کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۹۸۱۶
تاریخ خبر:

حمید علیدوستی؛ مرد اصولگرای فوتبال ایران

روزنامه هفت صبح | یک: او مثل هیچکس نبود. مثل هیچ‌کدام از همبازی‌هایش در تمام این سال‌ها. او ۶۵ ساله است و ۴۳ سال در سطح اول فوتبال ایران حضور داشته ، اما هیچکس ذره‌ای تخطی از او به یاد ندارد. تخطی از چی؟ از قواعد بازی در جامعه؟ نه. او از قواعد شخصی خود ،از اصول زندگی خود هرگز تخطی نکرده است. در تمام این سال‌ها در حضور نفس به نفس با شهرت و ثروت و مصیبت،‌ او همواره خودش بوده است. او اصولگراترین مرد اصولگرای فوتبال ماست.

* دو: شاید تنها فوتبالیستی است که شانس رودررو شدن با او در کتابفروشی‌ها بیشتر از زمین چمن یا مهمانی بوده است. با یک کتابخانه بزرگ شخصی، مجموعه فیلم‌های استادان سینمای اروپا و البته گیتاری قدیمی که گهگدار سازش را کوک می‌کرد و آوازی می‌خواند؛ همان گیتاری که موجب شد سال‌ها از عرصه فوتبال ملی دور بماند.

* سه: علیدوستی بچه شمیرانات است. بچه قلهک. در فرهنگ نخبه‌پرور دهه‌های ۳۰ و ۴۰ این منطقه خوش‌آب‌وهوای تهران نفس کشید و رشد کرد. در تهران جوان شاگرد حسین فکری شد و در ۱۹ سالگی به دارایی پیوست که جلال طالبی، مربی جوان آن روزگار هدایتش می‌کرد و بعد از یک فصل میخ شدن به نیمکت، به مهاجم ثابت دارایی در کنار حسین فداکار تبدیل شد. او مثل دیگر نخبه منطقه شمیرانات؛ یعنی حسین کلانی در کنار فوتبال،‌ دانش‌آموز خوبی هم بود و وارد دانشگاه هم شد.

* چهار: در دهه ۵۰ عضو تیم ملی جوانان ایران شد و با حشمت مهاجرانی به بانکوک رفت و قهرمان آسیا شد، هرچند در اکثر بازی‌ها ذخیره بود. مهاجرانی ترکیب خادم پیر - فرکی و بشکار را ترجیح می‌داد. اما حشمت‌خان او را از یاد نبرد و در تیم ملی امید ایران او را بازیکن اصلی کرد. اما او هنوز به‌رغم پشتکار و روند رو به رشدش نتوانست به تیم ملی راهی‌شده به جام جهانی ۱۹۷۸ راهی پیدا کند. روشن،‌ فرکی،‌ جهانی، بشکار و فریبا به جام جهانی رفتند، اما او نه.

* پنج: علیدوستی به هنگام پیروزی انقلاب ۲۳ ساله بود؛ کارمند بخش بازرگانی ایران‌تایر. او به تیم هما آمده بود. درواقع شاگرد حسین فکری و جلال طالبی به تیمی آمده بود که بنیانگذارش پرویز دهداری بوده است. این مسیر در کنار شاخه شاهین دکتر اکرامی،‌ شایسته‌ترین و پاک‌ترین شاخه رشد و نمو برای فوتبالیست‌های متفاوت ایران بود؛ در تیم دوست‌داشتنی پایتخت که در سال ۱۳۶۰ همه را شگفت‌زده کرد و توانست در حضور استقلال و پرسپولیس قهرمان فوتبال ایران شود.

تیمی خوش‌نقش و خوش‌قدوبالا که بازیکنانش به شکل خانوادگی و همراه با همسران خود به اردو می‌رفتند. در آن سال‌ها حمید علیدوستی در ۲۶ و ۲۷ سالگی بهترین مهاجم فوتبال ایران بود. استارت‌هایش، ‌شوت‌های زهردار زمینی‌اش و پرش‌های بلندش، همه او را به مهاجمی غیرقابل مهار بدل ساخته بودند. او هم به پرسپولیس گل می‌زد و هم به استقلال. او بارها مدافعانی مثل محمد پنجعلی، شاهین بیانی و سعید مراغه‌چیان را مقهور قدرت و تکنیک خود کرد. دو تیم بزرگ پایتخت در اوج قدرت و شهرتشان برای جذب حمید علیدوستی همه‌کار کردند.

اما او به هما وفادار ماند. او دو جام ملت‌ها را با تیم ملی تجربه کرد؛ ۱۹۸۰ و ۱۹۸۴٫ در اولی در آن تیم پرستاره‌ای که حسن حبیبی به کویت برد، او غالبا مهاجم فیکس بود و دو گل هم به چین و کره‌شمالی زد. در جام دوم مثلث علیدوستی، محمدخانی و چنگیز قرار بود همه حریفان آسیایی را درو کند. در همان بازی اول هم علیدوستی یک گل به امارات زد، اما دچار مصدومیت شد و تا آخر جام را از دست داد؛ جامی که در نهایت به یک فرجام تلخ ختم شد.

* شش: علیدوستی که در این سال‌ها ازدواج کرده است، همچنان به پیشنهادات قرمز و آبی جواب رد می‌دهد. در این سال‌ها او مهم‌ترین بازیکن فوتبال تهران است که در تور دو تیم نمی‌افتد. پیوس و محمدخانی از بانک ملی و شاهین به پرسپولیس و نامجومطلق و قلعه‌نویی هم به استقلال رفتند، اما او مصممانه جواب رد می‌داد. با تولد دخترش، ترانه، ناگهان درهای رحمت به روی او باز شدند.

یک پیشنهاد از فوتبال آلمان که بهره مالی بسیار خوبی هم داشت موجب شد تا او اولین لژیونر اروپایی فوتبال ایران در سال‌های بعد از انقلاب باشد. او دو فصل در دسته دوم آلمان توپ زد و در سال ۱۳۶۶ به ایران بازگشت؛ در ۳۲ سالگی. او همچنان در بهترین فرم بدنی بود، اما هنوز در هیچ دسته و باندی قرار نمی‌گرفت. او مرد تکرو فوتبال ایران بود. پس به تیم سابقش؛ یعنی دارایی پیوست و در انتهای دوران بازی‌اش در سنین ۳۷ و ۳۸ سالگی یک قهرمانی هم با سایپا تجربه کرد.

* هفت: بعد از این سال‌ها علیدوستی باز هم زندگی متفاوت خود از بقیه فوتبالیست‌ها را پی گرفت. در یک دهه اخیر دیگر نام او را با دخترش به یاد می‌آورند که حالا به یکی از مهم‌ترین بازیگران سینمای ایران بدل شده است و همین‌طور با پسرش، پویان علیدوستی که در حادثه چهارشنبه‌سوری سال ۱۳۸۳ درگذشت؛ مرگی که علیدوستی را بیش از پیش در تنهایی و انزوای خودخواسته‌اش فرو برد؛ به میان کتاب‌هایش، فیلم‌هایش و آلبوم‌های موسیقی‌اش و گاه هدایت تیم‌های نوجوانان و جوانانی که شاید برای او یادآور پسر ازدست‌رفته‌اش هستند.

* هشت: گه‌گدار تصاویری از او در این‌سو و آن‌سو منتشر می‌شود؛ در افتتاحیه‌های فیلم‌های دخترش. با همان بدن آماده و بدون اضافه‌وزن، در کت‌های اسپورت و کفش‌های چرمی راحت و همان چهره بی‌آلایش که گذر عمر چندان در آن مشخص نیست. می‌گویند رمان‌خوان درجه‌اولی است و بعد از فوت پسرش و حیرانی ناشی از آن، دستی در مطالعه فلسفه نیز داشته است.

آری، حالا او را بیشتر به اسم پدر ترانه می‌شناسند و کمتر کسی به یاد دارد که او بهترین مهاجم نیمه اول دهه ۶۰ ایران بود؛ کابوس مدافعان و دروازه‌بان‌های پایتخت. مردی که نشان داد به عنوان یک فوتبالیست ممتاز می‌توان به دسته‌بندی‌ها و باندبازی‌ها وارد نشد،‌ زندگی خود را پاک نگاه داشت و به سقف ظرفیت فوتبال این کشور هم رسید. مردی ۶۰ ساله و آرام که به همراه همسر نقاش و مجسمه‌سازش زندگی آرامی را در برج‌های زیبای شهرک غرب تجربه می‌کنند.

کدخبر: ۳۶۹۸۱۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر