کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۹۵۵۲
تاریخ خبر:

داستان دو پسر عموی خاندان صدر

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | خانواده صدر از متنفذترین و باشکوه‌ترین خانواده‌های شیعه است که در قم و نجف از نفوذ و اعتبار فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند. داستان این خانواده خیلی قدیمی است. نمی‌خواهیم شجره‌نامه این خاندان را مرور کنیم. می‌خواهیم داستان دو پسرعموی این خاندان را بگوییم: موسی و محمد‌باقر. یکی متولد قم و دیگری کاظمین عراق. موسی‌صدر پسر صدرالدین صدر بود.

صدرالدین صدر از مراجع تقلید آشتی ناپذیر ابتدای قرن بود که مرجع تقلید گروه رادیکال فدائیان اسلام بود. موسی‌صدر در قم ونجف تحصیل کرد و در رفت و آمدهایش به نجف با خانواده عموی خود آشنا شد و رفاقتی با محمدباقر به هم زد، مرد جوان سختکوشی که ۵سال از موسی کوچک‌تر بود. موسی صدر به روایتی اولین روحانی بود که وارد دانشگاه تهران شد و مدرک لیسانس اقتصاد در حقوق را کسب کرد.

او ۵ سال هم در نجف مستقر شد و آنجا در حوزه سنتی تشیع تحصیل کرد. در سال ۱۳۳۸ در حالیکه تنها ۳۱ سال داشت عازم ماموریت بزرگ خود در جنوب لبنان شد. در محیطی چند فرهنگی و در تجمع ادیان مختلف. موسی صدر آنجا نوعی رواداری مذهبی را به نمایش گذاشت که موجب شگفتی و در عین حال استقبال چهره‌های سیاسی و مذهبی شد.

او به شیعیان جنوب لبنان تشخص بخشید، حق آنها را در سپهر سیاسی حکومت لبنان ستاند، مجلس شیعیان لبنان را برپا کرد و در این میان از تشکیل گروه‌های نظامی برای مقابله با تعرضات اسرائیل و همچنین حضور موثرتر در رقابت‌های سیاسی گروه‌های مختلف مذهبی غافل نبود. او موسس جنبش امل بود و بانی ایده آموزش نظامی جوانان شیعه.

در تمام طول دهه چهل و پنجاه جایگاه او در لبنان به تکیه گاه نیروهای نهضت آزادی بدل شده بود. یزدی، قطب‌زاده، بازرگان و عزت‌الله سحابی به شکل مستمر به دیدار او در لبنان می‌رفتند و مصطفی چمران هم که به نوعی معاون موسی صدر بود. امام موسی صدر سیگار می‌کشید‌؛ پیانو می‌زد‌، در کلیسا سخنرانی می‌کرد و عاشق فوتبال بود.

در بافت اجتماعی لبنان‌، برخوردی با خانم‌های بی‌حجاب انجام نمی‌داد. البته مخالفان تندرویی هم داشت مثل جلال‌الدین فارسی که بعدها گفت باید همان موقع آیت‌الله صدر ترور می‌شد‌! محبوبیت او آنچنان در لبنان افزایش یافت که به او لقب امام موسی صدر دادند. با پاپ ملاقات کرد، به ملاقات حافظ اسد و یاسر عرفات و محمدرضا پهلوی و البته معمر قذافی می‌رفت و به عنوان یک چهره کاریزماتیک در لبنان مشهور شده بود.

او یک بار برای مقابله با افروخته شدن جنگ داخلی در داخل مسجد مشهوری اعتصاب کرد و نقش مهمی در آرامش دوباره بیروت ایفا کرد. چهره دوست‌داشتنی‌اش هم این نفوذ را تسهیل کرده بود. او زندگی‌اش را وقف شیعیان لبنان کرده بود. پیوند او با محمد‌باقر صدر دراین میان محکم‌تر از قبل شده بود. خواهر او فاطمه صدر با پادرمیانی موسی، به ازدواج محمدباقر صدر درآمد.

محمدباقر صدر روحانی نابغه‌ای بود که قبل از رسیدن به چهل سالگی در اندازه‌های یک مرجع تقلید پدیدار شده بود و برخی از متون عمیق وژرف در ادبیات شیعه را به تحریر درآورده بود. باقر صدر هم برای اعاده نقش شیعیان در عراق حزب الدعوه را پایه‌گذاری کرد. تفاوتش تنها این بود که در عراق یک حکومت دیکتاتوری هرگونه حرکت را به شدت سرکوب می‌کرد.

موسی صدر در این میان به شکلی دیگر با بیت امام خمینی هم مرتبط شده بود. وقتی که خواهرزاده‌اش (فرزند یک خواهر دیگرش) به ازدواج با احمد خمینی درآمد. (صادق طباطبایی دیگر خواهرزاده او بود) به این ترتیب سه خانواده بزرگ در لبنان و ایران و عراق با هم وصلت کرده بودند. از محیط متجدد لبنان تا فضای به شدت سنتی نجف.

مشهور است که طرفداران آیت‌الله خمینی به چند دلیل از آیت‌الله موسی صدر دلگیر بودند. یکی این که بعد از فوت آیت‌الله حکیم، در پروتکلی که برای شیعیان لبنان تهیه کرد اعلمیت مرجعیت را به آیت‌الله خویی داد و در مرحله بعد آیات شریعتمداری، گلپایگانی و پسرعموی جوانش محمد‌باقر صدر. در مورد آیت‌الله خویی کسی شک و شبهه‌ای نداشت حتی در خود عراق هم اعلمیت آیت‌الله خویی مسلم شناخته می‌شد اما به هرحال لیست آیت‌الله صدر انتظارات طرفداران آیت‌الله خمینی را برآورده نکرده بود.

این اتفاق البته هیچگاه از سوی آیت‌الله خمینی مورد اشاره قرار نگرفت و مشهور است که برای ایشان اصلا اهمیت نداشت که گروهی مرجعیتشان را تایید کنند یا نه. اما دلگیری دوم وقتی بود که در سال ۱۳۵۰ که حنیف نژاد و همفکرانش به اعدام محکوم شده بودند بنا به درخواست بازرگان ویزدی موسی صدر به ایران می‌آید و با محمدرضا پهلوی دیدار می‌کند تا شاید بتواند وساطت کند و آنها را از اعدام نجات دهد که خب نمی‌تواند.

این ملاقات موجب دلگیری مستقیم مرحوم مصطفی خمینی می‌شود و او تا سال‌۵۶ و در سفرهایی که به لبنان و سوریه می‌کند از ملاقات با موسی‌صدر ابا می‌کند تا این که در سال ۵۶ و کمی قبل از درگذشتش با وساطت احمد خمینی، ملاقاتی بین این دو نفر شکل می‌گیرد. البته روایت‌های متعددی از علاقه امام موسی صدر به امام خمینی نقل شده است که از حوصله این مطلب کوتاه خارج است‌ .

در سال‌های اول انقلاب همه نیروهایی که در ارتباط با امام موسی صدر آبدیده شده بودند در خدمت جمهوری اسلامی و نهضت آیت‌الله خمینی درآمدند و شاید هم خودرا به آن رساندند! آیت‌الله خمینی هم بارها و در دیدار با هیات‌های سیاسی سوریه و لیبی و فلسطین به شدت پیگیر سرنوشت موسی صدر بودند.

موسی صدر در شهریور ۵۷ در ملاقاتی که با معمر قذافی داشت ناپدید می‌شود. روایتی نسبتا معتبر وجود دارد که مجادله لفظی او با قذافی موجب قتل او توسط سربازان لیبیایی می‌شود گروهی هم می‌گویند که یاسر عرفات واسطه ترور صدر توسط عوامل قذافی شده بود گروهی دیگر هم می‌گویند که امام موسی صدر همچنان زنده است…

در شهریور ۵۷ امام موسی صدر ۵۰ ساله بود، در اوج پختگی سیاسی و محبوبیت. اما از عجایب خاندان صدر همین بس که یک سال و نیم ‌ بعد پسرعموی نابغه او یعنی محمدباقر صدر و خواهرش بنت‌الهدی توسط ماموران عراقی پس از تحمل شکنجه به شهادت می‌رسند. از قرار پافشاری محمد باقر صدر در حمایت از حرکت انقلاب ایران موجب این اتفاق می‌شود. چهل سال پس از آن روزها، میراث این دو پسر عمو در لبنان و عراق، مهمترین متحدان ایران هستند.

کدخبر: ۳۶۹۵۵۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر