جولان گمانهزنیهای بیپایه در گردشگری
روزنامه هفت صبح، محمدجواد ترابی | پیش از شیوع کرونا و طی آن، انتشار خبرهای علمی دروغ امری شایع بود و هست، اما گویا جنبش جدیدی به راه افتاده در حوزه اطلاعرسانی گردشگری. در این حد که یک روز با گمانهزنی یک سایت و اشتباهی فردی، نرخ عوارض خروج از کشور جدید بیش از ۵ میلیون تومان تخمینزده میشود و یک روز دیگر به علت تیترزنی اشتباه و مختصر شده، بهجز راههای زمینی و دریایی، راههای هوایی هم در افکار عمومی بهروی همسایگان بسته میشود؛ در صورتیکه واقعیت این نیست.
یکی از معضلات اطلاعرسانی در حوزه گردشگری، آگاهی عمومی پایین نسبت به پیچیدگیهاست. بهطور مثال تصور عمومی همچنان بر این است که یا مرز زمینی و هوایی باز است یا بسته! یا گردشگری به ایران نمیتواند بیاید یا اینکه مرزها به رویش باز است! تصوری صفر و یکی نسبت به ورود و خروج گردشگر که هیچوقت اینچنین نیست.
مجوزهای تردد بین مرزها، وابسته به تابعیت فرد (گذرنامه)، نوع ویزا، نوع ورود و خروج (زمینی، دریایی، هوایی)، کشوری که در آن اقامت دارد، هدف سفر (سیاحتی، کاری، ورزشی، هنری و…) و جزئیات دیگر تعیین میشود. در این میان از تأثیر آفیسر یا همان افسر مرزبانی به هنگام ورود هم نباید گذشت که تشخیص او به منزله امکان ورود یا دیپورت از یک مرز است.
با ترکیب این پیچیدگیها سفر کردن بین کشورهای مختلف به خودی خود با گذرنامهای که اعتبار بالایی ندارد، مانند گذرنامه کشورمان، کاری به غایت سخت است، اما با این خبرها سختتر هم شده. گردشگری ورودی و خروجی در ایران مانند بسیاری از کشورها، ذینفعانی دارد که تا جای ممکن تدابیری میاندیشند که کمتر این صنعت دچار مخاطره شود.
با تمام اینها اشتباهات فاحش خبری و رسانهای در نبود رسانهگر متخصص این حوزه، بارها در افکار عمومی تیر خلاصیزده است که آسیبش مستقیم به خود این صنعت وارد شده. از این آب گلآلود هم هر کسی ماهی خودش را میگیرد. اپوزیسیون که از خیر هیچ خبری برای ایجاد حس فلاکت نمیگذرند.
از اینسو، دوستان افراطی داخلی خیلی هم بدشان نمیآید که افراد در جامعه گزینهای برای قیاس نداشته باشند و دنیای هر شهروند کوچکتر، بهزعم آنها کنترل هم آسانتر و البته پرسشهایی بنیادی که چرا باید بهجز آنچه مستحب و واجب است، سفر کرد و… . در این میان رقابتهای جناحی درون اصولگرایی هم ماجرا را سختتر میکند، بهحدی که با جابهجایی مدیران و تغییرات مدیران رسانهای رسانههای دولتی و حاکمیتی، بهطور ویژه روی کمکاریهای هم، فارغ از پایه و اساس ماجرا، نورافکن میاندازند.
بعد از آن، این رئیس اتحادیه، وزیر محترم یا آن یکی مسئول هواپیمایی است که دنبال یک پایه میکروفن میگردد که بگوید آقایان خانمها، اینطور نیست و آنطور است، اما دیگر کو گوش شنوا؟ آنهم گوش شنوا در میان مردمی که هر تکذیبی را تایید فرض میکنند. خلاصه آنکه گردشگری هم آداب و کاردان خود را دارد، اگر در کشور اعتبار گذرنامه بر باد رفته، عادیسازی شده، دستکم خودمان هر خبری را باور نکنیم و به اشتراک نگذاریم و آن را بیاعتبارتر نکنیم.