خداحافظی خانم گل فوتبال زنان از تیم ملی
روزنامه هفت صبح | سارا قمی را آدمهای کمی میشناسند؛ خیلی خیلی کم. او فوتبالیست است، لباس تیم ملی به تن داشته، پنج سال خانم گل فوتبال لیگ زنان و بهترین گلزن شده، اما احتمالا بهجز هواداران محدود فوتبال زنان کسی تصویری از صورت استخوانی و زمخت او در ذهن ندارد. دو روز پیش سارا خبر داد که دیگر قرار نیست در لباس همیشگی شماره ۹ تیم ملی فوتبال پا به توپ بزند و خداحافظی کرد.
خداحافظی سرد، بدون حاشیه و بدون دوربینهایی که لحظه رفتن و بوسیدن چهار گوشه زمین را به تصویر بکشد. نه فقط لحظه خداحافظی، بلکه او اساسا هیچوقت این شانس را نداشته که دوربینها روی صورتش چندثانیه توقف کنند تا چندثانیه از تصویر خود را به این زن سبزهروی قدکوتاه گیلانی اختصاص دهند. نه موقع بازی کردن، بلکه حتی موقع دریافت جایزهاش تصویری سیاه و از دور در تلویزیون دیده میشد که اجازه نمیداد چیزی از سارادونا توی ذهن بماند.
شاید اولینبار عادل فردوسیپور بود که شانس دیده شدن را به سارا داد. سوپرگل والی و دیدنی او در چارچوب مقدماتی جام ملتهای آسیا به تیم سنگاپور شانس این را پیدا کرد که در تلویزیون به نمایش دربیاید. قبلا هم پیش آمده بود که برنامه ۹۰ برای حمایت از ورزش زنان برنامههایی بسازد، اما آن شب برای اولینبار گل سارا در مقایسه با سردار آزمون، احسان پهلوان، سروش رفیعی، وحید شمسایی و ایمان مبعلی به نمایش درآمد.
یکی از معدود لحظاتی در فوتبال زنان که در پربینندهترین ساعات رسانه ملی دیده و دستآخر هم به عنوان سومین گل برتر سال ۱۳۹۵ انتخاب شد.خلاقیت، ویژگی اصلی این بازیکن ۳۳ ساله در فوتبال زنان بوده است. اگر شانس تماشای بازیهای او را در استادیومهای چمن داشته باشید، احتمالا همعقیده هستید که بازی سارا را نمیشد پیشبینی کرد .
و چون نیمی از افراد از شانس تماشای سرعت و تکنیکهای او بیبهره بودهاند، فقط میشود برایتان توصیف کرد که وقتی توپ به پایش میافتاد کسی نمیتوانست حدس بزند این توپ قرار است کجا شلیک شود؟ ویژگیای که معمولا مردان با بازی در کوچه و خیابان و از کودکی به دست میآورند، اما زنها از آن محروم میشوند همین است.
زندگی در روستاهای خمام به او شانس فوتبال بازی کردن در کوچهپسکوچهها را داده و از او بازیکنی با الگوهای تکراری که در همه مدرسه فوتبالها یاد داده میشود، نساخته بود. گل با شوت والی جسارتی میخواست که فقط از تواناییهای یک آدم خلاق برمیآید. آن هم نه یکبار؛ دوبار زدن این ضربه نشان داد که رسیدن آن به دروازه کار قضا و قدر و شانس نبوده است.
خانم گل ایران در تمام این سالها بیسروصدا بازی کرد، بیسروصدا به عراق رفت و دوباره برگشت و حتی بیسروصدا خداحافظی کرد. از سال ۸۷ که به تیم ملی پیوست، بهجز یک یا دوبار هیچوقت روی نیمکت ننشست و فوتبال را شبیه جنگی تمامعیار ۱۳ سال زندگی کرد. کاپیتان حالا قرار است لباس مربی بپوشد.
او در این سالها مرزهایی را جابهجا و جایی برای فوتبالیستهای دختر بعدی باز کرد تا آنطور که خودش در اینستاگرامش نوشته است ورق را برگرداند. سارا قمی در آخرین روز با پیام خداحافظی در اینستاگرام اینطور نوشته است: «در طول سالیان دراز سعی کردم عشقام را از طریق پاهایم با ضربه زدن به توپ فوتبال بیان کنم، چیزی که همهچیز را از زمان کودکیام تاکنون برایم راحتتر بیان کرد که من چه کسی هستم.
چه ضربهها، زخمها، شکستگیها، کبودیها و ناملایمتیها که بر پاهایم که همانا قلب آدمیست بر وجودم نشست تا از من سارای قمی بسازد که در این سالها که به دختران ناامید وطنم بیاموزم که هر آرزویی میتواند دستیافتنی باشد. مرزهایی را برای خودم و کسانی که به من باور نداشتند جابهجا کردم و امروز میخواهم قویتر از قبل ورق را عوض کرده و خود را وارد دنیای دیگری کنم.
خداحافظی از پیراهن تیم ملی و بازوبند کاپیتانیش به مانند شماره ۹ که تا ابد مرا به یاد زندهیاد سیروس قایقران خواهد انداخت برایم سخت نیست، زیرا من جنگیدهام تا ثابت کنم برای وطنم، آمال و آرزوهایم خواهم جنگید نه شماره پیراهن و نه بازوبندش.»