کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۰۷۸۸۰
تاریخ خبر:

داستان‌های عامه‌پسند| درباره‌ «نهنگ» ‌درن آرونوفسکی

روزنامه هفت صبح، کسری ولایی | بگذارید حرف آخر را همان اول بزنیم؛ «نهنگ» فیلمی است که درباره‌‌ رنج و عذاب ساخته شده و تماشای ‌آگاهانه آن فرایندی است همراه با رنج و تشویش؛ در نتیجه اگر نمی‌خواهید با دیدن یک فیلم حال خودتان را خراب کنید، برای دیدنش وقت نگذارید. از طرف دیگر دستاورد سینمایی عظیمی هم نیست که وسوسه‌‌ تماشایش به چنین رنجی غلبه کند.

اما نکته اینجاست که مانند تمام ساخته‌های درن آرونوفسکی با اثری سوءتفاهم‌برانگیز مواجه هستیم، یعنی وقتی کسی زیادی از هر کار آرونوفسکی خوشش بیاید یا بیش از حد عصبانی‌ شود، فیلم را دست بالا یا پایین‌تر از چیزی گرفته که واقعا هست. در مورد «نهنگ» بیشتر به واکنش‌های منفی برمی‌خورید.

داستان درباره‌‌ یک استاد ادبیات انگلیسی است به نام چارلی (با نقش‌آفرینی برندن فریزر) که در اثر ابتلا به چاقی مفرط دارد جان می‌دهد. چارلی به‌واسطه‌‌ وضعیت جسمانی رقت‌انگیز، ارتباطش را با کل دنیا محدود کرده؛ دوربین لپ‌تاپش را بسته تا شاگردانش او را نبینند و پیک پیتزافروشی هم که هر روز به در خانه می‌آید، هیچ‌وقت مشتری‌اش را ملاقات نکرده.

تنها کسی که به چارلی سر می‌زند، خانم پرستار و دوستی قدیمی است. در شرایطی که به دلیل نارسایی قلبی، چارلی فاصله‌‌ زیادی با مرگ ندارد، سروکله‌‌ یک مبلغ مذهبی جوان و دخترش از ازدواج ناموفق قبلی پیدا می‌شود و همین فرصتی را فراهم می‌آورد تا برای تغییر اوضاع تلاش و ناگفته‌هایی را از گذشته‌‌ دردناکش برای اطرافیان آشکار کند.

«نهنگ» بر اساس نمایشنامه‌ای معروف ساخته شده و آرونوفسکی در تصمیمی رادیکال، به جای بیرون کشیدن ایده و ترجمه‌‌ آن به زبان سینما، همان تجربه‌‌ نمایشی روی صحنه‌ را به شکلی سینمایی بازآفرینی کرده. فراتر از بحث وحدت مکان و مکالمات طولانی میان شخصیت‌ها که به ابزار اصلی و محدود انتقال اطلاعات‌ و نه احساسات، تبدیل شده، منطق رویدادها و حوادث نیز مبتنی بر قراردادهای نمایشی است. یعنی اگر بخواهید دنبال درز و ایراد بگردید که مثلا چرا در تمام این سال‌ها خبری از دختر نوجوان چارلی نبوده یا چرا فلان حرف زودتر گفته نشده، بی‌راه نگفته‌اید اما اصل قضیه را از دست می‌دهید.

«نهنگ» بیش از هر چیز درباره‌‌ رنج و عذاب پذیرش ماهیت وجودی است؛ با شخصیتی مواجه‌ایم که بابت آنچه هست و عذابی که بابت بودنش به دیگران تحمیل کرده، احساس شرمساری عمیقی دارد و از جایی به بعد خودش را مجازات می‌کند تا آنقدر رنج بکشد که نابود شود. مجازات بابت اینکه پیش‌تر نتوانسته مهم‌ترین آدم زندگی‌اش را برای بابت پذیرش حقیقت وجودی خودش قانع کند و از احساس گناهش بکاهد و علاقه‌‌ ناصوابش کار دست او داده.

عذاب چون به خاطر آنچه ‌ هست، خانواده‌اش را نابود کرده و آسیبی که به آنها زده دیگر قابل جبران نیست. پس در واکنش به شیوه‌‌ مرگ آلن (با ریاضت کشیدن و اجتناب از خوردن‌ که در ساحت مذهب راهی است برای تزکیه)، تصمیم می‌گیرد آنقدر بخورد تا بمیرد و مطمئن شود که با غرق شدن در یکی از گناهان کبیره، جایش در اعماق جهنم است.

این وسط چیزی از قلم افتاده: دختری که مثل خودش بابت پذیرفته نشدن از سوی جامعه دارد به سمت رنج و عذاب می‌رود و تصمیم می‌گیرد تا در آخرین گام‌هایی که می‌تواند با پاهای خودش بردارد، کاری کند که دختر مثل او بابت انکار واقعیت وجودی خود، زندگی‌اش را به رنج بی‌پایان نگذراند. پس کل قصه درباره‌ دست و پا زدن برای رهایی دیگری از مفهوم ذهنی گناه است.

مرور اولین دیالوگ دختر خطاب به چارلی - «یعنی منم قراره مثل تو چاق بشم؟»- در پایان اهمیتی ویژه پیدا می‌کند. طبق معمول آرونوفسکی از یک پوسته‌ و الگوی سینمایی پذیرفته‌‌شده استفاده کرده تا با فیلم را به مسیری غیر از انتظارات تماشاگر هدایت کند. گرچه پوسته‌ مدنظر اینجا چیزی است که از درام‌های مسیحی درباره‌ رستگاری سراغ داریم، در عمل اشارات و ارجاعات به عهد عتیق و «موبی‌دیک» کارکردی در جهت پررنگ کردن نظام معنایی مدنظر و برخلاف پیش‌فرض‌ها پیدا می‌کند؛ البته بخش عمده‌ای از اعتبار پرداخت درام برمی‌گردد به ساموئل دی.

هانتر که نمایشنامه را نوشته. مثل بقیه‌ کارهای آرونوفسکی، همین پوسته می‌تواند دافعه‌برانگیز باشد و کلیت درام را تا حدود زیادی زیر سوال ببرد. اما حضور برندن فریزر که توانسته به رنج و معصومیت چارلی اصالتی دست‌نیافتنی ببخشد، «نهنگ» را نجات می‌دهد و راهی را برای برقراری ارتباط با شخصیت و داستان باقی می‌گذارد.

کدخبر: ۵۰۷۸۸۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر