خانههای وحشت؛ از نظامآباد تا آبادان
روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری| ماجرای خانههای وحشت، خانههایی که در آنها قتلهای فجیع و عجیبی رخ داد. خانههای وحشت که دقیقا بعد از پیدا شدن دو دختر و یک جسد در خانه مردی واقع در خیابان کمیل تهران این لقب به آنها داده شد. اما قبل از آن هم با خانههای وحشت دیگری که شاهد قتلهای عجیبی بودند مواجه شدیم. سرنوشت این خانهها، آدمها و قاتلانشان به کجا رسید. در آخرین پرونده که مربوط به بهلول پیرمرد ۶۳ ساله است.
او شیما صباگردی ۱۵ ساله را به خانهاش واقع در نظامآباد تهران برده، به قتل رسانده و البته مدتی هم این دختر در آن خانه زندانی بوده است. اما یکی از رعبانگیزترین این خانهها مربوط ماجرای خیابان گاندی، شاهرخ و سمیه جوان و قتل خواهر و برادر سمیه است که اگر چه هر دو نفر تبرئه شدند اما سرنوشت آن خانه که در آن قتل اتفاق افتاد هم عجیب بود و هی فروش رفت و دست به دست چرخید. در این گزارش پنج پرونده خانههای وحشت را بررسی میکنیم. خانههایی که شاهد قتلهای فجیع بودهاند.
یک: داستان شیما، بهلول، خانه نظام آباد
۲۶ مردادماه ۱۳۹۸، مردی به مأموران پلیس تهران خبر داد که شیما، دختر ۱۵ سالهاش گم شده است. او گفت که دخترش برای خرید خانه را ترک کرده و دیگر برنگشته است. تحقیقات پلیس در این باره به جریان افتاد تا اینکه معلوم شد او آخرین بار در پایانه بیهقی سوار یک خودروی پژو مسافربر شده است. وقتی مالک خودرو که پیرمردی به نام بهلول بود مورد تحقیق قرار گرفت، گفت که از سرنوشت شیما خبر ندارد، برای همین هم آزاد شد.
آزادی بهلول در حالی رقم خورد که پدرش شیما بر این باور بود که بهلول راز گم شدن دخترش را میداند. او فیلمی در شبکههای اجتماعی منتشر و از رئیس قوه قضائیه درخواست کمک کرد. درخواست او مورد قبول قرار گرفت و پرونده بار دیگر به جریان افتاد و بهلول بازداشت شد. اما در همه این روزها شیما در خانه بهلول بود. او در تحقیقات و بازجوییها گفته بود: «شب حادثه مقابل پایانه بیهقی منتظر مسافر بودم که شیما را سوار کردم.
بعد از اینکه حرکت کردم، متوجه شدم که او از خانه فرار کرده است. شیما را به خانهام بردم و او را حبس کردم و دو هفتهای نیز او را نگه داشتم. روزها در را به رویش قفل میکردم تا همسایهها متوجهاش نشوند و به دنبال کارم میرفتم.» متهم ادامه داد: «شب حادثه شیما میخواست از خانه بیرون برود که با هم مشاجره کردیم و او را به قتل رساندم. جسدش را لای پتو پیچیدم و در صندوق عقب ماشینم گذاشتم و به حیاط خانه صاحبخانهام در خیابان نامجو بردم و آنجا دفن کردم. میدانستم که او آخر هفتهها در خانهاش نیست. او به خاطر اعتمادی که به من داشت، کلید خانهاش را به من داده بود و کارهایش را انجام میدادم.
آن شب هم به خانهاش رفتم و زیر درخت انگوری که در حیاط بود گودالی کندم و جسد را دفن کردم و به خانهام برگشتم تا اینکه بازداشت شدم و به خاطر عذاب وجدانی که داشتم به جرمم اعتراف کردم.» حالا بهلول میگوید یک میلیارد تومان به والدین واقعی شیما پرداخته و آنها از قصاص گذشتهاند اما در همان روزها میگفتند دختری به نام سمیرا یا سحر هم با شکستن شیشههای خانه بهلول خودش را از آنجا نجات داده، خانهای که موقع بازرسی پر از کفش و لباس زنانه بود!
دو: خانه وحشت خیابان کمیل
پانزدهم آذرماه ۱۴۰۰ خانه وحشت، خانهای در خیابان کمیل تهران که برای پسری ۳۳ ساله به نام سعید بود شناسایی شد. در خانه وحشت جسد دختری که کیسه زباله دورش پیچیده شده بود و چندماه از مرگش میگذشت و دو دختر جوان که هر کدام هشت ماه و دو سال و خردهای در آن خانه زندانی بودند و فیلمهای دوربین مداربسته نشان میداد زنان دیگری نیز از این خانه فرار کردهاند. سعید به همراه خواهرش بعد از اغفال زنان و دختران در ترمینال و راه آهن خودش را مامور قلابی جا زده و آنها را به خانه خودش پناه میداد.
در آنجا دختران را آزار و اذیت کرده و در وضعیت بسیار بدی نگهداری میکرد. در نهایت یکی از دختران را که اهل مشهد بود و قصد فرار داشته به قتل میرساند اگرچه هنوز زیر بار قتل این دختر نرفته و دیگر دختران محبوس در خانه را قاتل میداند. سعید همچنان در بازداشت است و این پرونده و خانه وحشت هنوز رازهای زیادی به همراه دارند. خانهای که بوی تعفن جسد همه جای آن را گرفته بوده و در عکسها مشخص است چه وضعیتی داشته، در کمد همین خانه یکی از دختران محبوس بوده و فقط برای دستشویی اجازه خروج از کمد دیواری را داشته است! پرونده سعید و خواهرش همچنان در جریان است.
سه: خانه اکبر خرمدین در اکباتان
در اردیبهشت ۱۴۰۰ ماجرای پیدا شدن جسد مثله شده بابک خرمدین مستندساز و کارگردان در سطل زباله فاز سه اکباتان، یک پرونده جنایی عجیب را در دادسرا باز کرد. اکبر خرمدین به همراه همسرش ایران زن و مردی سالمند بودند که اقدام به قتل دو فرزند و داماد خود کرده بودند. آنها دامادشان فریبرز را در خانه اکباتان بعد از بیهوشی کشته و در حمام مثله میکنند. چندسال بعد آرزو دختر بزرگ خانواده به این سرانجام دچار شده و بعد از بیهوشی و قتل در حمام خانه توسط پدرش مثله میشود.
اما نفر آخر بابک بوده است که میگویند انگار به راز قتلها پی برده بوده، در نهایت بابک نیز بعد از بیهوشی و خفگی، جسدش در حمام توسط پدر مثله شده و در دوربینهای مداربسته آپارتمان واقع در ساختمان اکباتان، این زن و مرد نشان داده میشوند که در حال بردن اجساد بستهبندی شده هستند! در نهایت عمر اکبر خرمدین به محاکمه نمیرسد اگرچه گفته میشود خانواده خواهرش از قصاص او گذشته بودند، اما اکبر خرمدین در زندان بر اثر سرطان فوت میکند. ایران همسر و همدست او در قتلها همچنان در زندان به سر میبرد تا زمان محاکمهاش برسد. اما درباره خانه آنها در اکباتان حتما پسر و دختر دیگرش همچنان در آنجا ساکن هستند.کسی نمیداند.
چهار: خانه وحشت مرد آبادانی
اواخر فروردین امسال ماجرای قتل پسر۱۴ سالهای در خانهاش واقع در آبادان، راز قتل خواهران و مادرش را نیز توسط پدر خانواده فاش کرد. بعد از قتل پسری ۱۴ ساله بر اثر شکنجه و ضرب و شتم با کابل مخابراتی، مشخص شد که پدر مقتول در این جنایت دست داشته است. دختر ۱۳ ساله این خانواده سال ۹۸ جان خود را از دست داده بود و پدرش ادعا کرده بود که او بر اثر سقوط از ارتفاع جان خود را از دست داده است.همسر متهم چند ماه بعد از دخترشان بر اثر سوختن در آتش جان خود را از دست داده بود و متهم ادعا کرده بود همسرش خودسوزی کرده است.
سال بعد دختر ۹ ساله خانواده هم از دنیا رفته بود که پدرش اظهار داشته بود این دختر خودش را با طناب دار زده و اقدام به خودکشی کرده است. اما بعد از اعتراف متهم به قتل پسرش، با توجه به نقاط مبهمی که در مرگ اعضای این خانواده وجود داشت،متهم تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت و به قتل همسر خود و دختر ۹ سالهشان اعتراف کرد و گفت:«ساکن استان بوشهر بودیم و طی چند سال در چند شهر این استان زندگی کردیم.من در رستورانهای جزیرههای کیش و قشم آشپزی میکردم.
همسرم عراقی بود و با شناسنامه یکی از اقوام که فوت شده بود با او ازدواج کردم.بعد از ازدواج برخی اقوام میگفتند که همسرم مشکل اخلاقی دارد و برای همین مدتی بود با او بگومگو داشتم.یک بار وقتی درگیری بین من و همسرم بالا گرفت،دختر ۱۳ سالهام در درگیری مداخله کرد و من که عصبانی بودم با گرز به سرش زدم و بعد او را از ارتفاع به پایین پرتاب کردم و وانمود کردم او بر اثر یک حادثه سقوط کرده است.بعد از قتل دخترم به همسرم گفتم حالا که این اتفاق افتاده، تو هم باید خودت را بکشی.بالاخره یک روز او را خفه کردم و جسدش را در حمام خانه مان در آتش سوزاندم.
بعد هم پدر و مادر فرد فوت شدهای که شناسنامه به نامش بود، نزد پلیس اعلام کردند که دخترشان بیماری روحی داشته و خودسوزی کرده است.»متهم که در ابتدا ادعا میکرد در مرگ دختر ۹ ساله خود نقشی ندارد اما بالاخره لب به اعتراف گشود و در مورد قتل دختر ۹ ساله خود گفت:«بعد از قتل دخترم و همسرم گمان میکردم که شاید دختر ۹ سالهام هم مشکل اخلاقی داشته باشد. برای همین او را دار زدم و وانمود کردم که خودکشی کرده است.» متهم جنایتکار در آخر در مورد انگیزه خود از قتل پسرش گفت:«پسرم شاهد سه قتل قبلی بود و همیشه میترسیدم برای من دردسر ساز شود برای همین او را هم به قتل رساندم.»
پنج: سرانجام خانه خیابان گاندی
سال ۹۷ درباره سرنوشت خانه خیابان گاندی در رسانهها نوشتند، دو برادر خانهای را که جنجالیترین پرونده جنایی پایتخت در آن رقم خورده بود ارزانتر از ساختمانهای دیگر خریدند و بدون هیچ ترسی در خانه پرونده سمیه و شاهرخ زندگی میکنند. خانه ویلایی خیابان گاندی. ساختمان شماره ١٩ در یکی از فرعیهای این خیابان جایی که ٢٢سال پیش خبری از آن منتشر شد و همه را شوکه کرد. یک حادثه هولناک که جامعه آن روزها را حسابی ملتهب کرد.
یک جنایت خانوادگی که مردم پایتخت را در بهت فرو برد. قتل اعضای خانواده از سوی یک دختر و پسر نوجوان. سمیه و شاهرخ، حادثهای جنایی که تا مدتها تیتر نخست همه روزنامهها و جراید کشور بود را رقم زده بودند.دی ماه سال ۷۵ بعد از سه روز بالاخره ماجرای هولناک خیابان گاندی منتشر شد. جنایت در خیابان گاندی. قتل در کوچه بیستوسوم، حادثهای هولناک در شمال تهران، تیتر بیشتر روزنامههایی بود که پانزدهم روز دی ماه خبر این حادثه را منتشر کردند و بعد از آن هم پیگیری جزئیات این پرونده به یکی از سوژههای داغ عامهپسند تبدیل شد.
شاهرخ و سمیه ۱۶ ساله بعد از قتل فجیع خواهر ۱۳ ساله و برادر ۸ ساله سمیه در وان حمام خانه قصد قتل مادر سمیه را هم داشتند که او فرار میکند. در نهایت پدر سمیه از قصاص آن دو میگذرد اما یکی به ۱۲ سال و دیگری ۱۰ سال حبس محکوم شدند که بعداز گذشتن چندسال هردو آزاد شدند، سمیه ازدواج کرد و شاهرخ برای همیشه از ایران رفته است. اما دو برادر میانسال که خانه خیابان گاندی را میخرند میگویند با قیمت پایینتر خانه را خریدیم.