داستانهای عامهپسند| سریال «آمریکاییها» درباره جاسوسها
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی| از قدیم گفتهاند که تاریخ تکرار میشود؛ شاید بشود اینطور تصحیحش کرد که تجربیات انسانی مشابه در موقعیتهای متفاوت دوباره اتفاق میافتند و به همین دلیل احساس میکنیم با دژاووی تاریخی مواجه شدهایم. مثلا، بیش از سه دهه است که جنگ سرد به پایان رسیده ولی میراثش همچنان بهجا مانده. اگر بنای یادآوری به داستانها و راویتها باشد، جاسوسها و ماموران امنیتی مهرههای کلیدی آن دوران بودهاند، گرچه الزاما تصویری که سینما و ادبیات از جاسوسها ارائه داده با واقعیت سازگار نیست.
در میان محصولات مهم سالهای اخیر، «آمریکاییها» سریال متفاوتی است که روی زیست جاسوسها تمرکز کرده و از جهانی منحصر بهفرد باقی مانده. بهجای مامورانی نفوذناپذیر، با انسانهایی آسیبپذیر مواجهیم که ایدئولوژی از هویت خالیشان کرده است.
فیلیپ و الیزابت جنینگز زوج آمریکایی و معمولیاي هستند که در یکی از شهرکهای اطراف واشنگتن دیسی زندگی میکنند. این زوج خوشبخت دو فرزند نوجوان دارند و با هم در شرکت هواپیمایی مشغول بهکارند.
اما تمام اینها دروغ و پوشش است. این دو نفر مامور کارکشته کاگباند که سالها قبل بهعنوان یک زوج وارد آمریکا شدهاند و برای شوروی جاسوسی میکنند. حتی بچههای آنها هم از این موضوع خبر ندارند. با روی کار آمدن رونالد ریگان، تنشها در جنگ سرد اوج گرفته و جنگی مخفیانه در خاک آمریکا آغاز شده است. سیآیای و واحد ضدجاسوسی افبیآی، تمام وقت در تعقیب جاسوسهای شورویاند و از طرف دیگر مسکو هم در این شرایط دستورات علمیاتی تازهای را در پیش گرفته. در چنین وضعیتی ادامه فعالیت برای فیلیپ و الیزابت سختتر از همیشه به نظر میرسد. مخصوصا وقتی که باور آنها نسبت به نقش و وظیفهای که بر عهده دارند، متزلزل میشود.
جو وایزبرگ خالق سریال، در سالهای ابتدایی دهه نود مامور سازمان سیآیای بوده و بعدا معلوم نیست چه به سرش زد که رفت دنبال نویسندگی. همین امسال هم مینیسریال موفق «بیمار» را برای افاکس ساخت که با استقبال مواجه شد. ایده اصلی «آمریکاییها» برمیگردد به پروژه غیرقانونی روسیه و افشای حلقه بزرگ جاسوسی در سال 2010.
در این پروژه مخفی، جاسوسهای بیشماری در قالب شهروندان آمریکایی به ایالات متحده نفوذ کرده بودند و طی چند دهه، در ردههای مختلف اطلاعات جمعآوری میکردند. وایزبرگ جزئیات بهدست آمده از این پرونده را با اسناد بهجا مانده از عملیاتهای مخفی کاگب در دوران جنگ سرد ترکیب کرد و حاصلش شد سریالی نفسگیر.
داستان«آمریکاییها» در دهه هشتاد اتفاق میافتد. با این وجود نقطه مرکزی سریال یعنی نفوذ و حضور نامحسوس دشمنان، موضوعی است که به یک دوره زمانی خاص محدود نمیشود. زاویه دید داستان هم از مقابله کاخ سفید و کرملین بهعنوان کانونهای قدرت تغییر کرده و این بار با مهرههای پیاده سروکار داریم. افرادی از هر دو جناح که باید دستورات عملیاتی را در وسط میدان جنگ مخفی پیاده کنند و تصمیم، شک و هوش آنها میتواند در سرنوشت دو ملت تاثیر بگذارد.
سریال هم قرار است که وارد ذهن و زندگی روزمره جاسوسها بشود. روایت سریال از زندگی جاسوسها و نیروهای ضدجاسوسی را میشود در چند سطح بررسی کرد. در ظاهر یک زوج متاهل را داریم که دچار بحران زناشویی شدهاند و رابطهشان به نقطهای بحرانی رسیده. در سطح دیگر این زوج باید ماموریتهای کاگب را اجرا کنند و مراقب باشند تا افبیآی به پوشش یا همان زندگی مشترک ساختگی آنها پی نبرد.
اما کار در جایی پیچیده میشود که این مامورها نمیتوانند زندگی واقعی و وظیفه خود را از هم تفکیک کنند و از طرف دیگر سالها زندگی در قالب شهروندان خوشبخت آمریکایی، باعث شده تا باورهای سیاسی و ملیشان هم زیر سوال برود؛ مامورینی که سالها تمرین کردهاند تا هویتی نداشته باشند، حالا خود را بین هویتهای جعلی متعدد گرفتار میبینند. جاسوسهای سریال چندان شبیه جیمزباند نیستند و ابزار پیشرفتهای هم ندارند. در دنیای آنالوگ دهه هشتاد، مهمترین ابزار جاسوسی غریزه و طبیعت انسانهاست که البته در هر دوره و زمانهای کاربردهای وسیعی داشته!
نحوه روایت «آمریکاییها» چندان به الگوی رایج داستان کلی و داستانهای فرعی سریالها وابسته نیست. یک موقعیت کلی ترسیم میکند و با گرههای ریز و درشت، شخصیتها را در وضعیتهای متفاوت قرار میدهد. از نظر ساختاری هم سریال در سطح یک مستند بازسازی برای نشان دادن جزئیات اجتماعی جنگ سرد و روشهای جاسوسی کاگب باقی نمیماند و فضای سرد و خشن سریال و بهویژه اجرای صحنههای تعقیب و کشتار آن، تریلرهای برجسته تاریخ سینما را تداعی میکند.
دو بازیگر اصلی یعنی کری راسل و متیو ریس، برگهای برنده سریال، چنان در نقشهای خود غرق شدهاند که رابطه عاطفی به زندگی واقعیشان هم سرایت کرد.روایت «آمریکاییها» شش فصل طول میکشد و از جایی به بعد معلوم نیست که دنبال کردن جاسوسبازی کاراکترها جاذبه بیشتری دارد یا دغدغههای درونیشان بهعنوان انسان که جسم و ذهن آنها را تسخیر کرده؛ این جنبه از سریال هرچه جلوتر میرود، عمق بیشتری پیدا میکند و نهایتا میرسد به پایانی تاثیرگذار و تکاندهنده.