کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۹۰۷۱
تاریخ خبر:

داستان حجازی و پروین؛ سلطان‌‌های معکوس‌‌پوش

روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: دربی ۹۷ سرخابی‌‌ها با تمامی بی‌‌مزگی‌‌های متاخرش، مرا یاد بعضی خاطرات خاکستری-طوسی می‌‌اندازد. چنین است که امروز هم بی‌‌دلیل و بی‌‌بهانه یاد آقای حجازی و پروین افتاده‌‌ام؛ رادیکال‌‌ترین پسران سرخابی که شهرت‌‌شان یک عمر با رنگ آبی و قرمز پیوند خورده و شاید از نگاه متعصب‌‌ترین تیفوسی‌‌های دربی‌‌باز، آنها ابَرسمبل و شمایل بزرگ تیم خود به حساب آیند.

دلیل این خاطره‌‌بازی در این گیرودار زمستانه که از فرط بدبختی، خاطرات هم فی‌‌نفسه ارزش و اصالت خود را از دست داده‌‌اند، تماشای عکس این دو چهره افسانه‌‌ای فوتبالفارسی با پیراهن تیم مقابل است. هم ناصرخان و هم علی‌‌آقا در عمرشان فقط یک بار پیراهن تیم حریف را به تن کردند و من امروز طالبم به بهانه دربی عصر، از رازهای بامزه این «معکوس‌‌جامگی» سخن بگویم. یک معکوس‌‌جامگی بامزه که اگر امروز دست به این کار زده بودند، تیفوسی‌‌ها کُت آنها را سرشان می‌‌کشیدند!

دو: علی‌‌آقا در عمرش فقط یک بار جامه آبی به تن کرد. آن هم در آتلیه مجله دنیای ورزش در سال ۱۳۵۱ که در مقابل اصرارهای عکاس سرتق اطلاعات گولمال شد و نتوانست از این تصمیم شانه خالی کند و مجبور شد دو فقره عکس بیاندازد که هر دوی‌شان به مرور در دنیا چاپ شد. او در یک تصویر دسته‌‌جمعی در کنار ستاره‌‌های کلنی تهران، پیراهن آبی تیم تاج (استقلال) را پوشید و روی نیمکت نشست؛ پروین در حالی پیراهن آبی با آستین‌‌های سفید را به تن کرد که شورت ورزشی مشکی و زنگال‌‌های قرمز پوشیده بود.

آن روز غیر از یک عکس دسته‌‌جمعی ۱۹ نفره، پروین البته یک عکس دو نفره هم با مهدی مناجاتی در حالت نشسته گرفت که آقامهدی پیراهن تیم ملی برزیل را تنش کرده بود. این عکس دو نفره نیز مثل آن تصویر دسته‌‌جمعی به صورت تمام‌‌صفحه در دنیای ورزش چاپ شد و تنها سند خیانت او (شوخی کردم) در شش دهه پرسپولیسی بودنش به حساب می‌‌آید (غلط کردم).

تنها بازخورد منفی چاپ عکس پروین با پیراهن آبی، سگرمه‌‌های درهم رفته همایون بهزادی کاپیتان وقت سرخپوش‌‌ها بود که به او فهماند اگر بار دیگر پیراهن آبی تنش کند، هرچه دیده از چشم خودش دیده است. البته از حق نباید گذشت که خاطرات به جا مانده از آن تصویر آتلیه‌‌ای و نیز جوراب قرمز پروین، حکایت از آن دارد که او قرار بود آن روز لباس ورزشی‌‌اش را با پیراهن زرد قناری داود میرطوسی بازیکن هما معاوضه کند اما نمی‌‌دانم چه بلایی سرش آمد که به جای پوشیدن جامه زرد، آبی تنش کرد و این تصویر تاریخی از تنها عکس سلطان با پیراهن آبی به یادگار ماند.

در پوستر دسته‌‌جمعی دنیای ورزش که پروین برای اولین و آخرین بار پیراهن آبی به تن کرده است، از پرسپولیسی‌‌ها بازیکنانی چون صفر ایرانپاک، محمود خردبین، ایرج سلیمانی و اسماعیل حاج‌‌رحیمی‌‌پور نیز حضور دارند که هیچ کدام پیراهن تاج را به تن نکرده و با لباس سبز تیم ملی ‌یا تی‌‌شرت سفیدی که رویش شعار لاتین چاپ شده، عکس انداخته‌‌اند و تاجی‌‌ها نیز مرکب از مسعود مژدهی، عباس نوین‌‌روزگار، جواد قراب، اکبر کارگرجم و کارو حق‌‌وردیان با پیراهن‌‌های مختلف آبی، سفید ‌یا راه‌‌راه «قرمزومشکی» حضور‌دارند.

شاید هم عکاس به خیال خود دوست داشته تصویر ستاره‌‌ها را با پیراهن‌‌های غیرهمگون و رنگارنگ بیاندازد و جلوه‌‌ای به پوسترش بدهد. در تصویر دسته‌‌جمعی البته بازیکنان غیرسرخابی نظیر حسین کازرانی، محمد صادقی، مهدی مناجاتی، اصغر شرفی و مجید حلوایی از پاس، غلام وفاخواه از تیم عقاب و علیرضا عزیزی و داود میرطوسی از باشگاه گارد حضور دارند.

سه: اگر سلطان قرمزها تنها یک بار در عمرش با جامه آبی در آتلیه حاضر شد و عکسش در تیراژ وسیعی به چاپ رسید، اسطوره تیم مقابل، ناصر حجازی نیز تنها یک بار به پوشیدن پیراهن قرمز رقیب، رغبت و رضایت داد. ناصر که از روزهای اول دروازه‌‌بانی خود عاشق لباس یکدست «تمام‌‌مشکی» بود و بعدها به پیراهن زرد، تعلق‌‌خاطری پیدا کرد، البته در چند بازی ملی نیز جامه قرمز به تن کرد اما داستان آن یک بار پیراهن قرمز پوشیدنش حکایتی دیگر داشت.

او با تمام قلبش پیراهن قرمز-اناری پرسپولیس را در زندان به تن کرد. نه که گمان کنید او خدای ناکرده در محبس به سر می‌‌برد. آقای حجازی آنقدر نازکدل و عاطفی بود که در بازی ستاره‌‌های پرسپولیس با زندانیان، با کمال اشتیاق به میدان رفت و از پوشیدن پیراهن رقیب همیشگی در یک مراسم گلریزان خودداری نکرد. هدف او بسیار بزرگتر از این بحث‌‌های خاله‌‌زنکی بود.

رسم مرسوم و مالوف سال‌‌های اول انقلاب و جنگ‌ که فوتبال علنا خوابیده بود، این بود که مجامعی مثل تحریریه کیهان‌‌ورزشی برای جلوگیری از مرگ فوتبال، دست به چنین کارهای خیریه‌‌ای می‌‌زدند که تیم‌‌های ملی را در رشته‌های مختلف به زندان ببرند و در حیاط زندان با محبوسان بازی کنند. تاثیر این کار مردمی در این بود که نه‌تنها تنور فوتبال در زمان جنگ، داغ نگه داشته می‌‌شد و مطبوعات چیزی برای پر کردن صفحات خود می‌‌یافتند، بلکه در مذاکره با روسای زندان‌‌ها نیز این پیش‌‌شرط را تعیین می‌‌کردند که چنانچه تیم زندانیان بر تیم‌‌های منتخب پیروز شد در کاهش حبس بازیکنان تیم زندان تاثیر بگذارد و می‌‌گذاشت هم.

من خودم یک بار در خواهشی فروتنانه از فاروق‌‌خان فخرالدینی مربی جنتلمن و مهربان تیم ملی والیبال در سال‌‌های ابتدایی انقلاب و جنگ، تیم منتخب کشور را به زندان تبریز بردم و با التماس از آنها خواستم که در یک بازی پایاپای، به تیم زندانیان ببازند بلکه تاثیری در حبس ورزشکاران محبوس داشته باشد و چنین شد که برخی‌‌شان حتی از خطر اعدام رستند و به مرور حبس‌‌شان کم شد و به خانه‌‌هاشان بازگشتند. آدم چرا نباید به قربان چنین ستارگان فروتنی که حاضر بودند دستی دستی از تیم زندانی‌‌ها شکست بخورند، نرود؟ من خودم می‌‌روم.

چهار: حالا که از ناصر نوشتم یادم باشد این چیزها را در کتابش که این روزها در حین نگارش آن دپرس شده و روی تخم‌‌مرغ‌‌هایم نشسته‌‌ام هم بیاورم. او از نظر من غیرمترقبه‌‌ترین فوتبالچی جهان بود. مردی که اگرچه در عمرش فقط یک بار با پیراهن پرسپولیس بازی کرد اما یک بار هم از صمیم قلب در مقابل باشگاه تاج به عنوان فوروارد حاضر شد تا انتقامش را از مدیرانی که باعث گریزش از باشگاه پدری و پیوستنش به تیم شهباز شده بودند، بگیرد.

همین کار او بود که باعث شد کرکری تیفوسی‌‌های سرخابی در سال ۱۳۵۵ به مرحله تازه‌‌ای برسد و شعارهای جدیدی ساخته شود. داستان از شعار تازه پرسپولیسی‌‌ها آغاز شد که وقتی تاجی‌‌ها عدد ۸۸ را به عنوان شعار خود و به نشانه گل‌‌ خورده پرسپولیس در دقیقه ۸۸ دربی به رخ قرمزها ‌‌کشیدند، پرسپولیسی‌‌ها نیز با شعار کنایه‌‌آمیز «حجازی نوک‌‌حمله» به حریف پاسخ دادند. اشاره پرسپولیسی‌‌ها به مسابقه شهباز و تاج بود که تاج در آن دیدار باخت و حجازی هم آن روز در خط‌‌حمله بازی کرد.

چه کسی باور می‌‌کند ناصر حجازی اسطوره مسلّم پسران آبی‌‌ با قرارداد ۲۵ هزار تومانی به تیم پرستاره شهباز برود و در مقابل باشگاه محبوب خود در خط‌‌ حمله به میدان رود؟ او نه‌تنها گلر بی‌‌بدیل آسیا که غیرمترقبه‌‌ترین فوتبالچی جهان بود! گلری که خود عاشق گل زدن بود و اگر رایکوف اجازه می‌‌داد دوست داشت تمام پنالتی‌‌های تیمش را خودش بزند.

هنوز مات و معطلم که او چگونه جرات کرد در بازی ایران و چکسلواکی در فینال جام دوستی در تهران، روی نقطه پنالتی بایستد و به همتای چک خود پنالتی بزند؟ تنها پنالتی بی‌‌ثمر آن روز که باعث شد بازی ۶بر۵ به سود مهمان تمام شود و دست ایران از قهرمانی جام دوستی در خاک خود کوتاه بماند. چه کسی قربان چنین بازیکن پرریسک و آشتی‌‌ناپذیر و عصیانگری نمی‌‌رود که من نروم. روی سرم می‌‌روم.

کدخبر: ۴۲۹۰۷۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • farbod7

    علی آقا همیشه گفته که تیم دومش استقلاله. از مرحوم ناصر خان حجازی هم نگو که از خی لی جنبه ها تک بود. همین که رفت سرمربی مح مدان بنگلادش شد و پرسپولیس را در جام باش گاه های آسیا برد، البته پرسپولیسی که علی آقا را روی نیمکت نداشت.