگذاری و مقابله با «گرانی» بود و خب عالیخانی چنین تصمیمی را برنمیتابید.
هویدا برای ساکت کردن بخش بزرگ شهرنشینان به هر سیاستی دست مییازید و عالیخانی این نوع دخالتها را قبول نداشت. از طرفی مخالفت مستمرش با سیاستهای دکتر ایادی در وارد کردن ملزومات کشاورزی از آمریکا و بلژیک برای فروش در فروشگاههای اتکا جایگاه او را بیش از پیش سست کرد. این را هم به یاد داشته باشید که خاندان پهلوی به شکلی عیان و غیرعادی همیشه مشتاق ثروتاندوزی بیشتر و بیشتر بودند که از چهرههایی در آن سطح از جایگاه اجتماعی حیرتانگیز بود.
این خصلتی بود که از پدر خود به ارث برده بودند و حالا سیاستهای ضدوارداتی عالیخانی (و در نتیجه محدود شدن مسئله پورسانتهای تجاری) آنها را تحت فشار قرار داده بود. از طرفی آمریکاییها بر حضور یک چهره معتمدتر تاکید داشتند و آن هم هوشنگ انصاری بود؛ وابسته اقتصادی ایران در توکیو که مباشر و همهکاره اموال شاه در خارج از کشور شده بود و موفقیتش در سودرسانی بیشتر این اموال و همینطور نگاه تحسینآمیزش به آمریکا او را کاندیدای تصدی پست وزارت اقتصاد ساخته بود و البته روابط صمیمانهاش با دکتر ایادی، بهخصوص که انصاری هم بهایی بود و از پشتیبانی ایادی برخوردار بود.
در سال ۴۸ با ادامه اختلافات میان هویدا و عالیخانی در نهایت هوشنگ انصاری به این پست کلیدی رسید.
در دهه ۷۰ و با بر سر زبان افتادن دوباره نام عالیخانی به عنوان ویراستار خاطرات هفتجلدی اسدالله علم، بسیاری به ارزیابی دوباره کارنامه اقتصادی عالیخانی برآمدند و در این میان گروهی مثل عبدالله شهبازی جایگاه و نقش او را نازلتر از آنچه مطرح شده بود ارزیابی کردند؛ در حد یک تکنوکرات میانمایه.
در همین سالها اسنادی هم منتشر شد از رشوه و هدایای کارخانههای جیپ و فولکسواگن و لیلاند به او که البته ارقامشان چندان بالا نبودهاند و همینطور علاقه و گرایش عالیخانی به سیستم اقتصادی اسرائیل. هرچه هست، عالیخانی در یک تقارن تاریخی یکی از بیسابقهترین دورههای رشد اقتصادی در ایران را رقم زد و بیانصافی است که نقش او و تیمش را در این اتفاق عجیب نادیده بگیریم. او عمارتی را ساخت که در دهه ۵۰ و با سهبرابر شدن قیمت نفت و جاهطلبی خطرناک محمدرضا پهلوی و مشاوران ناصدیقش و البته سیل بیپایان واردات، ویران شد.