کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۶۱۸۶
تاریخ خبر:

جوانان شگفتی‌ساز | زمانی برای تولد ستارگان جدید

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی | تیم دهداری صرفا یک تیم نبود. شناسنامه یک دوران به‌خصوص از فوتبال ایران بود. دورانی آغشته به بوی خون و باروت، و مردمانی که چنان درگیر و دار زندگی و شرایط جنگی کشور تحت فشار قرار گرفته بودند که یواش یواش داشت یادشان می‌رفت که فوتبال را با چند نفر بازی می‌کنند. در حالی‌که در جبهه‌های جنگ‌، جوانان این آب و خاک در دفاع از مام‌وطن جانشان را کف دست گرفته و به استقبال فرشته مرگ می‌رفتند، پرویز دهداری می‌خواست از بازیکنان فوتبال هم فرشته بسازد.

می‌خواست تمام آموزه‌های اخلاقی نهادینه شده در وجودش را در طبق اخلاص گذاشته و به این جوانان منتقل کند تا به قول آدم‌های آن روزگار در سفرهای خارجی نماینده فرهنگ و تمدن ایران باشند و سفیر مردمانی که چند سال پیش بر علیه یک حاکم مستبد شوریده بودند و حالا انتظار داشتند که صدر تا ذیل حاکمیت و اقشار مختلف به‌خصوص ورزشکارانی که همواره زیر ذره‌‌بین هستند‌، در تعامل با جهان، نماد‌های تفکرات انقلابی آن سال‌ها را به همراه داشته و در زمین فوتبال و مقابل چشمان میلیون‌ها بیننده جهانی آن را به نمایش بگذارند.

اما خاستگاه بازیکنان فوتبال و نوع شخصیت ذاتی و تربیتی‌شان متفاوت بود و به این راحتی‌ها نمی‌توانستند با شیوه مربیگری مبتنی بر نظم آهنین و ریاضت‌خواهانه دهداری کنار بیایند و گاهی هم به دلیل شرایط ویژه آن روزها، اتفاقی بسیار کوچک و بی‌اهمیت آگراندیسمان شده و تبدیل به غائله‌ای بزرگ گشته و حاشیه‌هایی تمام‌نشدنی را به‌بار می‌آورد که نمی‌شد پایانی برای آن متصور شد.

شاید امروز و با شرایطی که جامعه ورزش در مسافرت‌های خارجی با آنها مواجه است مرور آن اتفاقات به‌شدت خنده‌دار جلوه کند. به‌عنوان مثال عبدالعلی چنگیز به‌خاطر صحبت با یک خانم کره‌ای در بازی‌های آسیایی به‌شدت بازخواست شد و یا سیدمهدی ابطحی که خود از نمونه‌های بارز اخلاق و جوانمردی بود به دلیل خوردن بستنی مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد و یکی از مربیان تیم ملی به او می‌گوید‌: اگر داخل این بستنی ماده نیروزا باشد آن‌وقت چه می‌کنی؟

هرچند در این مورد اقوال دیگری هم مطرح بود که یکی از دیگری خنده‌دارتر بود. روایت است که می‌گویند مربی از ایشان می‌پرسد‌: «آقای ابطحی داری چی می‌خوری؟» و او با خنده جواب می‌دهد: بستنی! نوع پاسخ دادن ابطحی باعث دلخوری کمک مربی شده و گمان می‌کند که ابطحی او را سر کار گذاشته است! یا اینکه نقلی مشهور از آن موقع تا حالا دهان به دهان چرخیده است که وقتی بازیکنان در انتهای مسابقات برای خرید وارد یک فروشگاه کره‌ای می‌شوند کمک مربی به تندی از بازیکنان می‌خواهد تا وقتی دهداری دست به چیزی نزده، کسی حق دست زدن به اشیا داخل فروشگاه را ندارد.

همه این حرف‌ها و احتمالا خیلی اتفاقات دیگر باعث شد که چهارده تن از بازیکنان تیم ملی طاقتشان طاق شود و برای تحت فشار قرار دادن فدراسیون برای تغییر مربی هم که شده استعفانامه‌ای رسمی نوشته و امضا کنند که بعدها هیچگاه نمونه مشابه آن در تاریخ ورزش ایران تکرار نگردید. اما در کمال تعجب فدراسیون فوتبال جانب مربی سخت‌گیر را گرفت و به او اختیار تام داد تا با چشم‌پوشی از چهارده ستاره معروف آن روزگار برای جام ملت‌های آسیایی ۱۹۸۸ دست به جوانگرایی افراطی بزند.

یک نوع توفیق اجباری که از شانس و اقبال دهداری جواب داد. او در فرصت باقی‌مانده همه چیز را از صفر شروع کرد تا یکی از فراگیر‌ترین و بی‌نام و نشان‌ترین تیم‌های ملی تشکیل شود تا جایی‌که در برخی از مسابقات کاپیتان تیم که قاعدتا باید با کوله‌باری از تجربه‌های ملی بازوبند را ببندد، تعداد بازی‌های ملی‌اش به‌عددی دورقمی نمی‌رسید. او از اقصی نقاط کشور بازیکنانی به تیم ملی دعوت کرد که گاهی هنوز سر پست اصلی‌شان در ترکیب تیم اتفاق‌نظر نبود.

به‌عنوان مثال، صمد مرفاوی که بعد‌ها یکی از بهترین بازیکنان خط حمله در رده ملی و باشگاهی لقب گرفت در بازی با تیم ملی کویت از سری رقابت‌های مقدماتی المپیک در پست دفاع راست به‌کار گرفته شد. یا بازیکنی همچون جواد زرینچه که در تاریخ فوتبال ایران همواره جزو یکی از دو مدافع راست برگزیده تمام دوران است از باشگاه ژاندارمری به تیم‌ملی دعوت شد که در دسته سوم مسابقات باشگاهی تهران حضور داشت و یا احمدرضا عابدزاده که بعد‌ها یکی از بهترین دروازه‌بان‌های تاریخ لقب گرفت از باشگاه تام اصفهان به تیم‌ملی راه یافت که جزو تیم‌های درجه دو کشور هم نبود.

دهداری با ترکیبی از بازیکنان کم‌نام‌و‌نشان که میل شدیدی به پیشرفت داشتند پا به مسابقات جام ملت‌های آسیا در قطر گذاشت تا در کمال تعجب همگان، حریفان را یکی پس از دیگری از سر راه برداشته و تا نیمه‌نهایی خود را بالا بکشد و مهم‌تر از آن، توجه علاقه‌مندان را به خود جذب کرده و سرگرمی تازه‌ای برایشان به‌وجود آورد. هر چند بازی‌ها به‌صورت مرتب و به شکل کاملا زنده از تلویزیون پخش نمی‌شد ولی افکار عمومی پیگیر مسابقات بود و از شنیدن خبر پیروزی و گل‌زدن‌های کریم باوی و فرشاد پیوس و میدان‌داری و تسلط سیروس قایقران و استحکام احمدرضا عابدزاده به‌خود می‌بالیدند و آن را در راستای فتوحات جنگی ارزیابی می‌نمودند‌.

از دیگر سو بچه‌های دهداری با الهام گرفتن از شرایط خاص جامعه، روح سلحشوری و جنگندگی را در خود متبلور کرده و در مواجهه با حریفان به‌خصوص کشورهای عربی که در آن برهه حمایت‌های پنهان و آشکارشان از صدام حسین بر همگان مسجل بود تا پای جان تلاش می‌کردند به این امید که لقب بازنده را دریافت نکنند.

اوج این جنگ، بازی نیمه‌نهایی با عربستان بود که داور (جرج کورتنی) با سوت‌های مشکوک خود اعصاب همه را به‌هم ریخت تا شائبه‌هایی مبنی بر تبانی با عربستان را به‌وجود آورد و گل- به‌زعم ایرانی‌ها- سالم مرتضی کرمانی‌مقدم را مردود اعلام کرد تا آه از نهاد علاقه‌مندان بر‌آید و از رفتن به فینال باز بمانیم و در بازی رده‌بندی به مصاف چین برویم تا در ضربات پنالتی با درخشش عابدزاده، سه بر صفر آنها را شکست داده و به مقام سوم دست پیدا کنیم.

این تیم در حالی شکل گرفت که همگان آماده شنیدن خبر زمین خوردنش بودند ولی نسلی بزرگ از فوتبالیست‌های نام‌آور ایرانی را تربیت کرد تا سال‌های سال بعد عابدزاده، زرینچه، نادر محمدخانی، برادران فنونی‌زاده‌، مجید نامجو‌مطلق، قایقران، مرفاوی، باوی، انصاری‌فرد، محمد تقوی، پیوس، سید‌علی افتخاری و… در چمن سبز بدرخشند‌، هر‌چند که عمر فرمانده کفاف نداد تا آن روزها را ببیند.

کدخبر: ۴۱۶۱۸۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر