کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۰۷۰۹۹
تاریخ خبر:

جلسه دو فوریتی برای اخراج سرایدار و نصب دوربین

روزنامه هفت صبح، اشکان عقیلی‌پور | آقا تو ساختمان ما، یه عزیزی به شغل سرایداری و نگهبانی مشغول هستند…یعنی نیستند…یعنی قراره باشند، ولی اونقدری که ما صبح‌ها موتور ۱۱۰ رو می‌بینیم و صورتجلسه دزدی امضا می‌کنیم، ایشون رو زیارت نمی‌کنیم…سارقین محترم محل، دیگه دندونای مارو شمردن و خیالشون راحته که تا ایشون اینجا تشریف دارن، به مشکل مالی نمی‌خورن…بالاخره تو این ساختمون، هر موقع یه سری بزنن، با خیال راحت، یه چیزی پیدا میشه که کارشون راه بیفته…

۱۱۰ هم کافیه بهش زنگ بزنیم و بگیم:«همون همیشگی»…افسر پلیس، چشم بسته میاد جلو خونمون … امروز صبح از درِ خونه اومدم بیرون و طبق معمول، همسایه‌ها مشغولِ امضا کردن صورتجلسه بودن. افسر پلیس که ظاهرا صبح‌ها قبل از اینکه بره کلانتری، اول به ما سر می‌زنه ببینه چی دزدیدن، بعد میره سرِ کارش گفت: « بابا…یه خورده هم خودتون ملاحظه کنین…این قفل‌ها رو عوض کنین…چفتِ پشت در،درست کنین …دوربین مدار بسته بگذارین…»

فی المجلس، دمِ در، جلسه‌ای با قید دو فوریت تشکیل شد که دُم سرایدار، گرفته شده و به بیرون پرت شود و در عوض دوربین نصب شود…و متفق‌القول ، نظرشون این بود که اگر جای ایشون دسته جارو بگذاریم، نتیجه‌ش بهتره.طرفای ظهر که دوست نگهبانمون اومد یه سری بهمون بزنه، به گوشش رسوندن که رفتنیه…اونم رفت تو این فاز که «بچه‌هام بدبخت میشن» و «تورو به ارواح همه رفتگانتون، ببخشید» و «اگه اخراج شم، منم و یه یارانه» و « آخه با این گرونی‌ها چیکار کنم » و اینقدر ضجه زد که جلسه‌ای مجددا در فضای مجازی شکل گرفت…پیغام بود که می‌رفت و میومد و نهایتا، نتیجه بر این شد که با این اوضاع زندگیمون،« آهِ» همین یکی رو کم داریم پشتمون باشه و به جهنم…بمونه… ولی دوربین باید نصب شه.

بعد از استعلام قیمت‌های دوربین‌ها و مقایسه مدل‌های مختلف، با یک نصاب به توافق رسیدیم.نصاب هم وسایلش و کلی سیم وتشکیلات آورد که از فرداش بیاد و نصب کنه که شبانه، آش رو با جاش بردن و وسایل نصاب رو هم دزدیدن…سارقین با این حرکت، اعتراض خودشون رو در مورد نصب دوربین به گوش ما رسوندن.نگهبان هم دوباره وسط حیاط یه دلِ سیر خودشو کتک زد و ماها رو کشوند زیرِ اخیه که چرا یارانه، جواب زندگی رو نمیده…

هیات مدیره، تصمیم گرفت که به صورت گازانبری عمل کنه. یعنی شب که تموم شد و سارقین عزیز، با خیال راحت کاراشون رو کردن، ما از صبحِ زود شروع کنیم و خانه رو تبدیل کنیم به قلعه‌ای نفوذناپذیر.این منتقدِ یارانه هم خودشو بزنه از این بیشتر…فردا صبح، دوربین مدار بسته نصب شد، قفل‌ها عوض شد، پشتِ درِ ورودی چفت انداخته شد و خلاصه فقط دورِ خونه خندق کنده نشد.شب اولِ این مین گذاری، به خیر گذشت و سرقتی اتفاق نیفتاد و یکی از همسایه‌ها، یه جعبه شیرینی پخش کرد.

شبِ دوم، توی کوچه، شیشه یه ماشینو شکستن و صبح کله سحر، پلیس اومد و گیر داد که تصاویر دوربینتونو بدین ببینیم…شبِ سوم، یکی از همسایه‌ها اومد که من تصویرِ فلان دوربین رو میخوام که ببینم کیفم رو کجا انداختم…و این تصاویرِ دوربین‌ها، خودش شد یک مسئله که نیاز به یک اپراتور تمام وقت داشت…

حالا سرایدارِ ساختمان، دیگه نه تمیز می‌کنه…نه آشغال‌ها رو بیرون می‌بره…نه هیچ کاری…بیست و چهار ساعت، پشت دوربینه و تخمه می‌شکونه و ماها رو تماشا می‌کنه….جُم هم نمی‌خوره… دیگه ما دمِ خونه که می‌رسیم، یه دست تو دوربین براش تکون میدیم و اونم دررو باز می‌کنه…هر کسی هم که میخواد یه غلط اضافه‌ای بکنه، یه پولی کف دستش میذاره که شما تصویر فلان دوربین رو ندیده بگیر…مشکل کمیِ یارانه و حقوقش هم حل شد و رفت پی کارش….دزدی هم دیگه نمیشه…فقط باید آگهی بدیم یکی بیاد برای نظافت…

کدخبر: ۴۰۷۰۹۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر