کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۰۳۶۰
تاریخ خبر:

داستان خاندان دولو؛ سلاطین خاویار!

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | از نزدیکان محمدرضا درباره فردوست و علم و ایادی زیاد نوشته‌ایم اما امیرهوشنگ دولو را فراموش کرده بودیم. دولو که ۱۳سال از محمدرضا بزرگ‌تر بود و دو سال هم از ایادی، مثل ایادی و علم محرم راز محمدرضا بود. به لحاظ مادری به شاهزاده کامران میرزای قاجار می‌رسید و نسب پدری‌اش به ایل دولو. او آن‌قدر به محمدرضا نزدیک شده بود که لقب آجودان کشوری محمدرضا را با خود حمل می‌کرد.

فردوست در خاطراتش از او این گونه یاد کرده است: «دولو باغ بزرگ و خانه قدیمی‌(ولی وسیع) مقابل پمپ بنزین جاده شمیران، نزدیک تجریش داشت. او مدتی با من خوب بود و چندین مرتبه مرا به خانه‌اش دعوت کرد. تریاکی شدید بود و به دستور محمدرضا بهترین تریاک ایران به وفور و مجانی در اختیارش قرار می‌گرفت. هر روز مقامات مهمی‌به خانه دولّو می‌رفتند.

از جمله کسی که می‌خواست وکیل یا سفیر یا وزیر شود، افسری که می‌خواست سرتیپ یا سرلشکر یا سپهبد شود، فردی که پرونده داشت و می‌خواست از مجازات معاف شود و یا طرف را محکوم کند و امثالهم…او تمام درخواست‌ها را مستقیماً در اتاق خواب محمدرضا به اطلاعش می‌رساند و بدون استثنا همه تصویب می‌شد. لذا همه به خانه دولو رو می‌آوردند.ایادی با او خوب بود و حسادت نمی‌کرد، چون صبح‌ها هر دو با هم به اتاق محمدرضا می‌رفتند و ایادی او را رقیب خود نمی‌دانست. کار دولو چیز دیگری بود…»

در خاطرات منتسب به فریده دیبا مادر فرح هم نقل شده است:‌ «شاه ۱۰ شب می‌رفت برای الواطی و شب زنده داری و صبح‌ها تا ساعت ۱۰ خواب بود. هوشنگ دولو قاجار و سپهبد ایادی دو یار شبانه شاه بودند که اجازه داشتند وارد اتاق خواب شده و شاه را بیدار کنند و برنامه شب بعد را تنظیم کنند. دولو قاجار همیشه چند زن زیبای ایرانی و خارجی جدید در خانه‌اش بود و خانه او پاتوق شاه. ما وان با شیر گرم گاو را از دولوقاجار یاد گرفتیم و شاه و فرح هم بعدا از همین روش هر روز برای تمدد اعصاب و جلوگیری از پیری استفاده می‌کردند.»

خانواده دولو از دیرباز در کار تجارت خاویار بودند. دختردایی مادری دولو یعنی احسانه نیکخواه دولو به سلطان خاویار مشهور بود. مشهور است که در سال ۱۳۴۰ این خانم بازداشت می‌شود اما با تهدید مادرش به افشاکردن پرونده‌های مواد مخدر اشرف و حمیدرضا پهلوی آزاد می‌شود. محمدرضا نیز امیرهوشنگ دولو را همه کاره خاویار ایران کرد تا در کنار دختر دایی جان و البته دکتر ایادی (که مدیر شیلات ایران بود) یک منبع درآمد تضمین شده داشته باشد.

دولو شرکت خاویار ایران را در شراکت با احسانه دولو و منیره اعظم دولو تاسیس کرد و برنده همیشگی همه مزایده‌های شیلات (به مدیریت دکتر ایادی‌) بود. نزدیکی دولو به محمدرضا، اعصاب علم را نیز برهم ریخته بود.‌حرف‌های زیادی درباره نقش دولو در ارتباط محمدرضا با زنان دیگر وجود دارد که از آنها می‌گذریم. دولو اما در دوحادثه رسوا کننده نقش داشته است. اولی وقتی بود که پلیس سوئیس به خانه مردی به اسم قریشی در ژنو حمله برد و مقداری تریاک از او کشف کرد.

قریشی تقصیر را گردن امیرهوشنگ دولو انداخت و گفت تنها واسطه است تا این تریاک‌هارا به آلمان و به دست خسرو قشقایی برساند. این مقارن است با حضور شاه و البته دولو در سن موریتس سوئیس. پلیس سوئیس دولو را دستگیر می‌کند اما محمدرضا مستقیما دخالت می‌کند و باعنوان کردن مصونیت دیپلماتیک دولو، او را شخصا از بازپرسی نجات می‌دهد و در جلوی چشمان حیرتزده ماموران سوئیسی با خود به زوریخ می‌بردو همراه خود سوار هواپیمای شخصی‌اش کرده و به تهران می‌برد.

در واقع دولو را باتوجه به قوانین سوئیس از حداقل۲۰ سال حبس نجات می‌دهد. این ماجرا مربوط به اسفند سال ۱۳۵۰ است. علم در خاطراتش از مصائبی که برای پاک کردن گند دولو در سوئیس و در فروردین ۱۳۵۱ متحمل شده نوشته است. او بعد می‌گوید :«‌در ۱۵ اردیبهشت شرفیاب شدم. گزارش دادم که پرونده دولّو به نحو رضایت‌بخشی مختومه اعلام شد. شاه بسیار خوشحال شد و از من خواست در این مورد به ملکه حرفی نزنم چون از این خبر خوشحال نمی‌شود. گفت او از دور و بری‌های من خوشش نمی‌آید، که حق هم دارد. مطمئنم که می‌دانی علتش چیست. »

اتفاق دوم در سال ۱۳۵۳ رخ می‌دهد. باز هم علم با دلخوری شرح می‌دهد: «دوشنبه ۸ تیر شاه با هواپیما «کنکورد» به تهران بازگشت و پروازش از پاریس به تهران فقط دو ساعت و نیم طول کشید… بعد از شام به من دستور داد کثافت‌کاری‌های دولو را رفع و رجوع کنم، مرد که رسما به عنوان یک معتاد به تریاک شناخته شده است از یک اداره ویژه دولتی سهمیه دریافت می‌کند. با وجود این راننده‌اش را به اصفهان فرستاده تا ۳۰کیلوگرم تریاک برای او بیاورد.

در راه بازگشت اتومبیلش تصادف کرد و همسر راننده کشته شد… به محض این که ژاندارمری و پزشکی قانونی درباره احتمال توطئه قتل شروع به تحقیق کردند، طبیعتا متوجه تریاک‌های دولو شدند. وقتی به خانه رسیدم فرمانده ژاندارمری را احضار کردم که اظهار داشت علاوه بر تریاک، آثار هروئین هم در اتومبیل دیده شده است. این ضربه هولناکی بود. در این کشور یک آدم به خاطر تملک یک گرم هروئین اعدام و خانواده‌اش بی‌سرپرست می‌شود من چه باید بکنم؟…

بالاخره تصمیم گرفتم که چنانچه شاه خواهان پرده‌پوشی باشد، تقاضا کنم… در این ضمن به فرمانده گفتم که به تحقیقاتش ادامه دهد. آن وقت به دولو تلفن کردم که به کلی این موضوع را که چیزی غیر از تریاک در اتومبیل بوده است تکذیب کرد. کمی‌بعد فرمانده تلفن کرد و تایید کرد که موضوع هروئین دروغ بوده و گزارش اولیه‌شان نادرست بوده است.

یکشنبه ۹ تیر… توانستم به شاه تلفن کنم و از جمله به او بگویم که پرونده دولو مختومه شده است… با وجود این خاطرنشان کردم که اولین سوال دولو از من این بوده که بر سر تریاک‌ها چه آمده است… بدون کوچک‌ترین فکری برای جراحات راننده یا مرگ غم‌انگیز همسرش…»دولو سال ۵۷ ایران را ترک کرد و به پاریس رفت و چند سال بعد در نزدیکی هشتاد سالگی درگذشت.

کدخبر: ۳۷۰۳۶۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر