کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۴۶۷۶
تاریخ خبر:

جنگجوی خستگی‌ناپذیر در ‌نبرد سنت و تجدد

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | یک: رفته بودیم خانه موزه جلال آل‌احمد و سیمین دانشور، خانه‌ای زیبا و ویلایی و دوطبقه در دزاشیب. خانه‌ای که مراحل ساخت و شوق آل‌احمد و سیمین را برای آن در خاطراتشان می‌توانید جست‌وجو کنید. خانه‌ای که در دهه چهل محل زندگی این زوج عجیب ادبیات ایران بوده است.

حضور در محل زندگی آدم‌های معروف احساس عجیبی تداعی می‌کند. مثل حرکت در تونل زمان می‌ماند. تجربه لایف‌استایل مربوط به نیم‌قرن قبل. شکل یخچال، ‌مبل‌ها، ‌کتابخانه،‌ تخت‌خواب و حتی معماری دلباز خانه. مجسمه جالبی از جلال هم در طبقه دوم گذاشته‌اند. در شاه‌نشین خانه. احساس غریبی بود.

* دو: جلال آل‌احمد عصاره موضوع تجدد در ایران است. به شکلی معنادار او در ابتدای قرن چهارده هجری متولد شد و در انتهای دهه چهل،‌ دهه پاسفت‌ کردن مدرنیته در ایران فوت کرد. سرگشتگی و تغییر مسیرهای پیاپی او نشانه‌ای از داستانی است که در غائله سنت و تجدد بر این کشور رفته است.

او فرزند یک چهره برجسته روحانی است. آن‌قدر برجسته که می‌گویند آیت‌الله خمینی به مناسبت درگذشت پدر او مجلس بزرگداشتی در قم برگزار کردند. جلال از سمت پدر نسبت فامیلی بسیار نزدیکی هم با آیت‌الله طالقانی داشت. یعنی بزرگ‌شدن آل‌احمد در خانواده‌ای به‌شدت مذهبی و سپس در ۲۲سالگی به جرگه حزب کمونیست ایران درمی‌آید. حزب توده.

همسری هم که انتخاب می‌کند، اعتراض پدرش را به‌دنبال دارد. زنی که پوشش اسلامی ‌ندارد. سیمین دانشور را می‌گویم. جلال در اوج بالاگرفتن ماجرای نفت از توده جدا می‌شود. سرسپردگی توده به شوروی را تاب نمی‌آورد و به حزب زحمتکشان ملحق می‌شود. حزب مشکوک مظفر بقایی.

آنجا هم جواب نمی‌گیرد و در شوق دفاع از مصدق به گروه نیروی سوم ملحق می‌شود. گروهی مترقی و نزدیک به جبهه ملی و به رهبری خلیل ملکی. در حمایت از مصدق ابایی از وارد عمل‌شدن و زدوخورد ندارد اما درنهایت در سال ۱۳۳۲ انرژی گذاشتن برای سیاست را کنار می‌گذارد.

او آن‌قدر تیزهوش است که بتواند تعارض ازلی‌ابدی جامعه ایرانی میان سنت و مدرنیته را به عینه درک کند. و این درک موجب می‌شود برخلاف بسیاری از همدوره‌ای‌های روشنفکر مشهورش، از صادق هدایت تا ابراهیم گلستان و ناتل خانلری و احمد شاملو و فریدون آدمیت، ‌شیوه کاملا متضادی را انتخاب کند.

او خطر را از سمت غرب نشان داد. درحالی‌که جامعه روشنفکری در ولع حرکت به سمت غرب بود، او راه را برعکس نشان داد. روایت است که این دیدگاه او در فرصت مطالعاتی دانشگاه‌ هاروارد شکل گرفت و در معاشرت با سیدحسین نصر. به‌هرحال انتشار کتابش او را محبوب طیف‌هایی ساخت که بر بازگشت به خویشتن تاکید داشتند.

از شیخ فضل‌الله نوری تا سیدحسین نصر و علی شریعتی. بخش مترقی روحانیت شیعه نیز بلافاصله ارزش این نگاه را در آن سال‌های هجمه تمدن غرب به ایران درک کرد. آل‌احمد در طول زندگی‌اش تنها یک‌بار امام را ملاقات کرد و آن دیدار در نخستین سال‌های نهضت اسلامی ‌اتفاق افتاد. در سال ۱۳۴۳ او ملاقات شگفت‌انگیزی با امام خمینی داشت.

درباره این دیدار می‌گوید: «من پس از شنیدن نطق ایشان[امام خمینی]… احساس کردم باید ایشان را ببینم. به قم رفتم. در خانه ایشان کتاب «غرب‌زدگی» خود را کنار دستشان دیدم. گفتم: شما هم این خزعبلات را می‌خوانید؟ با نگاهی به من پرسیدند: شما آقای آل‌احمد هستید؟ گفتم: بله. گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفته‌اید.»

* سه: به این ترتیب این مرد عجیب که بین مذهب و تجدد و کمونیسم و ملی‌گرایی در حرکت بود و در زندگی خصوصی‌اش هم این سرگردانی را داشت(دانشور بارها گفته که مرگ جلال در ۴۶سالگی به‌خاطر اختلاط افراطی قزوینکا و اشنو بوده است!)، در سال‌های پس از انقلاب تا امروز از معدود روشنفکران تحسین‌شده حاکمیت است که حتی مهم‌ترین جایزه کتاب سال را نیز به اسم او زینت داده‌اند.

مردی که قلم سرکش و بی‌تابی داشت،‌ از تفاخر و افاضه فضل در نوشتن خود را دور نگه می‌داشت و یک آن از سفر و مکاشفه و پژوهش دست نمی‌کشید. روایت است که در دهه چهل خبر بازدید او از یک گالری یا یک نمایش تئاتر، لرزه بر جان هنرمندان می‌انداخت: این‌که او درباره آثارشان چگونه قضاوت خواهد کرد. و خانه‌شان.

خانه زیبایشان در دزاشیب که مشهور است جلال شخصا بر ساختش نظارت داشته،‌ پایگاه اصلی ادبا و شعرایی بوده که در سایه اتوریته جلال رشد می‌کردند. از همان جلسات خانگی جلال بود که کانون نویسندگان ایران پدید آمد. زمانی جمله‌ای درباره صمد بهرنگی شایع بود و در پشت کتاب‌هایش می‌نوشتند. اما به‌نظرم این جمله بیشتر توصیف آل‌احمد است:‌ شاهکار او زندگی‌اش بود.

کدخبر: ۳۲۴۶۷۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر