جادوی صدا| نیمی از آلبوم صوتی سینما
روزنامه هفت صبح، حمید رستمی| یک: در سالهای نخست علاقهمندی به هنر، مربی تئاتری داشتیم که معمولاً مبحث نمایش را با سه آیتم اساسی بیان میکرد و میگفت بازی یعنی احساس، بیان و حرکت! جملهای بدیهی که مکرر بر زبانش میآمد و ما نوجوانان پر شر و شور را به جای سوق دادن به سمت تقلای بیشتر برای کشف لایههای زیرین مباحث به تکرار طوطیوار آنها -حتی گاهی با طنز و مطایبه- وا میداشت. سالها طول کشید تا بدانیم همان سه کلمه جادویی هرکدام چندین جلد کتاب را در بطن خود دارند و یک بازیگر وقتی این سه بخش را همزمان بتواند خوب به نمایش گذارد تبدیل به سلطان صحنه میشود و بر پرده سینما بازیاش به چشم میآید.
اما در روزگار فقر تکنولوژی و فقدان صدابرداری سر صحنه، هنر مکملی به اسم دوبله پدید آمد تا صداگذاری فیلمها در استودیوهای تنگ و تاریک انجام گیرد و از آنجایی که شاید صدای خیلی از بازیگران سینما مناسب صحبت به جای خود نبود و برخی هم به دلیل ستاره بودن و مشغله کاری زیاد فرصتی برای نشستن در پشت میز دوبله نداشتند از بطن سینمای فارسی ایران، هنری متولد شد که در دنیا خیلی مسبوق به سابقه نبود و به جز معدود کشورهایی چون ایتالیا، در کمتر جایی تا این میزان به آن پر و بال داده شد و تشخص یک هنر را به خود گرفت
چراکه در بقیه کشورها، فقط به عنوان عنصری دمدستی برای انتقال مفاهیم داستان فیلم حضور داشت و آرام آرام باعث کشف و رشد استعدادهای بیبدیل در این حوزه شد که میخواست بخشی از وظایف یک بازیگر را برعهده بگیرد. اینگونه شد که دوبلورها در هنر بازیگر شریک شدند و یکی از آن سه آیتم، یعنی بیان را به صورت کامل و بخش زیادی از احساس را برعهده گرفتند تا در میزان درخشش یک بازیگر و یک فیلم نقشی تقریباً نصف نصف داشته باشند. نکتهای که همواره مغفول واقع شد و بازیگران زیادی قدر دیدند و بر صدر نشستند و بالاترین قراردادها را بسته و به شهرت رسیدند غافل از اینکه نصف آن هنری که به نمایش میگذارند عاریتیست و این نسل خزان زده و عزلت گزیده هم حق دارند بخشی از آن محبوبیت و اشتهار را طالب شوند.
دو: به جرات میتوان گفت که منوچهر اسماعیلی مهمترین چهره تاریخ دوبله ایران بوده و به تنهایی توان نشستن بر روی یک کفه ترازو و هم سنگ شدن با بقیه را داراست. ضمن آنکه احترام تک تک آن عزیزان خفته در خاک و یا آنان که هنوز در زیر زمینهای نمور و اتاقهای دوبله بدون کمترین چشمداشتی به فیلمها جان میبخشند واجب است، اما بیپرده باید اعتراف کرد که اسماعیلی چیز دیگری بود. یک استعداد ناب که آلبوم صوتی از نصف جاودانههای سینمای ایران و جهان را یکجا در حنجرهاش داشت. مگر میشود بهروز وثوقی را در شاهکارهایی چون قیصر، پنجره، رضا موتوری، خاک، رشید، داش آکل، بلوچ، سوتهدلان و… بدون صدای اسماعیلی تصور کرد؟ کسی که استاد تیپ سازی و تغییر صدا و لحن بود و در همان قیصر بهراحتی به جای دو شخصیت اصلی یعنی قیصر و خان دایی (جمشید مشایخی) صحبت میکرد و هرچقدر کله شقی، صلابت و شجاعت قیصر را در حنجره داشت به همان میزان دنیا دیدگی و آرامش خان دایی را هم با صدایش منتقل میکرد و یا معصومیت، سادگی و بلاهت مجید ظروفچی را مگر میشود از یاد برد؟
سه: تعداد زیادی از بازیگران، درخشش در حوزه بازیگری و ماندگار شدن برخی از بازیهایشان را مدیون دوبله و بهخصوص عالیجناب اسماعیلی هستند. مگر میشود پرویز صیاد را در حسن کچل بدون صدای اسماعیلی تصور کرد؟ یا خواستگار؟ یا شاهکار بیبدیلاش در دایی جان ناپلئون و شخصیتی که از اسدالله میرزا ارائه میدهد و با بیان تر و تمیز و آکسان گذاریهای هوشمندانه از یک تکیه کلام ساده چون «مومنت» بهانهای برای خنده گرفتن میسازد و هر بار آن را با یک طراوت خاص و غیرقابل تکراری بیان کرده و از مخاطب دلبری میکند. جالبتر اینکه تیپ سازیهایش گاه چنان استادانه است که اولاً تبدیل به شناسنامه هنری یک بازیگر میشود و دوم اینکه سنخیت چندانی با تجربههای قبلیاش ندارد. کاری که برای صدای بیک ایمانوردی انجام داد و تیپی که برایش ارائه کرد چنان جذاب، دلربا و دقیق طراحی شده بود که به دلیل تناسبش با نوع حرکت چهره و شخصیت خود بازیگر مخاطب را به اشتباه میانداخت که شاید صدای خود بازیگر باشد!
چهار: یگانه بودن اسماعیلی در عرصه دوبله چنان بر همگان آشکار بود که حتی کسی مثل بهرام بیضایی که طرفدار صدای سر صحنه و خود بازیگران بود در فیلم رگبار از صدایش برای شخصیت آقای حکمتی (پرویز فنیزاده) استفاده میکند و در حالی که این کار به دلیل تشخص بازیگری فنیزاده ریسک بزرگی تلقی میشود اما صدای اسماعیلی چنان روی چهره عاشق، شکننده و حیران فنیزاده نشسته و شخصیت حکمتی را واقعی کرده که سخت بتوان تشخیص داد که توانایی مشترک هنری دو شخص، آقای حکمتی را به آن یگانگی رسانده و در خروجی اثر یکی از ماندگارترین فیلمها و شخصیتهای سینمای ایران را شاهد هستیم. تجربهای که یکبار دیگر در فیلم بوف کور هم تکرار شد و صدای اسماعیلی بر روی بازی فنیزاده نشست.
پنج: از بین کارگردانان ایرانی، هیچکس به اندازه علی حاتمی عاشق دوبله نبود. حاتمی به دوبله به عنوان یک عنصر مکمل بازیگری فیلمهایش مینگریست و باند صوتی فیلمهایش را همراستا با زیباییشناسی تصویری پیش میبرد و در این مسیر نقش منوچهر اسماعیلی بیبدیل بود. علاوه بر حسن کچل، خواستگار و سوتهدلان که وصفش رفت دوبله سریال معظم هزار دستان یک شاهکار محض که در آن استاد اسماعیلی غوغا میکند و همزمان وظیفه دوبله ۴ نقش از ۴بزرگمرد تئاتر ایران زمین یعنی جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز و جمشید لایق را برعهده دارد و به جرات میتوان گفت در بیش از نیمی از باند صوتی سریال، صدای دلانگیزش را با تنوعهای لازم میشنویم و احساس تکرار نمیکنیم.
فاصلهای که هر کدام از نقشها با هم دارند را شاید با سال نوری بشود سنجید و اصلا یکی از عوامل ماندگاری مشایخی در نقش هنرمندان با شخصیت دوره قاجار همین صداست که در کمالالملک هم چنان بر چهره مشایخی مینشیند که انگار با همان صدا از مادر زاده شده و جالبتر اینکه در همان فیلم هم باز به جای انتظامی صحبت کرده تا پذیرفتنیترین ناصرالدین شاه سینمای ایران را خلق کرده باشد، لحنی صمیمی گاه آمرانه و گاه بذلهگو برای کسی که توانست نیمقرن بر این ملک حکومت کند. شاید یکی از شاه نقشهای اسماعیلی، شعبان بیمخ باشد که چون جنس صدا و بازیاش با لحن همیشگی کشاورز و نوع بازیاش کاملا در تضاد بود، بخشی در مرحله گریم و بخش دیگر به کمک اسماعیلی جبران شد تا این نقش تبدیل به شاه نقش زندگی کشاورز شود. البته مشابه آن را در مادر (علی حاتمی) هم دیدیم و آنجا هم با صدای اسماعیلی بود که دیالوگهای مطنطن و آهنگین حاتمی جان بخشیده میشد البته در آن فیلم هم دو نقش دیگر با بازی اکبر عبدی و جمشید هاشمپور صدای اسماعیلی را روی خود داشت که اولی شاید بهترین نقش عمر عبدی هم باشد.
شش: داریوش ارجمند دو شاه نقش ناخدا خورشید و مالک اشتر (امام علی(ع)) را مدیون اسماعیلی است که لهجه جنوبی اولی و اقتدار و مصمم بودن دومی را از او دارد و در فیلم سرب به جای سه بازیگر اصلی هادی اسلامی، مشایخی و جلال مقدم حرف زد تا همواره یکی از مورد علاقهترین دوبلورهای کیمیایی باشد. او در غزل به جای محمدعلی فردین و در خط قرمز به جای سعید راد دوبله کرده بود هرچند که قبلاً در تنگنا هم به جای سعید راد حرف زده بود و در تیغ و ابریشم به جای فرامرز صدیقی و جلال پیشوائیان و زینال بندری که شمایل مورد تحسین سینمادوستان دهه ۶۰ را با جمشید هاشمپور خلق کرد و بیش از یک دهه چرخ اقتصادی سینمای ایران را به حرکت درآورد و این فقط بخشی از کارنامه پربار منوچهر اسماعیلی بود؛ بخشی از سینمای ایران در حالی که در دوبله سینمای جهان هم شاهکارهای بیبدیلی خلق کرده که از حوصله این مقال خارج است!