مرور قصه شهریار و تمام دشمنان قسمخوردهاش
روزنامه هفت صبح ، نادر نامدار | درباره رابطه علی دایی و علی کریمی حرف ناگفتهای نیست. همه میدانند این دو اسطوره فوتبال ایران هرگز با هم رابطه خوبی نداشتهاند اما کریمی تنها کسی نیست که در دوران فوتبالش با دایی به مشکل خورد. با هم تعدادی از این بازیکنان و مربیان را مرور میکنیم.
*** محمد مایلیکهن: سرمربی اسبق تیم ملی در همان دوران حضورش روی نیمکت این تیم با دایی به مشکل خورد. دایی آن روزها در فوتبال ایران و تیم ملی سلطنت میکرد و نمیشد ترکیب تیم ملی را بدون حضور او تصور کرد. خود دایی هم این موضوع را میدانست و خواسته یا ناخواسته رفتارهایی بروز میداد که زیاد به مذاق مایلیکهن خوش نمیآمد. سرانجام مایلیکهن تصمیم گرفت از دایی زهرچشم بگیرد و او را در بازی مقابل سوریه در تهران نیمکتنشین کرد!
اما شرایط بازی و نتیجه به شکلی پیش رفت که تماشاگران حاضر در استادیوم آزادی، دایی را تشویق کردند و مایلیکهن مجبور شد قبل از پایان نیمه اول دایی را به بازی بفرستد! سرمربی تیم ملی در مقطعی هم تصمیم گرفت دایی را به تیم ملی دعوت نکند اما نتوانست زیاد بر این موضوع پافشاری کند و سرانجام تسلیم فشارها شد و دوباره او را به تیم ملی فراخواند.
این دو نفر در سالهای اخیر بارها علیه یکدیگر مصاحبه کردهاند و حتی کار به شکایت و زندان رفتن مایلیکهن هم کشیده شده است! با این حال اتفاقاتی مثل بیماری مایلیکهن و عیادت دایی از او گاهی توانسته رابطه بین آنها را برای مدت کوتاهی بهتر کند اما هرگز خبری از یک رابطه دوستانه و پایدار بین این دو نفر نبوده و احتمالا از این به بعد هم نخواهد بود.
*** علی پروین: اختلافات پروین و دایی از لیگ برتر سوم کلید خورد. در پایان آن دوره از لیگ برتر، دایی ناگهان پرسپولیس را ترک کرد و به صبا پیوست. حالا دایی مهاجم صبا بود و پروین سرمربی پرسپولیس! در جریان بازی دو تیم بین بوقچیهای پروین و برادران دایی در ورزشگاه آزادی درگیری فیزیکی رخ داد. بعد از این اتفاق دایی به انتقاد از پروین و بوقچیهایش پرداخت تا سلطان پیش از یکی از جلسات تمرینی پرسپولیس، به حرف بیاید.
مصاحبهای با این جملات: «من میخواستم حرمت شکسته نشود ولی علی دایی از نظر ما فوتبالیستهای مملکت، عددی نیست که بخواهیم دربارهاش تصمیمگیری کنیم! او دو تا روپایی بلد نیست بزند. بعد آقای دایی تو فقط مشهور هستی و محبوب نیستی. من امروز نامهای به حراست سازمان تربیتبدنی زدم که ببینید مقصر این دعوا که بوده. بچههای ما سه نفر بودند ولی آنطرف اخویهای آقای دایی بودند به اضافه ۲۰ تا از کارمندهای باشگاهشان.» رابطه این دو نفر تا سالهای بعد هم همینطور بود و گاهی مصاحبههایی از آنها علیه یکدیگر منتشر میشد.
اما در سال ۱۳۹۲ دایی سرمربی پرسپولیس شد و علی پروین هم مدیرعامل این باشگاه بود. تا مدتی خبری از اختلاف نبود اما به مرور مشخص شد که قرار نیست این دو نفر در کنار هم کار کنند. درگیریهای تازهای بین آنها پیش آمد و کار به اتهامات مالی هم کشیده شد. در نهایت در پایان فصل پروین از پرسپولیس رفت و جایش را به محمد رویانیان داد. وضعیت رابطه دایی و پروین هم این روزها خیلی مشخص نیست!
*** وحید هاشمیان: بعد از درخشش ناگهانی در پاس و تیم ملی، وحید هاشمیان به هامبورگ پیوست و تبدیل به یکی از بهترین مهاجمان فوتبال ایران شد. او البته در هامبورگ زیاد موفق نبود و فصل بعد به بوخوم رفت و در آنجا موفق ظاهر شد. اما در تیم ملی همچنان زیر سایه علی دایی بود. معمولا به او بازی نمیرسید و این در حالی بود که او تمرینات بوخوم را رها میکرد و به اردوهای تیم ملی میآمد اما همواره نیمکتنشین بود.
بعد از مدتی هاشمیان تصمیم گرفت با صحبت با برانکو برای مدتی از تیم ملی کنار برود. او این کار را انجام داد و نزدیک به دو سال به تیم ملی نیامد و در بوخوم درخشید. از سوی دیگر در تیم ملی اوضاع زیاد روبهراه نبود و تیم برانکو در آستانه حذف از مرحله مقدماتی انتخابی جام جهانی بود. محمد دادکان که متوجه بحران شده بود به برانکو اصرار کرد که هاشمیان و خداداد را دعوت کند اما هاشمیان دعوت برانکو را نپذیرفت.
او همچنان از دوره قبلِ حضورش در اردوهای تیم ملی و نیمکتنشینی ناراحت بود و نمیخواست آن روزها دوباره برایش تکرار شود. در نهایت با پافشاری دادکان، هاشمیان به تیم ملی برگشت و تبدیل به فرشته نجات برانکو هم شد و با دوگلی که به قطر زد از حذف فاجعهبار تیم ملی از رقابتهای انتخابی جام جهانی جلوگیری کرد. به تدریج هاشمیان از زیر سایه دایی بیرون آمد و در ترکیب تیم ملی جای ثابتی پیدا کرد. او البته هیچگاه به صورت رسمی تایید نکرد که با دایی مشکل شخصی دارد اما همواره از صحبتهایش مشخص بود که با حضور همیشگی او در ترکیب اصلی تیم ملی مشکل دارد.
*** احمدرضا عابدزاده: سالها پیش، زمانی که احمدرضا عابدزاده سکته مغزی کرد و در بیمارستان ایرانمهر بستری شد، همه بزرگان جامعه فوتبال ایران به عیادتش رفتند الا علی دایی. البته دایی آن روزها ظاهرا در ایران نبود و در بوندسلیگا توپ میزد. اگر او از آلمان به ایران میآمد تا از محبوبترین فوتبالیست ایران عیادت کند، به پیر و جوان درس اخلاق و جوانمردی میداد. ولی او ماندن در آلمان را به آمدن به ایران ترجیح داد. پس از آن هم، وقتی که دایی بارها و بارها به ایران آمد تا برای تیم ملی بازی کند، هیچگاه به دیدن عابدزاده مریض احوال نرفت.
انگار نه انگار که عابدزاده سالها در تیم ملی فوتبال ایران کاپیتان دایی بوده است. تقریبا یک سال پس از سکته مغزی عابدزاده، پدر علی دایی فوت کرد و عابدزاده ناخوش احوال، بهرغم حال جسمی نامساعدش، از تهران به اردبیل رفت و تابوت پدر دایی را بر شانههایش گذاشت تا مرهمی بر درد و رنج دایی بگذارد. با این حال، بیاعتنایی نهچندان جوانمردانه دایی به عابدزاده بیمار همچنان ادامه یافت و تا آنجا پیش رفت که سرانجام عابدزاده یک بار به یکی از روزنامههای ورزشی، به گلایه گفت:
«دایی سراغی از من نمیگیرد.» یکی دو سال بعد هم در نوروز، علی دایی در بیمارستان بستری بود و عابدزاده به عیادتش رفت. عابدزاده در حالی به عیادت دایی رفت که همه میدانند علی دایی با او در پرسپولیس چه کرد و چطور او را که مربی دروازهبانهای پرسپولیس بود، از این تیم بیرون انداخت. با همه اینها هنوز هم دقیقا مشخص نیست که دایی چرا هرگز با عابدزاده رابطه خوبی پیدا نکرد.
*** شیث رضایی: در سالهایی که علی دایی در سایپا بازی میکرد، انگیزه زیادی برای گلزنی به پرسپولیس داشت. رویارویی شیث رضایی و دایی هم مشخصا به دیدار تیمهای پرسپولیس و سایپا در سال ۸۵ برمیگردد که طی آن شیث رضایی مامور مستقیم یارگیری علی دایی بود و در یک صحنه با یکدیگر درگیر شدند و هر دو با محرومیتهای انضباطی مواجه شدند.
چند سال بعد دایی سرمربی پرسپولیس شد و شیث شاگرد او! این دو نفر در پرسپولیس بارها به مشکل خوردند و حتی کار به اخراج موقت شیث هم کشیده شد. در نهایت دایی بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را از او گرفت و به سپهر حیدری داد و سرانجام قبل از پایان فصل، شیت از پرسپولیس کنار گذاشته شد. از آن زمان تا امروز، شیث بارها علیه دایی مصاحبه کرده و تهمتهایی هم به او زده اما دایی هرگز شیث را در حد و اندازه پاسخ دادن هم ندیده است!