حرمتشکنی در «صفر ۲۱» برای خلق کمدی!
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | در فیلمها و سریالهای مختلف بارها با رابطه پدروپسری شوخی شده است. اگر به خاطر داشته باشید، در «پاورچین»، «پایتخت»، «لیسانسهها» و … با پدرهای عجیبوغریبی روبهرو بودهایم که رابطهشان با پسرها از جنس روابط مرسوم نیست و همین مسئله باعث شده موقعیت کمدی جذابی شکل بگیرد و این روابط خندهدار به نظر برسد.
در سریال «صفر ۲۱» اما ماجرا کاملا متفاوت است. عوامل سریال قصد داشتهاند میان غفور و تورج، رابطه پدروپسری متفاوتی خلق کنند؛ پدری لجباز که مدام قصد دارد برای پسرش پاپوش درست کند و از طرف دیگر پسری لجبازتر که حاضر نیست رفتار پدر را تحمل کند و او هم مقابلهبهمثل میکند. شاید در بستری مناسب، با روابط میان این پدر و پسر میشد موقعیت کمدی جذابی خلق شود، اما آنچه در این سریال میبینیم صرفا رابطهای خصمانه است که عملا خندهدار هم نیست.
*** نقطه شروع لجبازی پدر و پسر
در قسمت اول سریال «صفر ۲۱» میبینیم که تورج از زندان آزاد میشود و کنار دست پدرش مینشیند و به او پوزخند میزند. با همان جمله اول تورج متوجه میشویم که رابطهای خصمانه میان این پدر و پسر وجود دارد. تورج میگوید: «مشتاق دیدار بودیم تو این یه سالی که مارو انداختین تو هلفدونی.» بعد پدرش، غفور میگوید:
«تو این ۷۰ سال عمرم درستترین کاری که کردم این بود که تو رو انداختم توی هلفدونی.» بلافاصله پسر به بالاتر بودن سن پدر اشاره میکند و با کنایه میگوید: «۷۴ سال.» و بعد پدر ادامه میدهد که «تو از یک قافله راهزن هم بدتری.» و … از همان ابتدا سنگ بنای لجولجبازی این پدر و پسر گذاشته میشود و مخاطب حساب کار دستش میآید که قرار است با پدر و پسری روبهرو باشد که هیچکدامشان قرار نیست کوتاه بیایند.
*** موقعیتهای تکراری و غیرقابلباور
در وهله اول میتوانستیم اینطور ارزیابی کنیم که «صفر ۲۱» از پس ایجاد این رابطه متفاوت به دنبال هدفی بزرگ است و میخواهد پدر و پسری کاملا متفاوت و جذاب را پیشرویمان بگذارد؛ رابطهای که برخلاف سریالهایی مثل «پاورچین» و «لیسانسهها» و … پسر هم احترام پدر را نگه نمیدارد و سکوت نمیکند.
خب اگر همهچیز درست پیش میرفت و این انتظار برآورده میشد شاید واقعا هم چنین اتفاقی میافتاد، اما چرا رابطه میان غفور و تورج، به جذابیت ختم نشد و رابطه متفاوتی را رقم نزد؟ دقیقا مسئله اینجاست که بعد از معرفی این شخصیتها و روابط میانشان در قسمت اول، هیچ استفادهای از این رابطه نمیشود. در قسمتهای بعد جنبههای دیگری از این خصومت را میبینیم.
مثلا غفور را میبینیم که وقتی حس میکند پسرش به خانه آمده اسلحه به دست میگیرد تا او را بزند یا وقتی ارسلان میگوید آمده است کت و شلوار تورج را با خودش ببرد، کت او را پاره میکند. کمی جلوتر در قسمتی دیگر میبینیم که یک دانگ رستوران را به نام تورج میزند، اما درست وقتی تورج از این ماجرا خوشحال میشود، قرارداد را پاره میکند. لجبازیهایی کودکانه و غیرواقعی که نه با شخصیتی که از پدر معرفی شده جورند، نه باورپذیرند و نه موقعیت خندهداری را میسازند.
*** رابطهای که خاص نیست
پدر سریال «صفر ۲۱» مدام لجبازی میکند و پسرش تورج در مواجهه با این لجبازیها، او را تهدید میکند. بارها از زبان تورج شنیدهایم که به غفور میگوید: «بچرخ تا بچرخیم.» یا مثلا میگوید: «یهبار جستی غفورخان، دوبار جستی غفورخان و …»، البته فقط هم کارش به تهدید محدود نمیشود.
مدام تلاش میکند پدر را در موقعیتهایی قرار دهد و به او رودست بزند، گرچه اکثرا موفق نمیشود و همهچیز به ضرر خودش تمام میشود، اما این بدهبستانها و این تهدیدها و عملکردها برای جبران لجبازی پدر، هیچکدامشان موقعیتهای جذابی را نمیسازند. موقعیتهایی کاملا معمولی و تکراری هستند که شاید بتوان آنها را میان هر دو نفر دیگری ایجاد کرد.
*** رابطه مخدوش پدروپسری
وقتی نام رابطه متفاوت پدروپسری به میان میآید، انتظار مخاطب بالاتر از یک لجولجبازی و تهدید و کارشکنی و رودست زدن معمولی و تکراری است. طبیعتا رابطه میان پدر و پسر برای مخاطبان ارزش خاصی دارد. تنها زمانی میتوان با آن شوخی کرد که موقعیتی متفاوت و شایسته این روابط ایجاد شود.
حالا که عوامل صفر ۲۱ قصد ورود به این حیطه را داشتهاند، طبیعتا میبایست این موقعیت را به بهترین شکل ایجاد کنند نهاینکه اینقدر ساده از کنارش بگذرند. درحالحاضر رابطه میان غفور و تورج بیشتر به یک رابطه مخدوش پدروپسری شباهت دارد که صرفا با احترامها و جایگاهها بازی کرده است، بدون اینکه موقعیت کمدی خلق کرده باشد.