کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۱۹۰۶
تاریخ خبر:

تک‌نگاری| آواز کدام سازها؛ صدای خدا...

روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| بچگی‌ها فقیر بودیم و فهرست علائق هنری‌مان را با محتویات جیب پدر تنظیم می‌کردیم. یعنی از موسیقی فقط «نی» را می‌توانستیم دوست داشته باشیم و همینطور «سازدهنی» و «زنبوری». بعدتر که کمی وضع‌مان بهتر شد، پدرم یک بار ازم پرسید: «حالا که انقدر دوست داری ساز بزنی، از بین سنتور و سنتور، کدوم رو بخرم؟» و من گفتم سنتور! به هر حال انتخاب محدود بود و چاره‌ای نبود.

منتها روزی که مرا در محضر استاد سنتور برد، صدایش حالم را دگرگون کرد؛ مرا یاد ساختمان‌های نیمه‌کاره می‌انداخت، روزهای اسباب‌کشی و دستشویی ترمینال. نمی‌خواهم خدای نکرده به این ساز توهین کنم ولی برای من آن زمان اینطور بود. گفتم «نمی‌خوام» و پدرم برای اینکه ذوق هنری‌ام کور نشود، چند سال بعد برایم ارگ خرید. ارگ واقعا ساز فوق‌العاده‌ای است، به‌خصوص وقتی تو روی یک صندلی آلومینیومی بنشینی بزنی، مهمان‌ها خیار بخورند، موز به‌هم تعارف کنند و میزبان رو به یکی از آنها بگوید: «تعارف می‌کنی داش صفی؟»

گیتار هم سازی نبود که مرا به‌وجد بیاورد. اواسط دهه هفتاد ملت از نان شب‌شان زدند، گیتار خریدند و رفتند شمال، لب ساحل، کنار سیب‌زمینی‌های در حال پخت زیر خاک، «اگه یه روزی نوم تو» زدند! در واقع این ساز را تبدیل به خزبازی تمام‌عیاری کردند. برای همین همچنان بی‌ساز بودم تا اینکه بیست‌و‌یکی دو سالگی، پدرم پول بازنشستگی را داد، پیانو خریدم. آن روزها کسی را در زندگی‌ام نداشتم و آن ساز بی‌نظیر کهنه و دیواری، شد دخترم. موسیقی به‌معنای واقعی آن را، من با نواختن پیانو درک کردم.

باخ را در انوانسیون‌های دوصدایی کشف کردم، لیست را در تمرین‌های فرابشری و شومان را در ملودی‌های ساده اما همراه با پختگی. تفاوت موسیقی دوزاری و فاخر اینجا مشخص بود. نه اینکه گوش دادن به موزیک‌های در پیت را تعطیل کنم. همچنان گوش می‌دادم. اما پیانو درکی از موسیقی به من داد که پیش‌تر هیچ‌وقت آن را نیافته بودم. کم‌کم به‌دنبال نوعی شرق‌وارگی تنیده در این ساز هم بودم؛ قطعاتی از محمدتقی مسعودیه، علیرضا مشایخی و آهنگساز ترکی که هر چه فکر می‌کنم اسمش به‌خاطرم نمی‌آید.

برق هم الان رفته، بدبختی نمی‌توانم اسمش را سرچ کنم! آهنگی داشت به اسم «لالایی» که یکی دو ماه پای آن بودم. نوعی صدای حزین که تو را به خواب نمی‌برد، بیدار نگه می‌داشت. و نوعی اندوه که تو را افسرده نمی‌کرد، انسان بودنت را به‌خاطرت می‌آورد. من از موسیقی این را فهمیده‌ام: یک نفر دارد از جای دیگری غیر از دنیا با تو حرف می‌زند؛ با صدایی شبیه خدا.

کدخبر: ۴۱۱۹۰۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر