کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۶۴۵۱
تاریخ خبر:

تک‌نگاری| تو را می‌شناسم چون هر دو از یک کیک گاز زده بودیم

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| شاید در قاره و سرزمینی دیگر، پیدا کردن کسی که به زبان ما حرف بزند، خوشایند و تنها عامل به‌وجود آمدن حس نزدیکی باشد، اما هم‌زبان بودن در شهر خود، معنای خاصی ندارد. چه چیزی ما را به غریبه‌های شهر خود نزدیک می‌کند؟ به گمانم تجربه‌های مشترک.

اینکه اتفاقی با کسی روبه‌رو شویم که کودکی‌اش را شبیه‌ ما گذرانده باشد و به اندازه ما دلباخته فلان شخصیت کارتونی بوده باشد و شب هنگام خیالبافی پیش از خواب خودش را جای فلانی در فلان فیلم گذاشته باشد و شبی کابوس فلان عروسک را دیده باشد و در نوجوانی از دیدن آن تصویر دست به گریبانِ بلوغ و پوست‌اندازی ترسیده باشد.

و خودش را دشمن قسم‌خورده جوش‌های مهیب روی دماغ و پیشانی دانسته باشد و هربار با صورتی زخم و خونی با آینه دستشویی وداع کرده باشد و پوستر همان گروه محبوب روی دیوار اتاق خوابش بوده باشد و با همان ترانه مشترک لب‌خوانی کرده باشد و جلوی فلان مجسمه عکسی گرفته باشد و همیشه کیک تولدش را از قنادی‌ای مشترک خریده باشد و شایعات زرد قدیمی مشترک را شنیده باشد و اسم کوچه‌های فلان خیابان فرعی را حفظ باشد.

و خاطرات اوایل جوانی‌اش در همان محدوده جغرافیایی خاطرات مطلوب ما گذشته باشد و فلان کتاب را در سنی مشترک خوانده باشیم و همزمان خوره‌وار به تماشای فیلم‌های فلان کارگردان نشسته باشیم و همزمان عاشق فلان آهنگ شده باشیم و همزمان روز و شب‌مان با تکرار فلان موزیک گذشته باشد، جذاب است.

آشنایی با چنین غریبه‌هایی دلچسب است. خوب است که بفهمی آدم‌هایی که قبلاً هرگز ملاقات‌شان نکرده بودی، زمانی به همان چیزی خندیده‌اند که تو خندیده بودی. اندوه مشترک و وحشت مشترک و فانتزی‌های مشترک و شوق مشترک و در کل تجربه‌های فرهنگی مشترک، آدم‌ها را به‌هم نزدیک می‌کند. جالب است که بفهمی غریبه‌ای را از سال‌ها پیش می‌شناختی؛ پیش از آنکه چهره‌اش را دیده باشی.

کدخبر: ۴۱۶۴۵۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر