حرفهای داغ هفته اهالی سینما و تلویزیون
بهروز افخمی: فکر میکنم «فرزند صبح» بهترین فیلمی است که ساختهام و دوست دارم این آخرین فیلم من به عنوان کارگردان سینما در ایران باشد. شاید اگر عمری بود در خارج از کشور فیلم سینمایی برای پخش جهانی و عرضه در پلتفرمها بسازم و فکرهایی هم از این بابت دارم، اما در سینمای ایران دوست دارم با همین فیلم «فرزند صبح» کارگردانی را تمام کرده باشم. تهیهکنندگی و کارگردانی سریال را کنار نمیگذارم بلکه فقط کارگردانی سینما را در ایران نمیخواهم ادامه دهم؛ چون وقتی میگویم سینما دیگر نمیتواند هیجانانگیز و دورانساز باشد، طبیعتاً خودم اگر به آن اعتقاد دارم، باید اولین کسی باشم که به آن عمل میکنم. ایسنا/ ۲۷ دی
محمد حسین لطیفی: همه ما با «عشق» وارد پروژه شهید بروجردی شدهایم. ذات چنین کارهایی احساس و عشق است و اگر جز این باشد، نتیجه مطلوب بهدست نمیآید. ما نمیخواهیم صرفا تانک و توپ نشان دهیم؛ ما میخواهیم شخصیتی را نشان دهیم که در تاریخ معاصر ما یک «قهرمان واقعی» بوده است؛ قهرمانی که به نایافتههای وجودی رسیده. اثر باید به گونهای باشد که اگر یک مخاطب چهاردهساله آن را ببیند با خود بگوید، من هم میتوانم این راه را بروم. پس ساختن سریال درباره چنین شخصیتی برای یک کارگردان جذاب است. شخصیت شهید بروجردی جزو آن شخصیتهایی است که من میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. جام جم / ۲۸ دی
حمید فرخنژاد: سال ۶۸ به واسطه سمیرا سینایی با خسرو سینایی آشنا شدم. برادری پزشک دارم که در دانشکده پزشکی اهواز درس میخواند و قصهای را برای من تعریف کرد که یک خانم پزشک به واسطه این که ریشه عشیرهای داشت، پسرعموهایش به او اجازه ازدواج نمیدادند. این را برای استاد سینایی تعریف کردم. همراه با او به اهواز رفتیم. با بچههایی که قتل ناموسی انجام داده بودند، در زندان ملاقات و با سران عشیره صحبت کردیم. کتابهای زیادی خواندیم و ۷۰۰ صفحه تحقیق از این کار به جا ماند که در آن سوژههایی برای ۵ فیلم دیگر هم یافت میشود. همه کاراکترها در «عروس آتش» مابه ازای واقعی داشتند. روابطعمومی خانه هنرمندان/ ۲۸ دی
غلامحسین لطفی: پشت پرده انتخاب چند خواننده که در حرفه خودشان هم تعریفی ندارند به عنوان بازیگر نقش اصلی، اتفاقاتی میافتد که ما نمیدانیم، اتفاقاتی که البته قابل حدس هستند، طبیعتا گردش مالی عجیبی آن پشت رقم خورده که کلی بازیگر از من بهتر را کنار گذاشتهاند تا به اینها نقش بدهند. من از مسئولین و نهادهای فرهنگی تعجب میکنم که چرا هیچ نظارتی روی این اتفاقات ندارند، مگر میشود همه چیز تا این حد بیقاعده و بیقانون باشد، چرا هیچ مرجع فرهنگی بر چگونگی حضور برخی چهرهها در سینما نظارت نمیکند که حالا اکثر بازیگران بیکار و نابازیگران روی صحنه رفتهاند. میزان / ۲۸ دی
کامبیز دیرباز: در سریال در چشم باد هیچ چیزی نبود که برای مسعود جعفری جوزانی مهم نباشد. در صحنهای در پامنار که خانه پدری خانواده ایرانی در آن جا بود آقای جوزانی در توضیح صحنه نوشته بودند که همه در خانه جمع هستیم و مادر خورش شیشانداز و شامی اتابکی پخته است. وقتی من سر صحنه رسیدم، دیدم بچههای صحنه همین جور استرس دارند و میگویند نمیدانیم این خورش چیست و درنهایت مجبور شدند به مادربزرگهایشان زنگ بزنند و بپرسند چون واقعا برای عموجان مهم بود که این اتفاق بیفتد و حتما همین خورش باشد. برایشان مهم بود که حتما همان چیزی که در فیلمنامه نوشته شده در صحنه باشد. فرهیختگان/ ۲۵ دی