داستان جداییطلبان ۱۳۰۰ و بوران ۱۳۵۰
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی| سال ۱۳۰۰ در ایران سال تثبیت حکومت رضاشاهی است. رضاشاه ۳ اسفند ۱۲۹۹ با همراهی سیدضیاءالدین طباطبایی کودتا کرد و خود وزیر جنگ شد و سید ضیاء به عنوان نخست وزیر کار خود را آغاز کرد. با این حال عمر نخست وزیری او حدود سه ماه طول کشید و اختلافات او با رضاخان باعث شد که از نخست وزیری کنار برود و قوام السلطنه، صاحب حکومت شود. حکومت قوام هم هشت ماه طول کشید و او این بار به خاطر اختلاف با مصدق و مجلس، از کار استعفا داد و میرزا حسین مشیرالدوله یا پیرنیا به عنوان نخست وزیر انتخاب شد.
در همین دوره حکومتی که رضاشاه در آن نقشی کلیدی داشت، در حال مبارزه با افرادی بود که در گوشه و کنار کشور، علیه حکومت مرکزی فعالیت میکردند و حتی به برخی از آنان، جداییطلب اطلاق میشود. کلنل محمد تقی خان پسیان در مهر ۱۳۰۰ و میرزا کوچک خان جنگلی در آذر ۱۳۰۰ به ترتیب در قوچان و گیلان کشته میشوند و امیر مود سوادکوهی، شورشی مازندران در شهریور ۱۳۰۰ و ابوالقاسم لاهوتی در بهمن ۱۳۰۰ در تبریز، شکست میخورند و به این ترتیب تقریبا، اکثر قدرتمندان محلی مخالف حکومت مرکزی، در این سال و به خصوص در نیمه دوم آن سرکوب میشوند.
اما در زمستان سال ۱۳۵۰، شاهد برف و کولاکی سنگین در ایران هستیم. گفته شده که این برف و کولاک در کتاب رکوردهای جهان یا گینس ثبت شده ولی این نکته درست نیست. با این حال چیزی از شگفتآور بودن آن اتفاق کم نمیشود. ماجرا از دومین روز بهمن آغاز میشود. برف سنگینی در اکثر نقاط ایران میآید. بارش برف در بعضی مناطق تا ۳۶ ساعت ادامه پیدا میکند و به روایتی حداقل میزان برف در کشور به ۳ و حداکثر آن به ۸ متر رسید.
برخی میگویند که بر اثر این اتفاق ۲۰۰ روستا به طور کامل زیر برف رفت. ماجرا فقط بارش برف نبود. دمای اردبیل به منفی ۲۴ و شهرکرد به منفی ۲۷ درجه، فیروزکوه به منفی ۳۲ درجه رسید و در خراسان دمای منفی ۳۷ درجه هم ثبت شد.مهمترین اثر برف این بود که بسیاری از مسیرهای امدادرسانی به مناطق مختلف کشور از بین رفت. در تهران مثلا ارتباط با شمیرانات قطع شد. خیابانها به حدی قفل شده بودند که مدارس در همان ابتدای بحران به مدت سه روز تعطیل شد.
برف البته تاثیرات دیگری هم داشت. کارشناسان از «در خطر بودن جان ۲ میلیون دام» خبر دادند. مشکل تامین مایحتاج مردم به شدت نمود پیدا کرد و ذخیره آرد در بسیاری از نقاط ایران به پایان رسید. برق قطع شد و بندر پهلوی (انزلی) در تاریکی مطلق فرو رفت. در جنوب کشور بارش بیامان باران سبب طغیان کارون شده و همین موضوع باعث شد تا مارها به ساحل هجوم بیاورند؛ وضعیت در حال وخامت بود و گرگها که بهدلیل سرما و نبود غذا به شدت گرسنه بودند در چالوس و آمل نیز به جان مردم افتادند.
بحران حدود سه هفته ادامه پیدا کرد و تقریبا از ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۰ دمای هوا کم کم افزایش پیدا کرد و بوران شدید و سهمگین در کشور ما به کار خود پایان داد. با این حال از آن پس، نوبت بیماریهای پس از سرما یعنی آنفلوآنزا و سرماخوردگیهای شدید رسید و متاسفانه عدهای دیگر از هموطنان در بستر بیماری جان سپردند.
نکته مهم درباره این ماجرا این است که محمدرضا، پنج بهمن ۱۳۵۰ و سه روز بعد از آغاز بحران، تهران را به مقصد سوئیس ترک میکند تا به اسکی و تعطیلات زمستانی سالانهاش برسد و ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ به ایران بازگشت آن هم در حالی که در این مدت، ۴ هزار ایرانی به خاطر برف و بوران جان خود را از دست داده بودند.