کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۳۲۴۷
تاریخ خبر:

تک‌نگاری | و نان دشمن‌تان هر که هست آجر باد!

روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی | مردم از پر و بالش بالا می‌رفتند و همزمان شش نفری هم جان باختند. تصویر معروف فرار مردم افغانستان به همراه هواپیمای آمریکایی را یادتان هست؟ شرم‌آور بود و غم‌انگیز. همزمان طالبان تمام قدرت رسانه‌ای خود را بر این موضوع متمرکز کرده بود که ما دیگر نسخه بنیادگرای پیشین نیستیم. کلیپ‌هایی حتی از مدارای آنها با اقلیت‌ها منتشر می‌شد و تمرکز بر برادری و اخوت و مسالمت و پرهیز از خشونت‌طلبی. در کنار آن اما صحبت‌های مدیر خبرگزاری زنان افغانستان به گمانم دقیق‌تر بود: «اینها فقط شوی آنها مقابل رسانه‌هاست. اعلام می‌کنند با زنان به حرمت رفتار می‌شود.

این به معنای آن نیست که آنها تغییر کرده‌اند. آنها فقط منتظر این فرصت هستند تا حاکمیت طالبان در سرزمین افغانستان به رسمیت شناخته شود. بعد از آن، آنها چهره واقعی خودشان را که ما مردم افغانستان دیده‌ایم، نشان خواهند داد.» با این حال عده‌ای دل خوش کرده‌اند به مقاومت احمد مسعود و شیران دره پنجشیر. درست است که آنها قهرمانانه و جانبازانه در حال پاسداری از وطن هستند و در چند جبهه یکه‌تاز نبرد علیه نظم نوین جهانی! با این حال هیچ امیدی به این مقاومت‌ها نیست.

آنچه از تحلیل کارشناسان خوانده‌ام نشان می‌دهد که این عده قلیل، قربانیان تصمیم‌گیری دولت‌ها در جایی دیگر خواهند بود و نبرد قدرت خارج از افغانستان رقم خورده است؛ آمریکا، پاکستان، قطر، امارات، ترکیه و… به همین دلیل بنده با دانش اندک در علوم سیاسی و روابط بین‌الملل چندان که در شبکه‌های اجتماعی دل به مقاومت پنجشیر بسته‌اند، امیدی ندارم. ۸۰درصد افغانستان روستانشین هستند و طالبان از کره‌ای دیگر و خاکی دیگر به رشد و عضوگیری نرسیده‌اند.

پایگاه آنها اکثرا در مناطق روستانشین است و جمعیت شهرنشین حدود یک پنجم مردم هم نیست. در واقع مردم افغانستان قربانی طالبان نیستند؛قربانی تفکری هستند که سال‌هاست بر ذهنیت خودشان حاکم است. اکثر جمعیت روستانشین که طالبان از میان آنها برآمده، یا کم‌سواد هستند یا بی‌سواد. اقلیتی که اهل اطلاع‌رسانی و فریاد و فغان از دست طالبان هستند، گمان نکنیم اکثر مردم افغانستان هستند. طالب از دل مردمش برآمده و بدبختانه بر آنها هم حکومت خواهد کرد.

در این میانه دولت‌های مختلف این گوشت قربانی، این کشور همسایه را هم هر کدام به پهنای دهان به دیگری تعارف خواهد کرد. طالبان هم به‌تدریج چهره پیشین خود را نشان خواهد داد. جریانی که بر اساس تفکری بنیادگرانه به وجود آمده هرگز از ایدئولوژی خود تهی نخواهد شد چراکه ذات پیدایش آن در همان باورهاست. باوری که ازبک‌ها را در زمان تسلط حتی از حرف زدن به زبان مادری منع کردند، بقایای تاریخی‌شان را نابود کردند، زنان را به بردگان خود تبدیل کردند و نشان دادند چه نوع هیولای خفته‌ای هستند.

این هیولا هرگز نمرده بود. فقط در سرمایی کوتاه فسرده بود. قدرت‌های جهان بار دیگر در آن دمیدند و ما فقط شاهد قربانیان تازه خواهیم بود؛ قربانیانی که مظلومیت‌شان در ناآگاهی‌شان است. بخش‌هایی از شعر محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانی را در این روزها می‌خواندم و چاره‌ای جز تماشا کردن نداشتم، ندارم:

«غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت / پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت… / منم تمام افق را به رنج گردیده / منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده / منم که نانی اگر داشتم، از آجر بود / و سفره‌ام - که نبود - از گرسنگی پُر بود / من ایستادم، اگر پشت آسمان خم شد / نماز خواندم، اگر دهر ابن ملجم شد / چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست / چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست / چگونه بازنگردم که مسجد و محراب / و تیغ منتظر بوسه بر سرم آنجاست / اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود / قیام بستن و الله اکبرم آنجاست / من از سکوت شب سردتان خبر دارم / شهید داده‌ام، از دردتان خبر دارم / همیشه قلک فرزندهای‌تان پر باد / و نان دشمن‌تان، هرکه هست، آجر باد».

کدخبر: ۴۱۳۲۴۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر