خاطرات خواندنی بهرام ابراهیمی از فیلم مارمولک
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | از نظر تعداد سالها، توقیف «مارمولک» با فیلم «حاجی واشنگتن» زنده یاد علی حاتمی برابری میکند. با این حال چند تفاوت اساسی بین این دو فیلم است: «مارمولک» بعد از اکرانی کوتاه، توقیف شد و دیگر اجازه اکران نیافت. حتی به نسخه خانگی آن مجوز داده نشد؛ در حالی که نسخه غیر قانونیاش در همه این سالها با استقبال مواجه بوده است.
از آن سو «مارمولک» از نظر میزان حاشیه هم جزو رکوردداران سینمای ایران محسوب میشود. بخشی از حواشی را در پرونده امروز مرور کردهایم. پیش از آن چهار نکته درباره دلیل محبوبیت و موفقیت «مارمولک» را بخوانید. بخش اصلی هم به گفتوگو با منوچهر محمدی و بهرام ابراهیمی، تهیه کننده و بازیگر فیلم اختصاص دارد.
محمدی ترجیح میدهد همه حرفها و اتفاقهای این ۱۷ سال را در قالب یک کتاب منتشر کند و به همین خاطر کوتاه صحبت کرده است. ابراهیمی هم از خاطراتش گفته و مسیری که برای شخصیت مجاور طراحی کرده است. دیگر بخش پرونده به سرنوشت عوامل اصلی فیلم، بعد از توقیف «مارمولک» میپردازد. نسخه قانونی فیلم از ابتدای نوروز منتشر شده است.
یکی از شخصیتهای مهم فیلم «مارمولک» مجاور است. یک رئیس زندان سختگیر که با دیده شک به رضا مارمولک نگاه میکند و نسبت به او سختگیر است. این شخصیت را بهرام ابراهیمی بازی کرده که بهرغم کوتاه بودن نقش، تاثیر حضور او بر رضا و نیز کل فیلم مشهود است. آنچه از بازی ابراهیمی در ذهن مانده، صلابت رفتار و دیالوگهای تند وتیزی است که خطاب به رضا به زبان میآورد:« تو حرف من نپر عزیزم»، «انفرادی» و … با او گفتوگویی کردهایم که حاوی نکات جذابی است.
* از زمانی که بازی در «مارمولک» به شما پیشنهاد شد بگویید. مواجهتان با این پیشنهاد چه بود؟
من مشغول تمرین کاری رادیویی با مرحوم همایون ایرانپوی بودم. آن زمان اداره کل نمایش رادیو توی خیابان اردلان، روبهروی ورزشگاه شهید شیرودی بود. حبیب رضایی که مسئولیت انتخاب بازیگران «مارمولک» را برعهده داشت، به من زنگ زد و گفت آقای تبریزی میخواهد فیلمی بسازد، قصهاش را پیمان قاسمخانی نوشته، داستان جذابی دارد و میخواهد شما را ببیند. فاصله با دفتر منوچهر محمدی (تهیه کننده فیلم) زیاد نبود. تمرین که تمام شد به دفتر رفتم و فیلمنامه را گرفتم. متن را که خواندم از آن خیلی خوشم آمد. به هر حال «موقعیت بدل» یکی از ۲۴ موقعیت نمایشی در جهان است و نمونههای آن را خیلی دیدهایم. معروفترین آن، «بینوایان» ویکتور هوگو است. قبل و بعد از آن هم موقعیتهای بسیاری در همین زمینه ساخته شده؛ مثل «ژنرال دلا رُوِره» ساخته روبرتو روسلینی، «ما فرشته نیستیم» ساخته نیل جردن و با بازی رابرت دنیرو، شان پن و دمی مور و…
* نمونههای ایرانی زیادی هم در ادبیات کلاسیک و فولکلور در باب موقعیت بدل داشتهایم.
بله؛بدل پوشیهای شاه عباس، هارون الرشید و … معروف است. به هرحال فیلمنامه «مارمولک» را که خواندم آن را جذاب و محکم دیدم. من هم از سال ۷۸ که فیلم «مرد بارانی» را با ابوالحسن داودی کار کردم، دیگر سینمایی بازی نکرده بودم.
* فیلمنامه «مارمولک» کامل بود؟
بله؛ به من گفتند شخصیت «مجاور» را با دقت بخوان. وقتی آن را خواندم بهنظرم رسید که خود ژاور «بینوایان» است. (بازرس پلیس که در طول داستان برای دستگیری ژان والژان تلاش میکند.) چند روز بعد از این که فیلمنامه را خواندم، قرارداد بسته شد و رفتیم سراغ فیلمبرداری. من با روش کار حاج کمال تبریزی، کمکهای ایشان، کمکهای حبیب جان رضایی و خود فیلمنامه نقش مجاور را اجرا کردم.
* مجاور را چه جور آدمی دیدید؟ سختگیر یا استوار در رای؟
مجاور شخصیتی است که پای عقیده خودش محکم ایستاده و از آن کوتاه نمیآید. آن چیزی که در شخصیت مجاور مهم بود این است که با ایمان کامل نسبت به کار خودش رفتار میکند. این نبود که بخواهد ادای رفتار جدی را در بیاورد؛ بلکه باور کامل به اعتقادات شخصیاش داشت. مجاور به آن چیزی که میگفت ایمان داشت و شک نداشت که دارد درستترین روش را اجرا میکند.
* یک شخصیت ابتدا توسط فیلمنامهنویس طراحی میشود، کارگردان کاملش میکند و بازیگر آن را خلق میکند. پروسهای که برای شخصیت مجاور طی شد را تعریف میکنید؟
اگر بگویم رفتم جلوی دوربین کمال تبریزی و او گفت دیالوگهای فیلمنامه را بگو و من هم گفتم؛ گزاف است! معتقدم همه آدمهایی که به من خدمات دادند تا مقابل دوربین قرار بگیرم، در شکلگیری شخصیت موثر بودهاند. از آن راننده نازنینی که دنبالم میآمد، یا مرد عزیزی که صبحانه آماده میکرد تا کارگردان، همه بازیگران و عوامل پشت دوربین در تکوین شخصیت مجاور تاثیر داشتهاند.
بهمن و اسفند بود که تمرین و تست گریم داشتیم .من برای این نقش کت و شلوار قهوهای تیره پوشیده بودم. فرهاد ویلکیجی (طراح صحنه لباس فیلم) پالتو بارانی تنش بود. آن را روی شانه من انداخت که خب میبینید همین، چه کمکی به ظاهر شخصیت کرده است. یا فراموش نکنیم گریم درخشان مجید اسکندری را که بسیار دقیق و درخشان کار کرده بود.
او روی خطوط چهره بازیگر که مقابل دوربین مهم هستند و باید دیده شوند، با دقت و ظرافت کار میکند. من موقع تست گریم چشمهایم را میبندم یا سعی میکنم آینه را نگاه نکنم. وقتی تمام شد نگاه میکنم تا ببینم در مواجهه اول چه چیزی به من میتواند اضافه کند. وقتی چشمم را باز کردم، به مجید اسکندری آفرین گفتم… به هرحال همه به من و شخصیت مجاور کمک کردند؛ لباس، گریم، هدایت حاج کمال تبریزی، همراهی حبیب رضایی، صدابرداری محمود سماک باشی، فیلمبرداری حمید خضوعی ابیانه و …
* همه اینها فراهم شد. شما به عنوان بازیگر چه طراحی برای نقش داشتید؟
من اهل طراحی از قبل نیستم. روش من این است: یک بار فیلمنامه را میخوانم و موقع تمرین مقابل دوربین دیالوگها را حفظ میکنم. این جوری نیست که شب قبل فیلمنامه را از بَر کنم و فردا جلوی دوربین بروم. این روش را قبل از انقلاب دوست نازنینم زنده یاد جمشید هنرزاد به من پیشنهاد داد؛ امتحان کردم دیدم درست است. خلاصه؛ من به نقشم فکر میکنم و وقتی تمرین میکنیم کنسهها را میگیرم. در نتیجه همه دادهها به طور فشرده در من جمع میشوند، بازتابش چیزی میشود که روی پرده سینما یا قاب تلویزیون میبینید.
* همانطور که گفتید مجاور شخصیتی است که از عقایدش کوتاه نمیآید. نمود این استواری فکری را میتوان در نوع نگاه کردن، ایستادن، راه رفتن و بیان پرتحکمش دید. او را خیلی در ابتدای فیلم نمیبینیم اما روی کل فیلم سایه میاندازد. رضا مارمولک دائم نگران است و مخاطبی که با او همذات پنداری کرده هم از مجاور منزجر است. حتما دلیل عامل این اتفاق، انتخاب درست بازیگر و ارائه دقیق آن توسط شماست.
ممنون از شما ولی میخواهم بگویم یکی از دقیقترین انتخابهای سینمای ایران فیلم «مارمولک» است. تمام پرسوناژها،چه نقشهای کوچک و چه بزرگ درست انتخاب شدهاند. همه سر جای خودشان هستند. شاید مهمترین بخش «مارمولک» همین است. کمال تبریزی در انتخاب بازیگرانش سهل انگاری نمیکند. در «مارمولک» حبیب رضایی کنارش بود که سابقه تئاتر، سینما و تلویزیون دارد و به شدت باهوش است. او همه گزینهها را در اختیار آقای تبریزی میگذاشت و ایشان انتخابهای حبیب را تائید کرد که به آن نتیجه رسیدند. عوامل پشت صحنه را فراموش نکنیم که در بالا به آنها اشاره کردم. یادمان نرود پانتهآ پناهیها منشی صحنه این فیلم بود که فقط بازیگر خوبی نیست بلکه منشی صحنه فوقالعاده خوبی است.
* وقتی فیلمنامه «مارمولک» را خواندید به موفقیت آن خوشبین بودید؟
بله. من سالها است مشغول متن خواندن هستم. وقتی نمایشنامهای را میخواهم کارگردانی کنم، میدانم موفق میشود یا خیر. به قول تهیهکنندگان سینمای بدنه پیش از انقلاب «برفوش» است یا «نرفوش». من میدانستم «مارمولک» میترکاند. ضمن اینکه سابقه کمال تبریزی در فیلمها و سریالهای قبلی مثل «لیلی با من است»، «دوران سرکشی» و … نشان میدهد رگ خواب مخاطب دست اوست. حسم میگفت همه چیز دارد درست پیش میرود.
منوچهر محمدی (تهیه کننده) میگوید بعد از اینکه حضور کمال تبریزی به عنوان کارگردان قطعی شد، با او پیمان قاسمخانی و پرویز پرستویی به همراه یک مشاور مذهبی مدام روی دیالوگها و صحنهها کار میکردهاند. توی اجرا تغییراتی نداشتید؟
آقای تبریزی توی تمرینها و حتی گاهی در اجرا ایده جدید دارد و از ایده جدید دیگران استقبال میکند. این ویژگیای است که من از ایشان در «مارمولک»، «طبقه حساس» و «سرزمین کهن» سراغ دارم.
* «مارمولک» دچار حساسیتهای کاذب شد اما در این سالها نسخه غیر قانونی آن به قدری چرخیده است که کمتر کسی آن را ندیده.
من اگر بگویم دوبی رفتم و اهالی گمرک آنجا من را میشناسند، باور میکنید؟!
* ریشه سوءتفاهمها درباره «مارمولک» چه بود؟
واقعا نمیدانم… من یک مثال میزنم؛ اگر جوابگو باشد. چون زیاد داوری کرده ام مثالم در همین زمینه است. من صبح بیدار میشوم، با بگو و بخند از خانه خارج میشوم، راننده یک آدم خوش اخلاق است، هوا عالی است و من کار را نگاه میکنم. این حال خوب در کارم دخیل است و روی داوری اثر میگذارد. حالا فرض کنید من با اعصاب خراب از خانه خارج شوم، راننده هم بد اخلاق باشد، هوا بد باشد و … طبعا این حس بد باعث میشود من حتی یک کار خوب روی صحنه را با حال بد ببینم.
* فیلم بهرغم اینکه حرف متعالی میزند، زبانش ساده است و همه فهم. «مارمولک» را میتوان نمادین دید و بهراحتی پی به حرفش برد.
بله اصلا سینما یعنی این. خیلیها میخواهند این طوری فیلم بسازند ولی موفق نمیشوند.
* خود شما اگر بخواهید از میان بازیهایتان یک سکانس یا یک لحظه را انتخاب کنید، کدام است؟
(میخندد) واقعا نمیدانم. به آن فکر نکردهام.
* من آن صحنهای را دوست دارم که مجاور دست پشت کمر گذاشته، ابروها را گره کرده و با تحکم به رضا مارمولک میگوید انفرادی. این حسی است که تا آخر فیلم وجود دارد.
من سالها است عادتی دارم و به دو پسرم که در این حرفه هستند (بهادر و دانیال) هم گفتهام: من همیشه پلانی که بازی میکنم، فکر میکنم آخرین پلان زندگیام است؛ این فیلم که بازی میکنم؛ آخرین فیلمی است که بازی میکنم؛ این نمایش رادیویی که بازی و کارگردانی میکنم آخرین است و … در نتیجه نمیتوانم یک لحظه را انتخاب کنم.
* بده-بستان شما با پرویز پرستویی یکی از فرازهای مهم «مارمولک» است. درباره خلق آن لحظهها چه میکردید؟
دقیقا یادم نیست چه کار کردیم، کار مال ۱۷ سال پیش است. ببینید شخصیت رضا مارمولک باوجودی که در عمل منفی است اما بازیگری که این نقش را بازی میکند این قدر دلنشین و دوست داشتنی است که تماشاگر با او همذات پنداری میکند. در حالی که حقیقت عدالت این است که رضا مارمولک چون سارق است، به مجازات برسد. به گمان من هر کسی به جز پرویز پرستویی نقش رضا مارمولک را بازی میکرد به این خوبی نمیشد. این نکته خیلی مهم درباره کار درخشان پرویز پرستویی است. خود من هم منشم این است که سعی کردهام جوری کار کنم که کس دیگری نتواند آن را بازی کند.
* کمیهم درباره سریال «سرزمین مادری» صحبت کنیم. هم کارگردانش با«مارمولک» مشترک است و هم سرنوشت آن! نقش شما در این سریال چیست؟
من نقش یک بازاری کلاسیک را بازی میکنم. دختر او زن قهرمان قصه است.
* نتیجه خوب شده؟
فوقالعاده است. من معمولا سعی میکنم کارهایم را به غیر از چند سکانس نبینم.آقای تبریزی چند بار گفت تو که در فاز یک «سرزمین مادری» نیستی، لااقل آن را ببین. صادقانه میگویم از لحظه به لحظه سریال لذت میبرم . امیدوارم سوءتفاهمها برطرف شود و بهزودی شاهد پخش آن باشیم.