داستانهای عامهپسند| سریال جدید «انسان علیه زنبور»
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| واقعا انسان موجودی است عجیب و هنوز بعد از چند هزار سال تمدن، سرشار از رمز و راز باقی مانده. مثلا تا به حال فکر کردهاید که چرا با دیدن اتفاقی ناخوشایند برای دیگران خندهمان میگیرد؟ حالا چه خنده را بروز بدهیم و چه نه. فرضا در یک ویدئو وقتی میبینیم بلایی سر کسی میآید، به خنده میافتیم. شاید چون برای خودمان پیش نیامده و از آن آسیب کذایی در امان بودهایم. معلوم نیست که فیلسوفان، روانشناسان و متخصصان عصبشناسی برای این پدیده پاسخ روشنی پیدا کردهاند یا نه، در عوض مفهوم کمدی بر پایهاش بنا شده.
مشخصا درباره کمدی اسلپاستیک صحبت میکنیم که جوهرهاش کنشهای فیزیکی است و به اندازه خود سینما قدمت دارد؛ جنسی از کمدی که با انتشار سریال جدید «انسان علیه زنبور» (با عنوان اصلی Man Vs. Bee) دوباره مورد توجه قرار گرفته است. روآن اتکینسون که بین عموم مردم همچنان با کاراکتر «مستر بین» شناخته میشود، برگشته به همان کاری که درش یکهتاز است.
یک سرایدار بیچاره استخدام میشود تا برای چند روز مراقب خانه فوقالعاده لوکس یک زوج ثروتمند باشد، خانهای که قدر یک موزه پر است از اشیا و آثار هنری گرانقیمت و خودش هم چند میلیون پوند ارزش دارد. آقای سرایدار برای چند روز باید حواسش به خانه باشد تا به گوشهاش خش نیفتد اما تلاش برای بیرون کردن یک زنبور مزاحم کار را به جایی میرساند که همه چیز با خاک یکسان میشود. اتفاقات در نُه اپیزود ۱۰-۲۰ دقیقهای روایت میشود و کل ماجرا بیشتر از تماشای یک فیلم بلند طول نمیکشد.
فرمت برآمده از سرویسهای استریم به کمک «انسان علیه زنبور» آمده و راه را برای تولید هموار کرده. وگرنه به سختی میشد آن را در قالب یک فیلم بلند یا سریال روتین جا داد.روآن اتکینسون اینجا همان کاری را انجام میدهد که تقریبا در چهل سال گذشته به شکلهای مختلف ازش دیدهایم؛ با کاراکتری سروکار داریم که خواسته یا ناخواسته زیر بار قراردادهای دنیای پیرامونش نمیرود، چه قراردادهای نمایشی مختص دنیای اثر باشد و چه برگرفته از دنیای واقعی.
پس با بیخیالی یا یکدندگی گند میزند به همه چیز و بعد مجبور میشود که گند بالاآمده را جمع کند، در نتیجه سیر اشتباهات ادامه پیدا میکند. مثلا در سریال و فیلمهای «مستر بین» بدجنسی و شیطنت کاراکتر بیشتر است ولی فرمول ثابت باقی میماند. آن چیزی که قرار است خراب شود، شاید رنگآمیزی یک خانه، برنامه پیکنیک، جلسه امتحان، مهمانی سال نو، یک نقاشی گرانقیمت یا حتی نمایش فیلم در جشنواره کن باشد.
وقتی خرابکاریها عامدانه است، مخاطب از به هم خوردن نظم در دنیای پیرامون قصه به خنده میافتد. وقتی اشتباهات سهوی پیش میآید، کمدی با تلاش مذبوحانه برای جبران شکل میگیرد. سری «جانی انگلیش» نیز از همین فرمول استفاده میکند برای شوخی با قراردادهای ژانری و پیشفرضهای معمول در یک فیلم جاسوسی. در «انسان علیه زنبور» خبری از بدجنسی نیست و کار با بیفکری و بدشانسی کاراکتر سرایدار پیش میرود.
گرچه کشف بزرگی نیست که کمدیهای مهمی چون «پارتی» (بلیک ادوارز و پیتر سلرز) و فیلمهای ژاک تاتی الهامبخش «انسان علیه زنبور» بوده، در عمل با نسخهای لایواکشن از کمدی کارتونی به سبک «تام و جری»، «پلنگ صورتی» و «لونی تونز» مواجهیم و در لحظاتی شخصیت سرایدار با آن نقشههای احمقانهاش رسما در جلد تام و کایوتی فرو میرود.
در نتیجه اصلا لازم نیست که دنبال نکته عجیب و غریبی در زیرمتن بگردید و همه چیز را باید در اجرا پیدا کنید. اتکینسون، ویلیام دیویس و دیوید کر (که قبلا در فیلمهای «جانی انگلیش» همکاری داشتهاند) یک کار ساده (نه به معنای منفی) را به استادانهترین شکل ممکن تکرار کردهاند و حداقل در مهندسی و اجرای شوخیهای بزن و بکوب نمیشود کارشان را نادیده گرفت.
نهایتا «انسان علیه زنبور» چیزی شده که به طور معمول از یک نمایش کمدی انتظار میرود: خنداندن و سرگرم کردن مخاطب. بعضی شوخیها بامزهترند و بقیه هم وقتی خیلی بکر و سطح بالا نیستند، به لطف کیفیت اجرا، کسی را ناامید نمیکنند. اگر این کافی است، یعنی دنبال چیز بیشتری نمیگردید و حرص خوردن بابت خرابکاریها یا دلسوزی بیش از حد برای موقعیت کاراکتر آزارتان نمیدهد، تماشای سریال تجربهای مفرح خواهد بود و چه بهتر که دستهجمعی باشد.