داستانهای عامهپسند| درباره فیلم دیشب در سوهو
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| کم نیست رازها و معماهای دنیا که هنوز چیز زیادی ازشان نمیدانیم، ولی به دلیل روزمرگی و پیوستگی بهشان عادت کردهایم. مثلا همین خواب؛ مکانیزمی شگفتانگیز که به صورتی توصیفناپذیر خودآگاه و ناخودآگاه، خاطره و لحظه و خیال و واقعیت را به هم پیوند میدهد و به گفته علما مهمترین ترفند هستی برای تحمل کردن رنجهای زیستی است. سوررئالیستها با پیدا کردن همین کلید سعی داشتند که نقب بزنند به انبار پر از رمز و جادوی ناخودآگاه آدمی.
موفق شدند و نقشه گنج را هم گذاشتند جلوی چشم بقیه. این دفعه یکی از خورهترین فیلمسازهای معاصر به سرش زده تا با «دیشب در سوهو» (با عنوان اصلی Last Night in Soho) ما را بکشاند به همان دالان و حسابی سرگرممان کند.ماجرا درباره دختری شهرستانی است که سالها قبل مادرش را از دست داده و الان دارد به لندن میرود تا در رشته مد و فشن تحصیل کند. الوئیس (توماسین مککنزی) از همه پنهان کرده که تجسمی شبحوار از مادر مرحومش را میبیند؛ چون مادرش به دلیل بیماری روانی خودش را کشته.
در خوابگاه بقیه تحویلش نمیگیرند و اذیتش میکنند. برای خلاصشدن از دست همکلاسیهای اعصاب خردکن و غم غربت، اتاقی را در طبقه بالای خانه یک پیرزن اجاره میکند. اقامت در اتاق طبیعی پیش نمیرود. شبها موقع خواب خودش را در کالبد دختر دیگری میبیند که سالها قبل ساکن همین اتاق بوده.
دختری زیبا و با آرزوهای بزرگ در سر که به لندن آمده تا خواننده شود. اولش، این سفر جادویی در جسمی تازه به لندن دهه شصت آمده، رویایی به نظر میرسد. اما وقتی زندگی سندی (آنیا تیلور جوی) به سمت تاریکی میرود و در رنجهایش شریک میشود، دیگر از کابوس گریزی نیست. مخصوصا که جلوههای کابوسوار زندگی سندی در بیداری هم دست از سرش برنمیدارد.
طرفداران ادگار رایت با خیال راحت میتوانند خودشان را برای لذت بردن از «دیشب در سوهو» آماده کنند. دو تا فیلم قبلی رایت جای ناامیدی داشت؛ «پایان دنیا» خیلی دیده نشد و زیر سایه «شان مردگان» و «هات فاز» قرار گرفت. «بیبی درایور» هم قدم رو به جلویی نشد، گرچه موفقترین و محبوبترین فیلماش برای مخاطب عام بود و پایش را در هالیوود محکم کرد. خوشبختانه قیمت رایت بالاتر از آن بوده که آمار فروش «بیبی درایور» راضیاش کند به فروختن روح خودش! در عوض تلاش کرده تا با فیلم جدیدش دوباره مدال خوره/فیلمساز را پس بگیرد.
رایت بیش از هر چیز به خاطر تسلط روی تدوین، حس طنز، ارجاعات پایانناپذیر به تاریخ سینما و رویکرد متامدرناش در قبال ژانر شناخته میشود. همهاش را باز در «دیشب در سوهو» پیدا میکنید، اما دستاورد اصلی بازیافت یک اتمسفر سینمایی منقرضشده و احیای آن در کالبد فیلم سرگرمکننده همخوان با مختصات و تعاریف هزاره جدید است. ماجرای پیوند و تقابل دو تا دختر قصه، یکی از دهه شصت و دیگری در عصر حاضر، میتواند نمود عینی همین تطبیق بین دو جریان سینمایی مختلف باشد.
اگر دنبال مثال ملموستری میگردید، به «بلید رانر ۲۰۴۹» فکر کنید که چطور دو دختر فیلم، مجازی و واقعی، در مقابل مرد قصه به یگانگی میرسیدند!تقریبا هر آنچه پیروان قرن بیستمی فروید و یونگ از فیلمهای هیچکاک بیرون کشیدهاند، ادگار رایت دوره کرده تا سیر رویا به کابوس و حس مسخوار زیستن در تن یا خاطر دیگری را با یک دختر نسل زد پیاده کند؛
قرائتهای فرمی دیپالما از هیچکاک، دوگانه بلوند و تیره، شیرجه زدن وسط رنگ و نور و… هرچه بیشتر درگیر فیلم شوید، چیزهای بیشتری برای کشف به چشمتان میخورد و دیگر فقط به هیچکاک محدود نمیمانید، تا جایی که به گفته خودش «انزجارِ» رومن پولانسکی و «حالا نگاه نکنِ» نیکلاس روگ منابع الهام اصلی بوده برای نوشتن قصه و ساختن فیلم. رایت شناخت و دانش عمومی موجود نسبت به آثار سینمایی مدنظرش را با مهندسی معکوس به کار گرفته تا همان شکل از سرگرمی و گیرایی را در قالب فیلمی امروزی احضار کند.
نتیجه موفقیتآمیز بوده، گرچه چند تا نکته را نباید فراموش کرد. «دیشب در سوهو» در پوستهای از پاپ کالچر و حافظه عمومی مرتبط با لندن دهه شصت پوشیده شده که میتواند هم مایه ذوقزدگی باشد و هم موجب دافعه در کسانی که هیچکدام از نخهای این لایه را نمیگیرند و در نهایت با یک فیلم عظیم طرف نیستیم که دنبال طرح و حل مشکلات زمانهاش باشد و روی موجها سوار شود. بازی را به اندازه زمیناش بسط میدهد و بدون اضافهکاری جمع میکند؛ که اصلا به معنای کم و کسری نیست.