داستانهای عامهپسند| درباره سریال فیزیکی
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| یک: با هر فلسفه و منطقی که حساب کنیم، آخر سر وقتی داریم درباره خودمان حرف میزنیم، «خود» به معنای واقعی کلمه، با مفهومی انتزاعی سروکار داریم؛ دقیقا بخشی از موجودیت ما که نمیدانیم کجاست و چطوری تعریف میشود ولی در عمل یکی نیست با تصویر بیرونی ما که دیگران میبینند و سراغ دارند. خودمان را خیلیوقتها فارغ از جسمانیت و کالبد در نظر میگیریم و این تصویر درونی، که شاید تجسمی ذهنی از هویت ما باشد، تا حدود زیادی فرق میکند با چیزی که صبح به صبح جلوی آینه میبینیم.
قرار نبود بحث اینقدر پیچیده و در باب فلسفه ذهن و موجودیت باشد. خلاصه کلام اینکه اکثر اوقات نقش جسم و جسمانیت را در تعریف وجودی خودمان نادیده میگیریم. مثلا اگر فقط کمی قد ما بلندتر، هیکلمان عضلانیتر و چهرهمان زیباتر بود، همین شخصیت کنونی را حفظ میکردیم؟ قطعا نه! گاهی اوقات، تغییرات فیزیکی کوچک میتواند بهطور کامل هویت و روان ما را زیر و رو کند و فاصله میان معصومیت و شرارت فقط با تورم چند تا عضله طی شود. کمدی سیاه جدید سرویس استریم اپل روی همین موضوع دست میگذارد.
دو: «فیزیکی» (با عنوان اصلی Physical) داستان زن خانهداری را در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ میلادی تعریف میکند. شیلا (رُز بیِرن) بعد از ازدواج با یک استاد دانشگاه که دستکمی از ماست ندارد و به دنیا آوردن بچه، زندگی اجتماعیاش محدود شده به پخت و پز و رُفت و روب. از خودش و همه بدش میآید و در پس لبخند تصنعیاش دارد به زمین و زمان فحش میدهد. بخش عمدهای از این سرخوردگی را میشود گذاشت به حساب سرکوب مداوم لیبیدو که باعث شده تا شیلا برای غلبه بر نفرت نسبت به خودش، به پرخوری پنهانی روی بیاورد.
این عادت تا جایی پیش رفته که زن تقریبا تمام پسانداز خانواده را بر سر پرخوری یواشکی به باد داده. حالا این وسط شوهر کارش را از دست میدهد و میخواهد که وارد سیاست شود و بیش از هر زمانی به پسانداز خانواده نیاز دارد. کشف پدیده جدیدی بهنام ایروبیک، شیلا را نجات میدهد و موتورش را روشن میکند تا برای جور کردن پول از دست رفته، مدیریت کمپین شوهر و اداره زندگی دست به کار شود و کنار بیاید با تمام چیزها و کسانی که ازشان متنفر است.
سه : واکنشها و امتیازات سرویسهای استریم غیر از نتفلیکس را نباید خیلی جدی گرفت، چرا که اکثر محصولاتشان به دلیل کاربران محدود و بازاریابی ضعیف گم میشوند و اصلا به چشم نمیآیند. «فیزیکی» نمونهای از همین دست سریالهاست؛ واکنش اولیه منتقدان به سریال ضدونقیض بود و بعد از انتشار سه اپیزود اول، با حدود ۶۰۰ رای، در IMDB امتیاز پایینی را کسب کرد. در نتیجه رسانهها و منتقدان سریال را یک شکست کامل در نظر گرفتند و قید تماشایش را زدند. چند روز بعد و با افزایش تعداد بینندگان، امتیازات سریال جهش پیدا کرده و حالا که قسمتهای بعدی آن دارد بهصورت هفتگی پخش میشود، احتمالا محبوبیت سریال بیشتر هم خواهد شد و در ادامه رسانهها ناچارند به بازنگری و پس گرفتن حرفشان.
چهار: «فیزیکی» شاید از ابتدا قرار نبوده که به یک «مطالعه شخصیتشناسی» عمیق مبتنی بر تحلیلهای فرویدی تبدیل شود و هدفی فراتر از پیوند زدن چگونگی گسترش و محبوبیت پدیده ایروبیک با یک داستان شخصی در بافت آمریکای دهه۸۰ ریگان را مدنظر نداشتهاند، اما همیشه نمیشود با اطمینان پیشبینی کرد که چه چیزی گیرتان میآید. همین تاکید روی جسمانیت آنقدر جذابیت داشته و دارد که «فیزیکی» در حد تقلید چشمبسته دیگری از محصولات سرگرمی سالهای اخیر با تم دهه ۸۰ میلادی باقی نماند.
رز بیرن که قیافهاش جان میدهد برای بازی کردن نقش دختران بدجنسی که به معصومیت و مظلومیت تظاهر میکنند، بهترین نقش زندگیاش را پیدا کرده و دوگانه نریشنهای سرشار از نفرت و لبخند مهربانانه روی صورتش به عنصر اصلی سریال تبدیل شده. تا جایی که بخش عمدهای از واکنشهای منفی سریال در چند اپیزود اول به همین کاراکتر روی اعصاب و متظاهر شیلا برمیگردد؛زن باورپذیر و ناخوشایندی که برای خیلی از مخاطبان همدلیبرانگیز نبوده، یا ترجیح دادهاند تا همراهیاش نکنند.
پنج: اگر یک کمدی زنانه با تم دهه ۸۰ برای تماشای اپیزودهای نیمساعته این سریال کفایت میکند، نیازی به شرح و توضیح اضافه نیست. دنبال چیزی بیشتر از این هم باشید، «فیزیکی» ناامیدتان نمیکند؛ کافی است مثل شخصیت اصلی سریال خشم فروخفته از اطرافیان آزارتان بدهد یا به هر دلیلی از وضعیت جسمی کنونیتان راضی نباشید تا تماشای سریال برایتان به تجربهای مفرح تبدیل شود.