جزئیات دستگیری شوهرخاله قاتل در یوسفآباد
روزنامه هفت صبح | مرد جوانی که پس از آزادی از اتهام قتل و تجاوز به خواهرزاده همسرش، گمان نمیکرد دوباره با همان اتهامامات روبهرو خواهد شد، روز گذشته توسط ماموران آگاهی استان مرکزی حین کار در رستورانی بازداشت و به زندان فرستاده شد.
شامگاه بیستم مرداد سال ۹۴ بود که ماموران انتظامی از طریق یکی از درمانگاههای مستقر در شهر اراک با بازپرس کشیک قتل منطقه تماس گرفتند و از فوت مشکوک دختر نوجوانی روی تخت این درمانگاه خبر دادند. ماموران مدعی بودند زن و مرد جوانی که خود را خاله و شوهرخاله متوفی معرفی کرده بودند مدعی شدهاند این دختر ۱۳ ساله با طناب خودش را حلق آویز کرده است که سریعا تیمی از کارآگاهان جنایی به محل حادثه رفتند و صحنه حلق آویز شدن دختر نوجوان را مورد بررسی قرار دادند که با بررسیهای اولیه مشخص شد طناب سبز رنگ با گرههای مردانهای به درخت بسته شده است.
تحقیقات اولیه نشان از این داشت که شوهرخاله متوفی از رازی خبر دارد که قصد عدم بازگویی آن را دارد. سریعا با قرار بازداشت موقت این مظنون روانه بازداشتگاه آگاهی شد و مدتها تحت بازجویی قرار گرفت تااینکه در اظهاراتی عجیب مدعی شد متوفی با طناب در حال بازی بوده و طناب را نیز خودش آنجا بسته بود.
متهم گفته بود: به سراغش رفتم و طناب را دور گردنش انداختم و گفتم خوب است کسی تو را اینطور دار بزند و او ترسید و یک لحظه دیدم که لغزید و سرش به درخت خورد و دماغش پر از خون شد. من کاری با او نداشتم و همینکه این را دیدم رفتم آب بیاورم بخورد که متوجه شدم در اثر حلق آویزی خفه شده است.
تحقیقات از متهم ادامه داشت تااینکه گزارش پزشکی قانونی پرده از یک جنایت هولناک برداشت. متوفی قبل از فوتش از سوی فردی ناشناس مورد عمل منافی عفت قرار گرفته بود و حتی آثار آن نیز به جا مانده بود. با این حال این بار متهم از بابت تجاوز به متوفی تحت بازجویی قرار گرفت که او مدعی بیگناهی شد و گفت شاید کار شخص دیگری باشد و من خبری از این ماجرا ندارم.
رسیدگی به این پرونده همچنان جریان داشت تااینکه پس از مدتی متهم از داخل زندان نامهای به دادگاه کیفری یک استان مرکزی نوشت و عنوان داشت تمامی اتهامات منتسب به او موهوم بوده و او قبلا به دلیل اینکه در اداره آگاهی تحت شکنجه بوده اعترافات دروغینی را انجام داده است که هیچکدام را اکنون قبول ندارد. متهم به دادگاه احضار شد و دادرس از او در زمینه اعترافاتش نزد بازپرس پرسید که متهم گفت تحت شکنجه صحبت کردم و در بازپرسی نیز همه چیز را گردن گرفتم و آن داستان کذایی را ساختم.
در تحقیق از همسر متهم وی نیز عنوان داشت: آن روز در گاوداری بودم و داشتیم با همسر و پسرم شیر میدوشیدیم. متوفی نیز برای شیر دوشیدن آمده بود به کمک ما، چراکه پدر و مادرش به مسافرت رفته بودند و خواهرم به دلیل اطمینانش به ما، او را نزدمان گذاشته بود. خبر نداشتم که بیرون از گاوداری چه اتفاقی در حال رخ دادن است اما متوجه شدم که شوهرم به تنهایی بیرون رفت و بعد از چند دقیقه داخل آمد.
به جز ما و صاحب گاوداری نیز کسی در آن محل نبود و تا جایی که من شاهد هستم کسی هم در آن عصر به آنجا نیامد؛ وقتی که بیرون از گاوداری رفتم تا ببینم چطور بچه خواهرم ساکت شده است و با آن همه جنب و جوش دیگر سر و صدایی نمیکند، با جسد آویزان او از درخت روبهرو شدم که طناب محکم دور گردنش پیچیده شده بود و هرچه تقلا کردم باز نشد تا اینکه شوهرم به کمک ما آمد و طناب را از گردن متوفی باز کرد.
تمامی شواهد علیه متهم بود و با اینحال به دلیل عدم وجود شاهدی در پرونده که علیه متهم شهادت بدهد پرونده لوث تشخیص داده شد چراکه او منکر ارتکاب قتل، عمل منافی عفت و صدمه بدنی به مقتول بود و قرار شد اولیای دم مراسم قسامه برگزار کنند که نتوانستند و بعد از چند ماه به دلیل برگزار نشدن مراسم قسامه متهم با قرار وثیقه از زندان آزاد شد که بعد از این ماجرا هیچکس از متهم خبری نداشت و به نظر میرسید از اراک فرار کرده باشد.
با اعتراض پدر و مادر مقتول به رای قضات دادگاه، پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع شد و در شعبه ۳۱ این مرجع رای دادگاه نقض گرفته شد چراکه از نظر قضات دادگاه دلایل موجود علیه متهم محرز بود و به این صورت دادگاه کیفری یک استان مرکزی دستور دستگیری هرچه سریعتر متهم فراری را داد. در حالیکه او در تهران بود و هیچکس از محل اختفایش خبری نداشت.
تااینکه بعد از مدتی متهم در تهران شناسایی شد و روز گذشته ماموران اداره آگاهی مرکزی به تهران آمدند و با نشان دادن نامه نیابت قضایی، درخواست بازداشت متهم را اعلام کردند. با ارجاع این درخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پرونده مورد بررسی قرار گرفت و سریعا با دستور قاضی قربانزاده، ماموران به محل کار متهم که پس از عزیمت به تهران در آنجا مشغول به کار شده بود اعزام شدند.
ظهر حوالی ساعت یک در حالی که متهم قصد داشت از رستوران محل کارش، واقع در یوسف آباد بیرون برود تا غذاهایی را با موتورسیکلت به مشتریهای آنجا برساند، توسط ماموران شناسایی و دستگیر شد. با انتقال متهم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران، به دلیل صدور قرار بازداشت موقت از سوی دادگاه کیفری مرکزی، او با همین قرار در معیت ماموران آگاهی استان مرکزی به زندان فرستاده شد.