کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۷۴۳۵
تاریخ خبر:

تک‌نگاری درباره علی پروین | پیرمرد و دریا

روزنامه هفت صبح، احسان رضایی | اولین فوق‌ستاره‌ای بود که نسل ما شناخت.در سال‌های دهه شصت،پرسپولیس او هجومی‌ترین تیم ممکن بود و خودش، کاپیتان، مربی، ستاره و همه چیز پرسپولیس. اعتراف می‌کنم که به شوق تماشای او دست دایی‌هایم را می‌گرفتم و به اصرار می‌خواستم که ببرندم به امجدیه. حضورش در زمین آن‌قدر تعیین‌کننده بود که حتی اگر دست به کمر راه هم می‌رفت، همه نگاه‌ها را مال خودش بکند.

داورها از او اجازه می‌گرفتند که سوت شروع بازی را بزنند و بازیکن‌های حریف اگر گل می‌زدند، از او معذرت‌خواهی می‌کردند. رب‌النوعی بود که بر مستطیل سبز امجدیه هبوط کرده بود. با چهره آرام و سنگی می‌نشست روی نیمکت و وسط‌های نیمه دوم، گرمکن‌اش را درمی‌آورد تا صدای تشویق جمعیت به آسمان برسد. بعد هم در جلوی زمین حریف می‌ایستاد تا یکی دوتا پاس خوب بهش برسد و آن وقت نوبت او بود تا با یک‌پا دوپاهای هنرمندانه‌اش، چهار نفر را درجا دریبل کند و توپ را برساند گوشه دروازه.

تازه آن وقت هم هیچ شادی گل و اطواری نداشت. که مرد، بزرگ‌تر از این حرف‌ها بود. می‌گویند که وقتی در ۲۱سالگی و برای اولین بار به تیم ملی دعوت شده بود، چنان با جدیت و حرص سر بقیه داد می‌کشیده که مرحوم رنجبر صدایش کرده و گفته: «پسر! طوری داد می‌زنی انگار کاپیتانی!» و واقعاً بود. در همان اردو، دزد وسایل بچه‌های تیم ملی را گیر می‌اندازد و برای بخشیدن او پادرمیانی می‌کند و از همان اولین بازی، کاپیتان می‌شود.

همان قدر محکم و مطمئن که در همه سال‌ها و دهه‌های بعدی. علی پروین در همه این سال‌ها سیمای یک پدرخوانده را داشته. حتی در سال‌هایی هم که ظاهراً از پرسپولیس رفته باز حرف اوست که تعیین‌کننده است. اگر درباره تیم بگوویچ بگوید «روزهای بد این تیم هم می‌رسه»، تیمی که بازی‌هایش را با گل‌های متعدد می‌برد هم کله‌پا می‌شد و اگر از «آقابرانکو» تعریف کند، هوادارها با خیال راحت پای تیمی که فصل را با چهار شکست شروع کرده می‌ماندند و دست بر قضا، در پایان فصل مزدِ صبوری‌شان را هم می‌گیرند.

از بین تمام مردان هم‌نسل علی پروین، فقط اوست که باقی مانده و هنوز هم می‌تواند برگردد و باز نتیجه چیزی باشد مثل آنچه سال ۷۷ اتفاق افتاد و تمام آزادی غرق در گلباران هوادارانش شد. مرد چشم‌سبز فوتبال برای خیلی از هواداران هنوز هم یک اسطوره متحرک است. علی پروین، عشق کودکی‌های آنها بوده و عشق‌های کودکی هم که می‌دانید؛ مثل کهنه‌سربازها می‌مانند. هر چقدر هم که ضعیف بشوند، باز به این راحتی‌ها از بین نمی‌روند.

اما جز خاطره، این مرد چیزهای دیگری هم در وجودش دارد. خیلی‌ها به «فوتبال علی‌اصغری» او ایراد می‌گرفتند، اما بزرگ‌تری کردن او برای ستاره‌ها، اخلاق لوطی‌منشانه و دست خیرش، … و لهجه‌ای که به تنهایی تمام کوچه پس‌کوچه‌های تهران را زنده می‌کند، همچنان کاراکترش را جذاب نگه داشته است. برای خیلی‌ها، علی پروین فقط یک مربی فوتبال نیست.او بازمانده سرسختی است از نسلی رو به انقراض و این سرسختی و مبارزه، او را در چشم‌ها بزرگ‌تر هم می‌کند.

هنوز افسانه پروین زنده است و تیمی که تاکتیکش «تعصب به پیراهن» بود، مدینه فاضله اهالی فوتبال در ایران. این مرد فقط خودش نیست، بلکه معجونی غریب از عشق‌های فوتبالی چند نسل است که سرسختی‌اش برای باقی ماندن در صحنه، همه را به روزگاران خوش گذشته پیوند می‌زند. درست مثل آنجایی که «سلطان» فیلم کیمیایی می‌گفت: «یه چرخ همین دور و بر بزن، زود بیا. شب فیلم می‌بینیم.»

کدخبر: ۴۱۷۴۳۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر