تکنگاری| برنامههای استعدادیابی؛ دروازه طلایی
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | در برنامههای استعدادیابی مثل AGT همیشه آدمهایی هستند که روی استیج رو به جمعیت و داورها میایستند و با صدایی که به وضوح میلرزد از گذشتهشان حرف میزنند؛ از سختیها و شکستها و سرخوردگیهایشان. وقتی داور ازشان میپرسد چرا اینجایی؟ جواب میدهند چون میخواهم رویایم را به واقعیت تبدیل کنم.
چند نفس عمیق میکشند، سعی میکنند از غش کردن روی استیج مهمترین برنامه استعدادیابی جهان جلوگیری کنند و بالاخره هنرشان را نشان میدهند. ساز میزنند، آواز میخوانند، شعبده بازی میکنند یا هر کار دیگری که میتواند دیگران را وادار به تحسینشان کند. گاهی موفق نمیشوند آن جور که باید داورها را تحت تاثیر قرار دهند و با چند ضربدر قرمز از مسابقه حذف میشوند و گاهی جمعیتِ به وجد آمده از جا بلند میشوند و دستها را محکم به هم میکوبند و با تمام وجود تشویقشان میکنند.
این قسمت برنامه را دوست دارم. همان جایی که آدمی معمولی با کفش و لباسی ارزان قیمت، که از کودکی تا حالا توسط بچهها و بزرگترهای قلدر و بدذات تحقیر شده و آزار دیده، بالاخره پیروزیای بزرگ و به یاد ماندنی به دست میآورد و صدای سوت و دست مردمی که فقط هنر و استعدادش را دیدهاند بلند میکند.
دیدن آن اشک شوقِ حقیقی و نگاهِ پر غرور، زیبا و دلگرم کننده است. و زیباتر از آن صورت مادر و پدر یا دوست و همسری است که در تمام مدت اجرا با اضطراب پشت صحنه ایستاده و حالا با دو دست دهان و بینی اش را پوشانده و نمیتواند جلوی پایین ریختن اشکهایش را بگیرد.
برنامه استعدادیابی گاهی تبدیل به دروازهای میشود که شرکت کننده با استعداد با عبور از آن پا به جهانی طلایی میگذارد که دیگر در آن شکست و تحقیرهای گذشته اهمیتی ندارد. آن طرف دروازه، نور است و امیدی که فریاد میزند بعد از این بهتر زندگی خواهی کرد. خیلی بهتر.